eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
منظورِ آفـرینش و مـقـصودِ خـلقتی غیر از تو -هر چه هست- وجودِ مکرّر است • [حسین منزوی]
نشود فاش کسی آن‌چه میان من و توست تا اشارات نظر نامه‌رسان من توست گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
♡ ما تشنۀ خورشید نگاهت هستیم در آرزوی طلوع ماهت هستیم هر روز که گریه می‌کنی بر جدت آشفتۀ سیل اشک و آهت هستیم اللهم عجّل لولیک الفرج
ما منتظرِ گاهِ نگاهت هستیم در حسرت آن صورت ماهت هستیم ای حجت حق اگر بدانی قابل آماده‌ی تکمیل سپاهت هستیم 🌱اللهم عجل لولیک الفرج
🌱 توبه کردم که قلم دست نگیرم اما هاتفی گفت که این بیت شنیدن دارد وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد 🍃اللّٰهُـــمَّ ؏ـــجِّلْ لِوَلـیِّڪَ الْـفَـرَج🍃
افسوس نداریم دمی از تو نشان ای وای از این هجر تو با صبر زمان دلخسته شدیم نا نداریم دگر آقا تو خودت به جای ما ندبه بخوان
از توبه شکسته زمین گیر خجلتم این شیشه شکسته به راه کسی مباد
در حیرتم که توبه کنم از کدام جرم بیش از شمار جرم وگناه کسی مباد
صائب سیاه شد دلم از کثرت گناه این ابر تیره پرده ماه کسی مباد
هر تار مویت یک غزل یا یک ترانه یک جاده صعب العبور بی کرانه وقتی نگاهت میکنم هر بار، در من شعری قیام می کند با این بهانه خورشید را دیدم پریشان در خیابان دنبال تو می گشت هر خانه به خانه دیشب غزل خواندی، رباعی گفت؛ ای کاش من هم غزل بودم، از اول، عاشقانه شب،کوچه باغ خلوت و باران،دوتایی دنبالْ بازی، خاطرات کودکانه جِر میزنی و بیشتر دل میبری با انجام این رفتار های بچه گانه آیا اجازه میدهی مانند کوهی باشم برایت تا ابد یک پشتوانه آیا اجازه میدهی در قلب پاکت مانند گنجشگی بسازم آشیانه یک لحظه بنشین تا که این شاعر بگیرد الهامی از این چشم های شاعرانه ساده بگویم دوستت دارم عزیزم بی شیله پیله،از ته دل،صادقانه
تمام حجم قفس را گریستم بی تو اگر پرنده منم زنده نیستم بی تو زمین اگر تو نباشی مرا نمی‌خواهد که هیچ نیست همه هست و نیستم بی تو به حکم اینکه یتیمم تو سرپرست منی چگونه روی دو پایم بایستم بی تو؟! دلم به عشق شما زنده می‌شود تنها که من ز هر نظری مُردنی‌ستم بی تو ببخش نام خودم را گذاشتم عاشق تمام مدت عمری که زیستم بی تو ببخش دم به دقیقه منم که پشت درم که جز مزاحم این خانه کیستم بی تو مریم بسحاق
. گاهی نظر به این دل بی اعتبار کن نوری حوالهٔ شب دنباله‌دار کن حال دل تمام زمین بی تو ابری است باز آ و بی قراری ما را قرار کن باران شو و ببار به دل‌های سوخته یادی از این مقصرِ چشم‌انتظار کن ما غرق در سیاهی و تلخی و ماتمیم ما را به روشنای حقیقی دچار کن از روزگار بی تو که خیری ندیده‌ایم برگرد و این جهان خزان را بهار کن...