eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
اول کلاج و ترمز آنگاه گاز و دنده بی وقفه و پیاپی با بوسه وقت خنده رانندگی کنار بوس و بغل قبول است شیرینیِ قبولی با خانمِ برنده طعم عسل برایم ماشین من برایت گفتی که باشد اما تو آدمی ؟!گزنده
هنگام امتحان و پارکْ کنار نرده ای کاش میزدم من دور و برش سه پرده گفتم به افسر او تا که کمک کنم من با اخم گفت ساکت تا شر به پا نکرده
. از غمم با گُل پژمرده‌یِ گلدان گفتم تلخ، با چاییِ یخ‌کرده‌ی لیوان گفتم گفتم آن‌قدر دلم تنگِ هوایش شده است... همه را نم‌نم، با نم‌نمِ باران گفتم حرف‌هایی که نمی‌شد به کسی گفت، ولی من به گنجشک نشسته لبِ ایوان گفتم راهیِ کوچه شدم، دل به خیابان دادم از خزان رازِ بزرگی به درختان گفتم دست در جیب فرو بُردم و سر در یقه‌ام از خودم هرچه شنیدم به خودم آن گفتم در خودم غرق شدم، در سَرم افتاد جنون از تو حتا به پلیسِ سرِ میدان گفتم! ناگهان چشم تو را روبرویَم دیدم هول شدم، حاشیه رفتم، سخن از نان گفتم پابه‌پا کردم و تو مثل همیشه رفتی به خودم لعنت از این بخت گریزان گفتم وقت کم بود... نشد حرف دلم را بزنم دوستت دارمِ خود را به خیابان گفتم...
. باید از عشق تو حرفی نزنم، میترسم عده‌ای مثل من ساده گرفتار شوند
صبح است و غزل برایتان دم کردم من بند دلم را به تو محکم کردم از شدت شوق، اشک چشمم شورید نیلوفری و هوای شبنم کردم
من از تو طلب دارم آقا خودت را مکن سدّ راه من انگشتری را گناهان من سد راهم شد آخر بیا برکن این قلعه‌یِ خیبری را
🌼☀️ دیروز گذشت و غصه‌های دیروز امروز امید زندگی هست هنوز خورشید دوباره سر زده با لبخند یعنی‌ که بخندید به غم‌ها هرروز
خورشید دوباره سر زده با لبخند یعنی در اخم را سر صبح ببند از نام خدای مهربان درس بگیر با مهر، به قلب ها بینداز کمند
با نانِ برشته صبحدم می آید با شعرْ نوشته صبحدم می آید خورشید هزار رنگ در هالهٔ نور مانند فرشته صبحدم می آید
به آتش می کشی قرآن، ولی ایمان نمی سوزد «میان شعله می سوزد مگر باران؟ نمی سوزد» هزار و چارصد سال است چون خورشید، رخشان است به جهل و کینه ی بوجهل و بوسفیان نمی سوزد بسوزانی، نسوزانی، بدان ای کافر جاهل که نور بی بدیل خالق سبحان نمی سوزد کلام اعجاز جاویدان اسلام است، ای ابله بسوزان کاغذ، این اعجاز بی پایان نمی سوزد کتاب عشق و آیاتش که در دلهای ما ثبت است درون آتش جهل سبک مغزان نمی‌سوزد به ظن خود زدی آتش کتاب آسمانی را نمی‌دانی کتاب هادی انسان نمی‌سوزد؟! اگر با فوت کافرها نشد خاموش انوارش بدان با آتش آنها، که این قرآن نمی سوزد اگرچه سوختند از آیه های روشنی بخشش کتابی که نشد تحریف در دوران، نمی سوزد کفی بر روی آب است این جسارتهای خَنّاسان کلام روشن قرآن جاویدان نمی سوزد اگر نمرودیان بر پیکر فرقان زنند آتش همانند خلیل الله، الرحمن نمی سوزد گذر کرده است از پیچ و خم اذهان کج اندیش کلامی که کُند درد جهان درمان نمی سوزد
🍃🌼🍃 🌼🌸 🍃 تقصیر دلم نیست... تماشای تو زیباست❤️ 🍃 🌼🌸 🍃🌼🍃
غزل قدیمی ای جان و تن من به فدایِ تو الهی یک بار بیانداز بر این خسته نگاهی برگرد ببین با جگر خلق چه کردی هر جا که روی پشت سرت لشکر آهی بس غنچه دهانی که سرِ حرف نداری لبخند بزن حدّاقل گاه به گاهی زلفت چو شب و چشم‌ دو دام و مژه ات تیر بنگر که‌ کمر بسته به قتلم چه سپاهی عاصی! مگرت فکر دگر نیست که‌ هر شب در فکر غزل گفتن از آن زلف سیاهی؟!
