eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نه تنها دوست، دشمن فکر حفظ احترامش بود کسی که آیه‌ی تطهیر بخشی از مقامش بود تمام سهمش از دنیای ما شد گوشه‌ی زندان همان آقا که سرتاسر همه عالم به نامش بود چنان با دشمنان خود هوای مهربانی داشت که زندان‌بان او یک‌عمر دربند مرامش بود دلش می‌خواست تا روز ابد می‌ماند با آن‌ها که دنیا بیشتر در جمع محرومان به‌کامش بود اگرچه قدر او را مردم دنیا ندانستند ولی در عرش تسبیح ملائک ذکر نامش بود به هر زندان که می‌بردند آقای غریبان را دل هر شیعه مانند کبوتر روی بامش بود برای دیدن آقا نه تنها سوخت جان ما که حتی کعبه هم مشتاق دیدار امامش بود عبادت بود کارش در تمام روزها، شب‌ها ولیکن گریه قوت غالب هر صبح‌وشامش بود چرا باید إبا می‌کرد از عمّال عباسی؟ کسی که قلب حیوانات وحشی نیز رامش بود حسن فرقی ندارد مجتبی یا عسکری باشد که تنها ماندن و بی‌یاوری ارث مدامش بود عطش بالا گرفت و زهر آخر کار خود را کرد در آن لحظه فقط ذکر مصیبت در کلامش بود؛ خدایا مادر مظلومه‌ام را بی‌هوا کشتند یکی ای کاش از آن‌ها بپرسد که؛ "چرا کشتند؟"
سرِ تو را به برَش می گرفت فرزندت سرِ حسینِ تو را روی نیزه می بردند
قرار بود که حُسن تو در حصار بماند همیشه دور و برت سیم خاردار بماند بنا نبود صبا عطری از لب تو ببوید بنا نبود که عکس تو یادگار بماند قرار بود که رسم تو از زمانه برافتد بنا نبود نشانت به روزگار بماند چه بادهای مخالف که غرق ولوله بودند که آفتاب تو در پشت ابر تار بماند قرار بود گل نرگس تو با همه عطرش میان توده تاریکی از غبار بماند میان آنهمه طوفان، خزان اجازه نمی داد به شاخه تو گلی سرخ از بهار بماند تو خون به دل شدی، اما بنای عشق بر این بود که روی شاخه ات آن آخرین انار، بماند! (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای داغدارِ داغِ پدر، یابن العسکری داری دوباره دیده‌ی تر، یابن العسکری ما هم به غربت پدرت گریه می‌کنیم ما را میان گریه بخر یابن العسکری خسته شدیم، از غمِ دنیای بی امام از این همه بلا و ضرر، یابن العسکری صبر همه تمام شد و شب سحر نشد کی می‌رسد زمان سحر یابن العسکری دیدی، ندیده در به در و عاشقت شدیم چشمان ماست خیره به در، یابن العسکری آقا به گریه باز به سرداب می‌روی از صحن سامرا چه خبر یابن العسکری؟! ما را که از فراق حرم جان به لب شدیم تا کربلا دوباره ببر یابن العسکری از ما قبول کن، کم ما را زیاد کن ای داغدارِ داغِ پدر یابن العسکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گر زبان بیست کشور را بلد باشی به عمر گر زبان دل نفهمی زندگی را باختی . . .
چیزی نداشتم که بگویم، گریستم :)
تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده‌ی من چه جنونی چه نیازی چه غمی‌ است؟
به گِردِ شمعِ رویت بس که گشتم، ماندم از پرواز سـرت گـردم چه زیبـا سـوختی پـروانـۀ خـود را :)
به زبانِ خویش گفتی که گذر کنم به کویَت مـگـــذر ز گـفتــۀ خـــود، گـــذری نمـــای مـــا را
دیده را فایده آن است که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را؟!
