#سهگانی
جنگ یک حرف دیگر است، اما
خواه ناخواه زنده از خونیم؛
ما به گلهای سرخ مدیونیم
#علیرضا_فولادی
#سهگانی
تو غزل میگویی،
من سهگانی،
مردم اخبار سکه میخوانند.
#حجتالله_کرمی
#سهگانی
عنکبوت سالهاست
تار میتند به پای طعمهاش؛
طعمهاش هزارپاست.
#میثم_داوودی
#سهگانی
با آنکه میداند
خشکیدنش حتمی است،
لبخند، پیغامِ گلِ ختمی است
#بهادر_باقری
#سهگانی
فصل آخر نوشته خواهد شد
گفت این را کسی که میدانست:
مرگ، روزی فرشته خواهد شد
#علی_عاملی
رهبر انقلاب:
"علائم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند و نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد... دست و پای آمریکا از حضور در سراسر جهان جمع خواهد شد."
۱۱ آبان ۱۴۰۱
علائم در حال آشکار شدن است...
🗣🇮🇷وحید یامین پور
تنم تابوت غمگینی که جانم رانمیفهمد
دلِ تنگم حِصار استخوانم را نمیفهمد
شبیه بغض نوزادی که ساعتهاست میگرید
پر از حرفم کسی اما زبانم را نمیفهمد
انارم دانه دانه دانه دانه دانه غم دارم
کسی تا نشکنم راز نهانم را نمیفهمد
دلم تنگ است و میگریم، دلم تنگ است و میخندم
کسی که نیست دیوانه جهانم را نمیفهمد
چنان در آتش غم سوخته جانم که میدانم
پس ازمرگم کسی نام و نشانم را نمیفهمد
#حسینمنزوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون تعارف با پدر و مادر روحالله عجمیان
هیچ وقت به خاطر آدمهای بیثباتی که برا وجود شما هییییچ ارزشی قائل نیستند وقت نذارید و خودتون رو ناراحت نکنید
هدایت شده از Hengameh🍎
افتاده راه طالع تارم به «هیچ کس»!
دیدی وفـــا نکرد بهارَم به هیچ کس؟
تــو رفته ای ، دلیل ندارد بیــــان شود
جای دقیق ِ سنگ مزارم به هیچ کس
دیگر مسیر ِ طی شده فرقی نمی کند
وقتی رسیده ریل قطارم به هیـچ کس!
با این کـــه خاطر تـــو برایـم عزیز بود
افسوس! اعتماد ندارم به هیچ کس
فهمیده ام که غیر خدا عاشقی خطاست
یعنـــی مبـــاد دل بسپارم بــه هیـــچ کس
با بی وفایی ات بـه نتیجه رسیده ام:
دیگر محلّ سگ نگذارم به هیچ کس!
این شــعر، آخـرین غــزلِ من برای توست
تقدیم شد به دار و ندارم، به «هیچ کس»
#امید_صباغ_نو
#هیچ_کس
هزار شکوه به دل ماند و تا گلو نرسید
چه نامهها که نوشتم، ولی به او نرسید
خوشا به گریه، که روزِ وداع، دستانم
اگر رسید به گیسوش، بیوضو نرسید
هزار حرفِ جگرسوز بر دهانم بود
شکست بغضم و کارم به گفتگو نرسید
میانِ شهر، گریبان دریدم از غمِ خویش
رمیده بودم و عقلم به آبرو نرسید
جهان چه بزمِ خسیسانهای به پا کردهست
که عمرِ ما به سر آمد، ولی سبو نرسید
حسیندهلوی
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پر میزند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِزِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بیجواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
#قیصرامینپور🌱
ای دل
نگفتمت که به چشمش نظر مکن؟!
کز غم چُنان شوی که
نبینی بخواب خواب
#خواجوی_کرمانی
از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند؟!
دیوانهها آواز بیآهنگ میخوانند
گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ میخوانند
کنج قفس میمیرم و این خلق بازرگان
چون قصهها مرگ مرا نیرنگ میدانند
سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی
نام مرا با اشک روی سنگ میخوانند
این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبیرنگ میخوانند
#فاضل_نظری
رَفیق بَعدِ هَرَس شاخه خُشک شُد نه دِرَخت
به آن که رَفت بِگو مَن ضَـرَر نَـخـواهَـم کَـرد
#سید_سعید_صاحب_علم
از او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبود
از خود که زخم خوردهام از یار، خستهام!
#محمدعلی_بهمنی
خسته ام مثل همین ماهیِ مادر مُرده
کهبه پهلوی خودش از سر شبخوابیده!
#میلاد_میرزایی
درون شعر ها دیگر کلامی را مکن باور
عزیزم بی تو میمیرم فقط نقلی به مضمون است
#سید_تقی_سیدی
از انتقامِ یک شبِ وصلِ تو روزگار
در روزگارِ هجرِ تو با ما چهها نکرد
#عاشق_اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزْ سَرِ زلف تو مستانه گرفتیم
صد بار گُشادیمَش و صد بار ببستیم
رندان خرابات بِخوردند و برفتند
ماییم که جاوید بخوردیم و نِشَستیم
#مولانا
او رفت و صبر رفت و تحمل تمام شد
از هم گسست سلسلهی اختیار ما ...
گفت از تو یاد میکنم ، اما وفا نکرد
یادش به خیر ، یارِ فراموشکارِ ما ...!
#مهدی_اخوان_ثالث
تو را به عشق قسم می دهم ، بمان با من
بمان و باز هم از عشقمان بخوان با من
قلندرانه بمان زیر سقفِ بی سقفیم
بمان ، که نیست از این بهتر آشیان با من
مرا به خوشه ی گندم ، به عشق ، می خوانند
در این بهشت ، تو هم باش میهمان با من
به دستهای تهی دستی ام چه می خندی؟
که قرنهاست ، قرین است رنج نان با من
پرنده بودم از این پیش تر ، ولی امروز
چه مانده با من ؟ حسرت بر آسمان با من
هزار پنجره چشم گشوده ، می دیدند
که صبح ، می شود آغاز همچنان با من
زمانه ، روح مر ا سخت زخم آجین خواست
به کینه خاست زمانه ، کران کران با من
بمان کمی دگر ، انگار ، زخمها کاری ست
بمان که می روم از دست تو ، بمان با من !
#سهیل_محمودی
#امام_زمان #بهاریه
#آدینه
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
بهاری میرسد از راه و میگویند میروید
گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه
بگو چلّهنشینان زمستان را که برخیزند
به استقبال میآییمت ای عید از همین دی ماه
به استقبال میآییمت آری دشت پشت دشت
چه باک از راه ناهموار و از یاران ناهمراه
به استهلال میآییمت ای عید از محرمها
به روی بامها هر شام با آیینه و با آه...
سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان
گلویی تر کنید ای تیغهای تشنه، بسمالله!
🔸شاعر:
محمد مهدی سیار