eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر "یاایُّهَاالجَواد تَصَدَّق عَلَی‌الفَقیر"
هدایت شده از 🌱 هدایت فکری و دینی🌱
قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت رااین باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق ‼️ شب خوش 🌹
"در منقبت حضرت جوادالائمه" (علیه‌السلام) (مظهر جود) نشسته‌ام که به نظم سخن ، زنم قلمی چکامه‌ای که بوَد وصفِ شاه ِ محتشمی محمّدی که تقی هست و هست مظهر جود چنان که گنج دهد ؛ گر طلب کنی دِرمی ز نسل شاه خراسان "رضا" بوَد که عیان بوَد به "مُلکِ عجم" از قداستش "حرمی" طلوع حضرت خورشید ، از سرِ تکریم به کاظمین ، چه زیبا بوَد به صبحدمی ستاره‌ای که منوّرتر است از خورشید که کهکشان ِ نگاهش فروغِ نیمه‌_شبی جواد ازآن شده نامش که قدوه‌ی جود است که هست قطره‌ای از جود او فزون ز یَمی بخواه! حاجت خود را ز بحر مرحمتش که بحرها همه در نزد اوست مثلِ نَمی چنانکه مظهر مِهر است ، آن امام همام کند نظر به دلی که در او غم است همی به دست عاطفه و بذل و جود ، بردارد ـ غمِ نشسته چو کوهی، ز روی پشتِ خمی رسد به مقصدِ عالی کسی‌که در همه‌_عمر زند به راه ِ ولایش ، به معرفت ـ قدمی کسی که جرعه‌ای از جام مِهر او نوشد نه جام غیر طلب می‌کند نه جامِ جمی مُحبّ ِ اهل ولایت کسی بوَد که به عمر نه خود ستم بپذیرد ، نه می‌کند ستمی شفا دهد به نگاهی ، دلی که بیمار است جواد ، آنکه به عالم بوَد مسیح_دمی چو هست بنده ی درگاه حضرت معبود "که نیست در حرم دل ، به غیر او صنمی" * سزد که از سرِ تکریمِ روز میلادش... در اهتزاز شود روی خانه‌ها ـ عَلمی نبود معرفتی بیش ازین که تا بزنم : کنون به خامه‌ی طبعم به مدح او رقمی سرود (ساقی) شوریده‌دل به مِدحت او چکامه‌ای که بَرد نام او ـ ز سینه غمی سید محمدرضا شمس (ساقی)
یا محمد بن علی الجواد (ع)🍃🌹❤️ -------- ای چشمه سار جاری لطف و عطا جواد بر من ببار ، نور زلال خدا جواد لبریزم از خطا به حریم مقدس ات بر من ببخش هرچه که دارم خطا جواد از مهر توست کلبه ی قلبم منور است وز جود توست مس وجودم طلا جواد بر نخل عشق میوه ی شیرین اهلبیت در باغ نور سرو بلند ولا جواد روشن ترین چراغ شبستان اولیا باب المراد شیعه و ابن الرضا جواد هم خود کریم ، هم که ز نسل کرامتی در نزد توست عالم و آدم گدا جواد پر می زند کبوتر قلبم به کاظمین خواهد گرفت دانه ز دست شما جواد ای مهربان امام که در طول عمر خود از خصم خویش دیده هزاران بلا جواد در عنفوان عمر ، خزان شد بهار تو ای ارغوان گلشن سبز رضا جواد از کین فتاد شعله بجان مطهرت با تو چه کرد آتش زهر جفا جواد "یاسر" رسید تشنه به درگاه جود تو در کام او بریز تو آب بقا جواد «یاسر»
از دل رودَم یاد تو بیرون؟! - نه و هرگز! لیلی رود از خاطر مجنون؟! - نه و هرگز! با اهل وفا و هنر افزون شود و کم مهر تو و بی‌مهری گردون؟! - نه و هرگز! از سرو و صنوبر بگُذر، سدره و طوبیٰ مانند به آن قامت موزون؟! - نه و هرگز! خون ریختی‌ام ناحق و پرسی که مبادا دامان تو گیرند به این خون؟! - نه و هرگز! در عشق بوَد غم‌زده‌ای بیش ز هاتف در حسن، نگاری ز تو افزون، نه و هرگز!
آن که گریان به سر خاک من آمد چون شمع کاش در زندگی از خاک مرا بر می‌داشت صائب تبریزی
عالم تمام یک گل بی خار می‌شود دل را اگر ز کینه مصفا کند کسی صائب تبریزی
دوام عشق اگر خواهی، مکن با وصل آمیزش که آب زندگی هم می‌کند خاموش آتش را صائب تبریزی
خنده رسوا می نماید، پسته بی مغز را چون نداری مایه، از لاف سخن خاموش باش صائب تبریزی
جذبه عاشق اثر در سنگ خارا می کند کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می کند صائب تبریزی
شور است که در نغمه ی تار افتاده پایـیز کـه در قـاب بهـار افتاده از لرزش و رقص ناز انگشتانـت عکسی است به یادگار، تار افتاده