هرچه میگفتم نباید دل ببندی،بستی آخر ای دل دیوانهٔ بیچاره،خنگِ خاک بر سر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم علی حق است 😍 هم حق با علی است 😭 واااای این کلیپ چقدر خوب بود😭😍
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨ گفتم فراق را به صبوری دوا کنم صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟ بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور گر بوسه بر لبش بگذارم چه‌ها کنم گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد کی قول داده‌ام که بخواهم وفا کنم؟ بیم فراق دارم و باید به شوق وصل شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم ... اشکی نمانده‌است که جاری کنم ز چشم جانی نمانده‌است که دیگر فدا کنم ای عشق، من که عقل خود از دست داده‌ام، دیوانه‌ام مگر که تو را هم رها کنم؟ زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم ‌
در دل و جان است قرآن کی تواند دیو پست آتشی بر آن زند قرآن همه جان من است آتش نمرود آری نفس دون آدمی است آیه های پاک قرآن هم گلستان من است حشر ما در روز محشر با کتاب مصطفی(ص) است این کتابِ خالقِ یکتاست ، ایمان من است دشمنش را نطفه ای ناپاک باشد در جهان دوستدارش ملّت با عشق ایران من است "عاصی" 🍃🌹🍃❤️
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
4_5947527298247822169.mp3
2.73M
از سر کار اومدم خونه، ولی دولا کمر با دوتا گونی برنج* ومیوه و قند وشکر فیوزم* پرید همونجا افتادم روی زمین نیومد کسی بگه خسته نباشی گل پسر آش نذری داشت مامان شبیه هرماه صفر گفت که ننشستی پاشو برو برام سبزی بخر بعد کلی غر زدن پاشدم از جا که برم یهویی یکسره شد بدجوری ریتم زنگ در دختر ترشیده* ی همسایه مون با جیغ داد هی میگفت اهای کچل ،ماشینتو بیا ببر صد دفه گفتم نزار سانتافتو* این رو برو پنچرش کردم بفهمی لندهور* نره خر واسه این ابو قراضه* شعر نو بگو کچل ای بگوری* برره چی میگی تو پشت سر واسه من شاخ مجازی میشی شکلک میزاری روی قورباغه گذاشتی کلمو با کلی پر آمپرم* بالا زد وحیف که به دستم نرسید یه چماقی یه کلنگی* یا یه دسته تبر گفتمش چکار شده چی میگی شاه پرییون ای خیار چنبر* گندیده با قوس کمر کلاه قرمزی* تموم شد اومدی باز خونتون جای تو کی داره بازی میکنه ،الان جیگر مامانم چادر بسر اومد توی کوچه وگفت نقی معمولی* چیه کشتی میگیری با سحر!؟ چاله میدونه مگه اینجا !؟خجالت بکشین دوتاتون بزرگ شدین بسه دیگه اینهمه شر نذر من ادا شده سبزی نمیخواد بخری مثل اینکه جور شده همین الان تخته ودر با کلمات پیشنهادی مشخص شده
عرق شرم همان گریه چشم خشک است چشمه چون بسته شود جای دگر می جوشد