تنها پاییز است که به من شباهت دارد :)🍂 - نزار قبانی
آبادی شعر 🇵🇸
تنها پاییز است که به من شباهت دارد :)🍂 - نزار قبانی
پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند . . پاییز می‌رسد که همانند سال پیش خود را دوباره در دل قالیچه جا کند او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار راز درخت باغچه را برملا کند او قول داده است که امسال از سفر اندوه‌های تازه بیارد، خدا کند . . او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا او قول داده است به قولش وفا کند - علیرضا بدیع
هنوز ماتم زن‌های خون‌جگر شده را هنوز داغ پدرهای بی‌پسر شده را کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد ز یاد، خاطرۀ باغ شعله‌ور شده را کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را نه آهِ مانده بر آیینه‌های کهنۀ شهر نه داغ‌های هر آیینه تازه‌تر شده را جنازه‌ها که می‌آمد هنوز یادم هست جنازه‌های جوان، کوچه‌های تر شده را نه، این درخت پر از زخم، خم نخواهد شد خبر برید، دو سه شاخۀ تبر شده را!
تقدیم به شهید عزیز سید علی اکبر حسینی شهید گمنام شهر درّود شهید سید علی اکبر حسینی در چهارم خرداد سال ۱۳۹۳ همزمان با سالروز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام به عنوان شهید گمنام در شهر درّود خراسان تشییع و تدفین شد اما پس از یک سال در اثر رویای صادقه دختر ایشان سمیه سادات حسینی و انجام آزمایش دی اِن ای شناسایی و به خانواده محترم و مردم شهید پرور شهر درّود اطلاع رسانی شد. مرقد مطهر شهید سید علی اکبر حسینی به همراه یک شهید گمنام دیگر در ارتفاعات مسیر آبشار شهر درّود خراسان رضوی قرار گرفته تا مامنی باشد برای توسل به شهدای عزیز توسط جوانان مومن و انقلابی شهر درود شادی روح تمامی شهدای اسلام صلوات 🌹🌹🌹 خبر آمد که پیدا شد یَل نام آوری دیگر نشان تازه ای پیدا شده از پیکری دیگر چنان در بر گرفته عطر لاله دشت مجنون را که گویی سر درآورده در اینجا قمصری دیگر لباسی ، استخوانی ، کوله ای ، فانسقه ای ، مُهری کنارش بوسه ای جا مانده بر انگشتری دیگر هزاران آرزو در سینه داری می روی شاید نسوزد مادری در بین دیوار و دری دیگر به جان خود خریدی تو فراق دخترت را تا نبیند غصه ی دوری بابا ، دختری دیگر علی اکبری بودی که رفتی در دل دشمن ولی برگشته ای حالا علی اصغری دیگر خدا می خواست باشی تو چراغ کوره راه ما شتابان آمدی از معبری در معبری دیگر و حالا مرقدت باشد مسیری رو به آرامش چه زیبا با خودت آورده ای تو سنگری دیگر
شـرمنـده اگـر هنـوز سـربازی نیست آن همت و شور مهدوی سازی نیست با این همـه ای وعده ی حق می آئی چون آمدنت خیال پردازی نیست...
السلام علیک یا صاحب الزمان (عطر وصال) ای آیتی زچهره تو لاله زارها شد جلوه گر ز پرتو حسنت بهارها ابریشم نگاه رئوفت بهشت عشق چشمت مدار گردش لیل و نهارها هردم شمیم زلف تو را می پراکند دست نسیم با نفس سبزه زارها بوی گل ونسیم صبا و سرود رود دارند بر ارادت تو افتخارها با یاد چشم تو شکند بغض ابرها جاری شود به پیچ و خم جویبارها گربشنوند بوی وصال تو رفتگان سر بر کشند سبزه صفت از مزارها عطر طلیعه تو در آفاق می وزد شاید به سر رسیده دگر انتظارها تاخاک ما نرفته به باد از غمت بزن آبی بر آتش دل ما بی قرارها بیگی غم جدایی خورشید در حجاب افکنده بر قلوب محبان شرارها نصرت الله بیکی
آنکس که به عشق آمده در راهت روی تو ندیده گشته خاطرخواهت ای کاش جدایی به وصال انجامد ای کاش ببینم رخ همچون ماهت 🍀🌸🍀🌸🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺آغاز و ولایت گل سرسبد عالم هستی، حضرت‌مهدےموعود(عج) مبارڪ‌باد 🌸❤️
