هدایت شده از بارشهای قلم من
شعر نبوی ...مستان!.m4a
2.65M
به یمن مقدم پاکش جهان مصفا شد
هزار جلوهٔ حق در رخش هویدا شد
امین آمنه آمد امان گرفت زمین
رسید احمد و در آسمان چه غوغا شد
شکفت غنچهٔ رحمت میان باغ رُسُل
و آیههای محبت به عشق معنا شد
گرفته بود بشر را غبار ظلم و گناه
بنای عدل و طهارت به دستش احیا شد
حبیب و منجی خلق و پناه عالمیان
کتاب نور و مبینش شفای دلها شد
قسم به آیهٔ "اِقْرأ وَ رَبُّکَ الْاَکَرَم"
بهار زندگی از عطر او شکوفا شد
#مستان
#مدح_میلاد_رسول_اکرم
https://eitaa.com/joinchat/1169949200Cf85932568f
صبح ات بخیر شاعر لبخندهای شهر
آیینههای شعر تو در جای جای شهر
با دستهای آبیتان سبز میشود
گل واژههای زرد غزل در صدای شهر
رنگین کمان هر غزلت وصل میکند
دل را به پشت پنجره انتهای شهر
شبها کسی که از دلتان رد نمیشود
حک میشود به دفترتان، ردپای شهر
گاهی برای شعر شما آه میکشد
مردی غریب و گمشده در ماجرای شهر
یک کوله بار بسته و یک انتظار سرد
در ازدحام مردم بی اعتنای شهر
بغضی به روی شیشه و یک کوپه بی کسی
دستی بدون بدرقه آشنای شهر
دیوارهای ساکت شهر و… صدای سوت
صبحات بخیر شاعر لبخندهای شهر
#رسول_قشلاقی
#صبح_بخیر
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#رباعیات
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
باید که زبـانـــی از شقـــایـق باشیم
تا محــرم اســـرار و حقــایق باشیم
هستــیم اگـــر شیــعهٔ صادق ، بایــد
عامــل به حدیث آل صــادق باشیم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
آیینـــه ، ارادت به تو دارد ، مولا
در صدق ، شباهت به تو دارد ، مولا
هر شیــعه که در مکتب تو عــالم شد
در سینـــه ، محبـت به تو دارد ، مولا
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
علمــی که برازندهٔ هـــر برتـری است
مــدیونِ علـومِ مکتب جعــفری است
روشنـگــــر راه می شـــود تا به ابــد
آن علم که بر محور دین باوری است
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
صحبت از نفحه ی گل تا به میان می آید
نام او گوشه لب عطر فشان می آید
تا بگویند محمد ز سر شوق و ادب
صلواتی به تبرک به زبان می آید
#زینب_عدالتیان
آمار تو را دیشب از اوقاف گرفتم
گفتند که چندین نفری وقف تو هستند...
#کاظم_بهمنی
تمام خیر دنیا را به ما داد
به هرجا پرتو خورشیدش افتاد
خدا در این زمین جایش نمیشد
محمد را به جای خود فرستاد
#یارسولالله
#میلادشمبارک
#اسماعیلعلیخانی
گفتمش در دل و جانی تو بگو من چه کنم؟
گفت نبض ضربانی، تو بگو من چه کنم؟
#مولانا
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من
#غزل_مولانا
سیاهی بود و ایمان در دل ظلمت عصا می زد
جهالت راهبر می شد خودش را نور جا می زد
نمی بارید غیر از غم،نمی رویید غیر از یأس
گل ریحانه در گور حماقت دست و پا می زد
زمین تا مرز عصیان رفته بود از جرم آدم ها
زمان در خواب بود و فتنه ناقوس عزا می زد
خدا از سنگ بود و داشت شیطان در دل دنیا
به شادی دست در خلق هزاران ماجرا می زد
برای ختم این کابوس جانفرسای مرد افکن
زمین دست توسل رو به درگاه خدا می زد
خدا آورد ابراهیم را در هیبتی دیگر
نسیم نور و رحمت را برای امتی دیگر
زمین خوردند بتها با قدومش تا جهان فهمید
زمین افتادن بتهاست دست قدرتی دیگر
زبان پادشاهان لال شد کسری ترک برداشت
به سردی رفت آتشگاه و رو شد آیتی دیگر
خدا در عرش با خود داشت احمد را
ولی بخشید
به دنیا بهترینش را که باشد رحمتی دیگر
بساط ظلم را برچید و شیطان غرق ماتم شد
محمد آمد و آورد با خود دولتی دیگر
رسول دین رحمت شد جهان غرق سعادت شد
به ما بخشید با قرآن و عترت شوکتی دیگر
زمین جای قشنگی شد برای زندگی وقتی
که او با آل خود بخشید بر آن قیمتی دیگر
#محمدجواد_منوچهری
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم