eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از دو عالم دردت ای دلدار بس باشد مرا کافر عشقم اگر غیر تو کس باشد مرا
هر بیت که از چشم تو افتاد غزل شد هر مسئله‌ای در خم ابروی تو حل شد درچشم من و در غزلیات تو جاریست هر چیز میان منو تو رد و بدل شد عشقم شتری بود که خوابید دم در این بار درِ خانه‌ی تو جنگ جمل شد هر ماه کنار تو پر از مهر گذشت و یک عمر کنار دل تو ماه عسل شد ای تاجِ سرم دختر زیبای شمالی تو آمدی و نام سرم تاج محل شد
چند روزی‌ است که پائیزتر از قبل شده زندگی بی تو غم‌انگیزتر از قبل شده...
فواره وار سر به هوایی و سر به زیر ! چون تلخی شراب دل آزار و دلپذیر ماهی تویی و آب من و تنگ روزگار من در حصار تنگ و تو در مشت من اسیر مرداب زندگی همه را غرق کرده است ای عشق همتی کن و دست مرا بگیر ای مرگ می رسی به من اما چه قدر زود ای عشق می رسم به تو اما چه قدر دیر شیرینی فراق کم از شور وصل نیست گر عشق مقصد ست خوشا لذت مسیر چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر ...
زِ عشقت بند بندِ این دل دیوانه می لرزد خرابم می کنی اما خرابی با تو می ارزد!
از چشم و دل مپرس که در اولین نگاه شد چشمِ من، خرابِ دل و دل خراب چشم...
همین که خاطره ها وقت خواب می بارد دوباره در شبمان التهاب می بارد به حکم عقل بیا زیر چتر احساسم از آسمان، غزلِ بی حساب می بارد ببین که ابر نگاهت چگونه بر سقفِ_ خیالِ شاعرِ خانه خراب می بارد گمانم از قدح عشقت آسمان مست است به این نشانه که هر شب شراب می بارد "هزار واژه ی تبدار در دلم جاریست" عجیب نیست که چشمم مذاب می بارد...
🍂 عشق آمد، دیگر این دل آن دل آزاد نیست خنده‌ای می‌آورم بر لب ولی دل شاد نیست در کنار دست من جایی همیشه خالی است قلب من در تور افتاده ولی صیاد نیست سروهای زندگی در چشم‌ من صف بسته‌اند هیچ‌یک پیش نگاهم مثل آن شمشاد نیست هیچ‌کس از حال لیلاها ندارد اطلاع بیستون را گشت شیرین ردی از فرهاد نیست چشم‌هایم بسته دستم سرد آوازم سکوت شکوه دارم از تو اما قدرت فریاد نیست بال را بگشا فرود آ در دل دیوانه‌ام هیچ قلبی مثل این ویرانه مهرآباد نیست
همان دینی که شد مدیونت از شعب ابیطالب بر عالم کرده تکریم تو را مهر آفرین واجب شدی زینت فزای خانه ی طاها و آوردی گلی یکتا و در شان علی ابن ابیطالب خدا را دیده ای در چشمهایش بی گمان بانو که قلبت شد به عشق «رحمة للعالمین» راغب کم آورده است حاتم از شکوه بذل و بخشش هات و در تحریر اجر نیکی ات در مانده شد کاتب شدی سنگ صبور خاتم و نگذاشتی یک آن شود غم بر وجودش در هیاهوی زمان غالب اگرچه وصف تو سخت است ام المومنین شاید محمد رفت تا معراج ،وقتی شد تو را صاحب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواهی که شود دلت چو آئینه ده چیز بـرون کن از میان سینه حرص و دغل و بخل و حرام و غیبت بغض و حسد و کبر و ریا و کینه شیـری خودت هم بکن تو پاکیزه تا نبندد این ده قلم تو دلت پینه ✍ از