eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای روزگار، درگذر از چون و چند ما!
بیا که کشتی صبرم به ساحلم نرسید در آستانه مرگم که حاصلم نرسید جهان که از سر چشمت به قطره ای افتاد به آسمان فتد و حیف به این زمین نرسید من آن فقیر غنی ام تو آن شه عَظَمی دریغ شد که صبا شه به منزلم نرسید تمام دلخوشیم بود و آن صبا صد حیف در این دقايق آخر که واصلم نرسید
♡ هر کار کردی تا مرا عاشق کنی اما آخر دلم با هیچ ترفندی نشد شیدا در من دمیدی با دم عیسایی‌ات ای دوست قلبم ولی با نفخۀ عشقت نشد احیا با هر زبان از عشق گفتی غافل از اینکه دیگر ندارد عشق در قاموس من معنا خورشید را سوزنده کرده شور چشمانت اما نبخشیده به قلب سرد من گرما اقرار دارم مثل یوسف خوب و زیبایی اما نکردی صید قلب این زلیخا را با دوستت دارم دل کوهم نمی‌لرزد دیدی که در توفان عشقت ماند پابرجا تقصیر من نگذار اگر این‌قدر دل‌سنگم احساس را کشته است در من دشنۀ دنیا تو دوستم داری و این را خوب می‌فهمم هر کار کردی تا مرا عاشق کنی اما...
غم بر سر غم، وقت خزان می‌بارد از قعر زمین به آسمان می بارد بیچاره دل غریب و بارانی من جو گیر شده است و بی امان می بارد
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست محرمی، چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت که در این وصف زبان دگری گویا نیست بعد تو قول و غزل هاست جهان را، امّا غزل توست که در قولی از آن ما نیست تو چه رازی که به هر شیوه تو را می‌جویم تازه می‌یابم و بازت اثری پیدا نیست شب که آرام‌تر از پلک تو را می‌بندم در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست این که پیوست به هر رود که دریا باشد از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم این تو هستی که سزاوار تو باز این‌ها نیست
می‌نوشمت که تشنگی‌ام بیشتر شود آب از تماس با عطشم شعله‌ور شود آنگاه بی‌مضایقه‌تر نعره می‌کشم تا آسمان ِ کر شده هم با خبر شود آن‌قدر‌ها سکوت تو را گوش می‌دهم تا گوشم از شنیدن ِ بسیار کر شود تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست «عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود» آرامشم همیشه مرا رنج داده‌است شور خطر کجاست که رنجم به سر شود؟ مرهم به زخم ِ بسته که راهی نمی‌برد کاشا که عشق مختصری نیشتر شود
آشفته بازارست اینجا! دل کجا بود؟ این کیفر هر دل بوَد که بی خدا بود... هر چیز و هرکس را درونش راه دادیم بیت خدا بوده است یا مهمان سرا بود؟ «نامردمی بسیار دیدیم از زمانه باید به یک عشق حقیقی مبتلا بود» باید که از وابستگی ها رست کم کم باید ز هرچه غیر حق کَند و رها بود. از خلق و از دنیا بریدن سخت سخت است! باید برای سخت‌ها اهل دعا بود اهسته اهسته قدم برداشت سویش... دل‌بستگی به هر کسی جز «هو» خطا بود
خب بعد این باخت یه خواب سنگین میچسبه ☺️☺️☺️
با وهمِ خودش آدم مغرور خوش است تا عیبِ نهفته هست مستور خوش است نزدیک شوی اگر به من، میفهمی "آواز دهل شنیدن از دور خوش است"