آغاز ولایت آقا امام زمان (عج) مبارک باد. مذهب بدون صاحب و سرور نمی شود حرکت که بی هدایت رهبرنمی شود گیرم که راه هست، در این شامهای تار دیدن بدون نور میسر نمی شود در بحث جانشینی بعد از امام حق هرگز کسی زحجت حق سر نمی شود وقتی امام حق برسد موقع نماز دیگر نمازْ قسمت جعفر نمی شود وقتی اراده کرده خدا بر حکومتش او را حریف اینهمه لشکر نمی شود اصلا بدون پرچم سبز امامتش تکمیل دین عشق مقدر نمی شود دردست اوست قبضه ی شمشیرحق، جزاو کس وارث عدالت حیدر نمی شود گیرم که بگذرد زکسانی به لطف خود نه بی خیال سیلی مادر نمی شود ازیاد او حکایت مقتل نمی رود غافل ز فکر خنجر و حنجر نمی شود دراین هجوم سردِسیاهی شده ست کور چشمی که در فراق رخت تر نمی شود دلخسته است عالم هستی ازانتظار بی بوی وصل خستگی اش درنمی شود آقا بیا قرار دل بیقرارها هرگز قرار بی تو مقرر نمی شود ای حجت خدا، گل نرگس بیا، جهان باهرگلی به جز تو معطر نمی شود احمدرفیعی وردنجانی
مداحی آنلاین - آغاز امامتت مبارک - مهدی رسولی.mp3
5.54M
🌸 (عج) 💐آغاز امامتت مبارک 💐آقای زمین و آسمونا 🎙 حاج مهدی رسولی 👏 سرود 👌بسیار دلنشین💚🌟🌟💫
. 💠 السَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ اللهِ وَدَيّانَ دينِهِ ای خواهش تمامی اَمّن یُجیب‌ها ای آخرین شریف ز نسل نجیب‌ها نام تو زیب و زینت دیوان شاعران وصف تو آرزوی غزل‌ها، نسیب‌ها ای داغ‌دار ماه جمالت ستارگان ای دردمند کوی وصالت طبیب‌ها برپاست از فراق تو فریاد بلبلان ای ندبه‌خوان هجر رخت عندلیب‌ها "ای باد اگر به گلشن احباب بگذری" سوی حبیب بر سخن ما غریب‌ها کز روی لطف گوشۀ چشمی به ما بکن ای چشم تو قرار همه بی‌شکیب‌ها هستیم ما گدای درت ایها العزیز هستند سائلان عطایت حَسیب‌ها شد خون دو چشم منتظرانت بیا بیا "کافی" شدند در ره عشقت خطیب‌ها شد شامْ روز روشن ما در فراق تو شامی که پر شد از ستم نانجیب‌ها نزدیک مایی و ز تو دوریم و در حجاب ای مقصد سلام بعید و قریب‌ها شد وصل تو نصیب محبان مخلصت درد فراقْ روزی ما بی‌نصیب‌ها ✍️
وقتش رسیده تاج امامت به َسر کنی این سامره تو قبله ی اهل نظر کنی روز زعامت تو وسیع جهانیان باید غدیر دومی را جلوه گر کنی تا عمق جان به پای تو هستیم تا که تو نام علی به ماذنه ها شعله ور کنی از یک هزار و چهارصد و چند سال غیبتت ما را بس است تا دو سه شب دَربه در کنی مانند بهجت و همه ی پیر غلام ها بعد از خدا نفس ز برایت هنر کنی ای عهده دار مردم دنیا، بیا، بیا... شاید دمی تو از سر کُویم گذر کنی ای نور نصر و ای تو مسیحای عاشقان آیا شود به قلب سیاهم نظر کنی
صبح آمده،آسمان غزلخوان شده است گرمـــا به تنِ پنــجره مــهمان شده است خــورشید دوبــاره مــــثل ِگـــل میتابد دنــیا پـــُر ازآفـتـابـگردان شــده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.............. می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می نویسم که "شب تار سحر می گردد" یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد سید حمیدرضا برقعی
اکسیـــر کـــرامت شما می آید انـــوار ولایت شمـــا می آید این خرقه یِ سبزِ علوی ای آقا الحق که به قامت شما می آید
ما سبزترین بهار را می‌بینیم پرمهرترین نگار را می‌بینیم تا کور شود هر آن که نتواند دید ما روز ظهور یار را می‌بینیم ان‌شاء‌الله
مادرم      شاعر بود..         پدرم عاشق شعر... چہ ڪنم دست خودم نیسٺ.. منم زاده ے عشق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