eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره سرمه كشيدی و شاعری دق كرد چقدر حومه‌ی چشمان تو بلا خيز است
باز هم شب شد و هنگامه‌ی بیداری ما کاش جانان برسد خود به هواداری ما   
دلم یک دوست می‌خواهد که اوقاتی که دلتنگم بگوید خانه را ول کن، بگو من کِی کجا باشم؟
☆ مزرع دل هرکسی را به سرکوی تو راهش ندهند به رخش در نگشایند و پناهش ندهند آن‌که بی‌بهره ز نور ادب و معرفت است هرگز از پرتو رخشان الهش ندهند گر نریزد ز بصر اشک ندامت هرگز مژدهٔ رحمت و غفران گناهش ندهند تا که چشم سر و دل پاک نگردد از غیر چشم دیدار صنم، منظر ماهش ندهند توشهٔ ره نشود گر که فراهم جان را شادی رستن از شام سیاهش ندهند هرکه صافی نکند جان و ننوشد مِی عشق در سرا پردهٔ دل فیض پگاهش ندهند مزرع دل نکند هرکه مهیا کوشا به جهان گذران مهر گیاهش ندهند
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی محمد خادم برای شهدای پیشرفت در محضر رهبر انقلاب
دمادم بین سرها من اگر سر داشتم بانو سرت را روی پا با نام همسر داشتم بانو نگاهت خنده هایت گریه هایت هرچه را از تو چنان حل در تنم بودی که از بر داشتم بانو پریدی بی هوا رفتی پری رو کاش من چون تو برای رفتن از ماتم سرا پر داشتم بانو هوای چشمم ابری شد دلم ترکید و غم خوردم غبار از قاب عکست هر زمان برداشتم بانو تو دادی قول ماندن را وتنهایی سفر کردی تو را من بیش از این ها، سخت باور داشتم بانو چه راحت مجلس ختم خوشی ها می رسد گاهی کجا کی احتمال روز آخر داشتم بانو... 📚گیدا
لبت صریح ترین آیه ی شکوفایی است و چشم هایت شعر سیاه گویایی است چه چیز داری با خویشتن که دیدارت چو قله های مه آلود محو و رویایی است چگونه وصف کنم هیات غریب تو را که در کمال ظرافت کمال والایی است تو از معابد مشرق زمین عظیم تری کنون شکوه تو و بهت من تماشایی است در آسمانه ی دریای دیدگان تو شرم گشوده بال تر از مرغکان دریایی است شمیم وحشی گیسوی کولی ات نازم که خوابناک تر از عطرهای صحرایی است مجال بوسه به لب های خویشتن بدهیم که این بلیغ ترین مبحث شناسایی است نمی شود به فراموشی ات سپرد و گذشت چنین که یاد تو زودآشنا و هرجایی است منزوی♡
سپرده ام‌ به خدا  هرچه داشتم اما... خدای گَله ، خداوندِ گرگها هم هست .. ✍
ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺻﺒـﺮ ، ﺑﺎﯾﺪ ﻣَﺮﺩ ﺁﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ اگر مرد است ﺑﻐﺾ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
دل شکستیّ و شبی یک نفر از جنسِ خودت خنده ای تلخ به چشمانِ تَرَت خواهد کرد
معشوق نداند غم محرومیِ عاشق آزاد ندارد خبر از حالِ گرفتار 👤 فروغی بسطامی 🌱