مَن راچہ بہ شِعرو واژه و قافیہ بازۍ
شَب تابہ سَحرفڪروقَلم، قافیہ سازۍ
تاعِشق پَدیدآمَدو دِل خواست، نوشتم
بَرمَشقِ جنونخواهیِ این قافیہتازۍ...!!
#حمیدرضایگانه
آمد برکات ایزدی با احمد
ذکر دل و لبهای همه یا احمد
ملک و ملکوت زیر بال و پر او
شد بر همگان شافع فردا احمد
#میلاد_نور_مبارک
#مشهدی_زاده
شب ز آہ آتشین
یڪ دم نیاسایم چو شمع
در میان آتشِ سوزندہ
جاے خواب نیست.
#رهی_معیری
هزار فلسفه دارد كسی که مجنون است
به ويژه آنكه جنون را بهعشق مديون است
خراب میشوم از ديدن و نديدن تو
كه چشمهای خمارِ تو مست و میگون است
#بهمن_صباغ_زاده
حرف دل را از نگاه من نمیخوانی چرا ؟
عاشقت هستم عزیز من نمیدانی چرا ؟
خوب میدانی که محتاجم برای بودنت
التماست میــکنم امــا نمی مانی چرا ؟
هیچکس مانند من دلتنگ دیدار تو نیست
از چه رو از این منِ عاشق گریزانی چرا؟
ظاهرت همچـون بهاری گـرم، اما باطنت
آنچنان سردی پر از سوز زمستانی چرا؟
بــا تــو آبـادم ولیــکن میــروی و میبری
خـانـه ی آبـاد دل را سوی ویرانی چرا ؟
سوز و سرما و هوا تاریک و تنها بیخبر
میروی در این هوای سرد بارانی چرا ؟
عاشق چشمان زیبای تو شد سنگ صبور
دوستـت دارم عزیـز من نمیدانی چرا ؟
#جواد_الماسی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
کبوتر دل من شد مطیع و رام محمد
همان که جَلد شده روی پشت بام محمد
همیشه تشنه دیدار روی چون ماهش
مگر که نوش کند جرعه ای ز جام محمد
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
همیشه بوده چو من او فقط غلام محمد
کلاه از سر خود هم درآورد خورشید
برای دیدن روی و به احترام محمد
فلک سکوت نموده شده سراسر گوش
که بشنود دو سه جمله مگر کلام محمد
مَلَک همیشه خُورد غبطه بر بشر زیرا
چگونه او نرسیده به این مقام محمد
جهان و هرچه در او هست ریزه خوار او
تمام جن و ملک رفته بارِ عام محمد
به نام ایزد منان سخن شود آغاز
ز بعدِ نام خداوند هست نام محمد
#علیرضا_تیموری