eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اول تو را با حیله‌‌اش در تور انداخت آخر تو را نامهربانت دور انداخت بااینکه کردی آن‌همه پرهیز از عشق مهر خودش را در دلت با زور انداخت ای دل! مگر عاقل نبودی؟ پس چگونه او در سرت سرمستی انگور انداخت هر یک قدم که رفت سمت عشق، آدم چوبی است که در لانه‌ء زنبور انداخت عشق آمد از حال بهشتت خارجت کرد آمد تو را در برزخی ناجور انداخت گاهی شبت را کرد خالی از ستاره گاهی به پستوی دلت هم نور انداخت صد خاطره با خنده‌هایش ساخت اما یک‌باره آنها را درون گور انداخت تنها نه ای دیوانه دنیا با تو قهر است حتی تو را دلداده‌ات هم دور انداخت
هر گوشه از بهشت، خدا بذر سیب ریخت!!! طاووس و یا کریم و سپس عندلیب ریخت با آب و خاک و دست توانا و هُرمِ عشق در سر خیال خلق نژادی عجیب ریخت هی سوسه آمدند از این ایده بگذرد کُرک و پرِ ملائکه با یک نهیب ریخت... کارش تمام گشت و بشر آفریده شد هری دل فرشته... نه یک ناشکیب ریخت شاید برای سنجش عشق بشر، خدا ابلیس را بهانه و طرح فریب ریخت!!! آدم اسیر وسوسه شد!!!؟یا که عشق را با قیمتی گزاف به پای حبیب ریخت...!!! از کف بهشت رفت ولی جاودانه شد وقتی میان دامن معشوقه سیب ریخت... 📚گیدا
Majid AkhshabiMajid Akhshabi - Tamom Mishe Roozhaye Sakht (1).mp3
زمان: حجم: 7.78M
🎙 خواننده: شعر: موسیقی: 🔻روی شاخه‌ها چه ذکری میخونی؟ که یکی یکی دارن زنده میشن!...
ایرانِ شهیدان ای جان من، ایرانم ایرانِ شهیدان ای مانده عمری پای پیمانِ شهیدان شبهای زیبایت همیشه پر ستاره ست از چهره های پاک و تابانِ شهیدان در کوچه ها و در خیابانهاتْ پیداست لبخند بر لبهای خندان شهیدان از هرچه غیر از عشقبازی دل بریدیم وقتی دلِ ما شد فقط آنِ شهیدان وقتِ عبور از این مسیر پر تلاطم بوده ست دست ما به دامانِ شهیدان دوران به دوران پای این عهد بزرگیم پایان نخواهد داشت دورانِ شهیدان در لحظه ی تحویل سال نو دوباره هستیم زائر در گلستانِ شهیدان
هر نقطه ازین خانه یک خاطره هست از تو بگذار کنار امسال این خانه تکانی را..!! ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلخوشم... باز نوروز است و من با خواب و رویا دلخوشم با تمام آنچه دادندم ز دنیا دلخوشم هیچ سین هفت سین با ما سر سازش نداشت هفت سینی می کشم روی مقوا دلخوشم سیب و سیر وسکه و سنجد شده خیلی گران سفره ی عیدی کنم با سبزه برپا دلخوشم نیست مقدورم اگر مصرف از آجیل گران با برنجک، گندمک، یا با پفیلا دلخوشم پسته از دستم اگر رفته ست عیبی نیست هیچ باهمین ها که برایم مانده برجا دلخوشم گر ندارد پول عیدی دادنم را بی خیال من به شوق دیدنِ لبخند بابا دلخوشم هرچه امروزم نشد وفق مرادم خوب نشد گرچه شد یک عمر اما من به فردا دلخوشم راضی ام از دلخوشی هایی که دارم در جهان راضی ام از اینکه با این دلخوشی ها دلخوشم من تو را دارم به جای هرچه کم دارم خدا با تو تنها، با تو تنها، باتو تنها دلخوشم
میان شعله می‌سوزد مگر باران؟ نمی‌سوزد اگرچه "جسم" هم آتش بگیرد، "جان" نمی‌سوزد به آتش می‌کشند این روزها قرآنِ ما را... لیک نمی‌دانند "فجر" و "طارق" و "فرقان" نمی‌سوزد نمی‌دانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان که "حمد" آتش نمی‌گیرد که "الرحمان" نمی‌سوزد خدای قصه‌ی قرآنیِ "عاد" و "ثمود"! آخر چرا این شهرها در آتشِ کفران نمی‌سوزد؟ مگر قرآن چه دارد؟ سوره سوره، خط به خط، ایمان دل مردم برای این همه ایمان نمی‌سوزد؟ به این کافرمرامان، منکرانِ نور و زیبایی بگو قرآن نمی‌سوزد، بگو قرآن نمی‌سوزد
هستند نمـاد ننگ و جنـگ افروزی حیوان صفتـان مهـد بد آموزی با باور مـرگ دین برتر رفتند یک مشت حقیر سمت قرآن سوزی
قبری برای من خودِ تو دست و پا بکن بعدش بگو عزیز دلم فکر رفتنی!
همه در شوق بهارو شب عید وهفت سین من زجان درپی رخسار تومیجویم ره
ما شهرتمان بسته به این است بسوزیم با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم
چه خنده ها که نکرد او کنار غیر از من چه گریه ها که نکردم به یاد یار خودم...