eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍هوالکریم ......................................................................... با نارفیقان از رفیقت شِکوه کردی با دشمنت گرمی، ولی با دوست، سردی وقتی رفیقت را به دشمن می فروشی باید بدانی با خودت هم ، در نبردی گر محرمت ، بازیچه ی نامحرمان شد شاید فقط در منظر بیگانه  مردی تا دشمنان حظ میبرند از ساده لوحی ت آری ، برای دوستانت کوهِ دردی پشت سرت در راه خویشان شیشه نشکن شاید دوباره لازمت شد باز گردی با ترس آب از رود ، بر میداری امّا در بین مردم گفته ای دریانوردی خود را شبیه یاس سبزی می نمودی با یک نسیم ساده ، دیدم خار زردی 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ ══🍃💚🍃═════
در حـوزه ی امنیـت امیرید،فقط... در جنگل «قرن زور» شیرید،فقط... در عقـد هـزار درد بـی درمـانیم! یا بـرگ طلاق یا بـمیـــرید فقط
به نام فاطمه حساس بوده و هستیم و نام مادر سادات بر جبین بستیم مرا محک نزن ای تجزیه طلب زیرا اگر که پاش بیافتد سلاح در دستیم
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 شیخ رنجبر : 💢 موضوع : اگه راست میگی ، سخن چینی ، اگه دروغ بگی ، تهمت زنی . ✼═┅
10.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍فیلمی که می بینید مربوط به مراسم ترحیم همسر حاج حسن خلج است. این مراسم که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ با حضور جمع زیادی از محبین اهل بیت (علیهم‌السلام) و مداحی اکثر مداحان شاخص کشور در مهدیه تهران برگزار شد از ماندگارترین جلسات روضه سال های اخیر است. 🔹 در میانه این مراسم حاج سعید حدادیان با دعوت از حاج حسن خلج از وی خواست دقایقی برای حضار روضه بخواند. 🔸حاج حسن خلج با حضور در کنار منبر یکی از به یادماندنی ترین روضه هایش را خواند که هنوز پس از سال ها در خاطر هیئتی ها مانده است. 🔹دقایقی از این مراسم را به مناسبت بشنوید.
ندانم دل‌ کجا می‌نالد از درد گرفتاری صدای چینی از چین‌های گیسوی تو می‌آید...
مــرا محتاج رحم این و آن ڪردے ملالے نیسٺ... تــــو هـم محتاج خواهــی شد، جهــــان دار مڪــافاٺ اسٺ...!!!
هیچ‌کس از عشق سوغاتی به‌جز دوری ندید هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم خون شد انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر
گفته بودم بى تو مى‌ميرد دلم اما نمرد زنده ماند آرى ولى ديگر برايم دل نشد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب ز من او فارغ و من در خیالش تا سحر کایا بود یارش که و کارش چه و جایش کجا امشب شدی دوش از بر امشب آمدی اما ز بیتابی کشیدم محنت صد ساله هجر از دوش تا امشب شب هجر است و دارم بر فلک دست دعا اما به غیر از مرگ حیرانم چه خواهم از خدا امشب چو فردا همچو امروز او ز من بیگانه خواهد شد گرفتم همچو دیشب گشت با من آشنا امشب ندارم طاقت هجران چو شب‌های دگر هاتف چه یار از من شود دور و چه جان از تن جدا امشب هاتف اصفهانی
گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت گفتم چه خوش از کار جهان گفت غم عشق گفتم چه بود حاصل آن گفت ندامت هر جا که یکی قامت موزون نگرد دل چون سایه به پایش فکند رحل اقامت در خلد اگر پهلوی طوبیم نشانند دل می‌کشدم باز به آن جلوهٔ قامت عمرم همه در هجر تو بگذشت که روزی در بر کنم از وصل تو تشریف کرامت دامن ز کفم می‌کشی و می‌روی امروز دست من و دامان تو فردای قیامت امروز بسی پیش تو خوارند و پس از مرگ بر خاک شهیدان تو خار است علامت ناصح که رخش دیده کف خویش بریده است هاتف به چه رو می‌کندم باز ملامت هاتف اصفهانی
بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد یاد من گو نکند غیر فراموشش باد یار بی‌غیر که می در قدحش خون گردد خون من گر همه ریزد به قدح نوشش باد سرو اگر جلوه کند با تن عریان به چمن شرمی از جلوهٔ آن سرو قبا پوشش باد دوش می‌گفت که خونت شب دیگر ریزم امشب امید که یاد از سخن دوشش باد ننگ یار است که یاد آرد از اغیار مدام نام این فرقهٔ بدنام فراموشش باد دل که خو کرده به اندوه فراغت همه عمر با خیالت همه شب دست در آغوشش باد هاتف از جور تو دم می‌نزند لیک تو را شرمی از چشم پر آب و لب خاموشش باد هاتف اصفهانی