﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
به محشر، چون سَرِ خجلت برآرم از کفن گویم
که یا رب! داغِ هجران دیدهام، دیگر مسوزانم
#بیدل_دهلوی
می کُشد ما را زمستان ،خشکسالی بیشتر
گنج قارون زیر پا و دست خالی بیشتر
دلقکان شهر آشوبیم و هرشب سهم ماست
درد و بارانِ غم و آشفته حالی بیشتر
هرچه کوتاه آمدیم و سر به زیر انداختیم
داد دنیا نسل ما را گوشمالی بیشتر
حتمی و راه گریزی نیست از چنگال مرگ
هرکجا می پلکد اما این حوالی بیشتر
رنجها دیدیم ،پا خوردیم،اما لازم است
زیر پا افتادن گلهای قالی بیشتر
روز های خوب در پیش اند...با این وعده ها
دلخوش و غرقیم در فرض محالی بیشتر
سرد و بی روحیم و در ما خون نمی آید به جوش
انتظاری نیست از ظرف سفالی بیشتر
خش خش برگ زمین افتاده حتی داشته
پای هر پاییز از ما قیل و قالی بیشتر
فرق دنیا با جهنم چیست وقتی عشق نیست!؟
قلب دربندم نمی پرسد سوالی بیشتر
#محمدجواد_منوچهری
مرد از واژه ی آوار بدش می آید
بعد تو از در و دیوار بدش می آید
آن قدر واقعه تلخ است که مرد نجار
چند روزیست ز "مسمار" بدش می آید
بی هوا دست یکی رفت هوا بعد از آن
آینه از تب زنگار بدش می آید
چادری ریخت به هم...چادر ناموس خدا
چادر از پنجه ی اشرار بدش می آید
پسر ارشد این خانه همیشه سر ظهر
از عبور از دل بازار بدش می آید
چاه از گریه ی یعقوبی مولا فهمید
مرد از واژه ی آوار بدش می آید
#نیما_نجاری
چمدان بسته ام از هرچه منم دل بکنم
پیرو عقل شوم قید دلم را بزنم
چمدانبسته ام از "خواستنت" کوچ کنم
تا "نبودت" بروم ، گور خودم را بکنم
فصلپروانه شدن از سر من رد شده است
بی هدف پیله چرا بیشتر از این بِتَنم؟
با تو ام میوه ی روئیده درین خارستان!
زخمها دارم ازین عشق به اجزای تنم
دیگرازمرگهراسی بهدلم نیست،کههست
تاری از موی تو در جیب چپ پیرهنم
میروم گریه کنم تا کمی آرام شود
این جهنم که تو افروخته ای در بدنم
چمدان بسته ام..اما چه کنم دشوارست
فکر دل کندن از آغوش تو .. یعنی وطنم
میروم تا نکند گریه ی من فاش کند
که مسافر نشده ، فکر پشیمان شدنم
شرحدلتنگی من بیتو فقط یک جملهست:
"تا جنون فاصله ای نیست ازینجا که منم"
#مرتضی_خدمتی
برسانید به یوسف که سرافراز شدی
هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده
#ناصر_حامدی
🌾
بیا به یاد گذشته سری به هم بزنیم
میان خاطرههامان کمی قدم بزنیم
به شوق دیدن هم بشکنیم فاصله را
بجای کهنهشدن، تازگی رقم بزنیم
بهفکر کودک جامانده در گذشتهٔ دور
برایدلخوشیاش پشت پا بهغم بزنیم
صدای قهقهمان را به دست باد دهیم
سکوت سرد زمان را کمی بهم بزنیم
شبیه قطرهٔ باران که بی هوا بچکد
به گونههای غزلها دوباره نم بزنیم
بیا به یاد گذشته بجای غصّه و غم
دوباره خاطرهای، قصّهای قلم بزنیم
#زهرا_نوروزی
میدونستی هِلاکم رنگا و بودا
به دنیـا وم نیمیدم تاری مودا
ولی بی معرفت رفتی بجا من
گـرفـتـی نِکبِتی دخـتر عامودا!
#طنز
#لهجه_اصفهانی
#زهرا_نوروزی
ارگی میان قلب من از غم خراب شد
دیدی چگونه غم متلاشی کند مرا؟
#مرضیه_سادات_هاشمی
اندوه بنفشههای گلدان داریم
با فاختهها قرارِ پنهان داریم
تصویرِ نفسکشیدنش هم زیباست
در خانه هنوز بوی باران داریم
#کبری_رحمتی(بیتاب)
کوهیم که آه، بازپس میگیریم
آهیم، که دَم به دم جرس میگیریم
با نامِ علی همیشه بر خاستهایم
با گفتنٍ یاعلی نفس میگیریم
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال