eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کاش همان بخاری نفتی بود یک گوشه حیاط حوضی وتختی بود چایی درون نعلبکی، طعم صفا دنیای همه مملو خوشبختی بود
برای من شبیه خاتمی به هاشمی شدی تو عقد دل ولی برای بخت دائمی شدی به انتخاب ما شبی غمت ترانه ها سرود نگفته ای خودت که شایدم مزاحمی شدی؟!
داشتم چایی برای تو...حواسم پرت شد استکان از چای و چشم از چشم تو لبریز شد
راست میگفتی که با قلبم ریا کردم رفیق عاشقت بودم، نگفتم ،چون حیاکردم رفیق هم خدا میخواست هم عقلم، دلم راضی نبود کاش میدیدی که بااین دل چه ها کردم رفیق از خداپنهان نماند ازتوچه پنهان بارها تا نبینم روی ماهت را دعا کردم رفیق نذر دادم در هوایت تافراموشت کنم... بهترین های خدایم را صدا کردم رفیق هم دل تو ،هم دل من ،بی نواها سوختند! خون دلها خوردم اینها را جدا کردم رفیق گر چه صیادم ولی در آرزوی صید تو هرکسی افتاد در دامم رها کردم رفیق ردپای خاطراتت رفت و شعری تازه شد اینچنین بر عهد دیرینم وفا کردم رفیق. لا ادری حسن ختام 🌿🥀🌿
تلخ باش اما خودت باش این صداقت بهتر است ترش رویی از دو رویی بی نهایت بهتر است من تو را بازيچه كردم يا تو من را؟ بگذريم اين قضاوت بين ما روز قيامت بهتر است با ترحم از خدا شادی برایم خواستی! ناسزاى ديگران از اين محبت بهتر است از پشیمانی نگو انقدر و ناشکری نکن آن گناه‌آلودگی از این ندامت بهتر است بی‌وفا جان دوستت دارم هنوز اما برو هر چه از من دورتر باشى برايت بهتر است 🌱
معمارِ بی نظیر شبستانِ عاشقی نامت ستونِ محکمِ ایوانِ عاشقی از ناودانِ کنجِ حرم نور می چکد شمس الشموس،حضرتِ بارانِ عاشقی خورشید خواب مانده در آغوشِ صبحگاه در سایه ی حقیقت تابانِ عاشقی هر زائر انعکاس طنین هدایت است در آستانِ آینه بندان عاشقی شکرِ خدا همیشه دلِ نیمه جانمان احیا شده به برکتِ جریانِ عاشقی ما را از اضطراب تسلسل خلاص کن محکم ترین گزاره ی برهانِ عاشقی بر سفره غیرِ عشق طعامی نیاورید یک عمر خورده ایم فقط نانِ عاشقی از بارگاهِ قبله ی حاجاتِ عاشقان هر کس نصیب برده به میزانِ عاشقی دستِ ادب به سینه غزل نذرمی کنیم صلّ علی غریب خراسانِ عاشقی دل خسته ای که در حرمت اشک می سرود دور از شماست تعزیه گردانِ عاشقی با حسرتِ کشنده ی لمس ضریح تو داریم روز و شامِ غریبانِ عاشقی گاهی قطارِ خاطره بی وقفه می رود مشهد، پلاک روضه،خیابانِ عاشقی
سیبی کــــه از دستت میــــــــان آب افتاد غلطید و آمـــــــــد هستی ام را داد بر باد من ساده بودم فکر کردم پیک عشق است پیـــــک بلا و غصـــــــه بود ای داد، بیداد سیبت به دستـــــــــم آمد و بعدش روانم در زنـــدگی دیگـــــــــر نشد آرام و دلشاد تا پتک درد عـــــــاشقی بر فرق من خورد انگار در جسمـــــم حلولی کـــــــرد فرهاد درد عمیق عـــــاشقی را لمس کـــــــــردم وقتی نشستی بر تنــــــم ای شاخ شمشاد آخــــــــر شدم با دست تو با خاک یکسان ای خـــــــــانه ات آبــاد ای دستت مریزاد می شد مــــواظب باشی و سیبت نیفتد؟ تا مثل سابق روح من می مـــــــــاند آزاد ✍
کاخ سفید حسینیه خواهد شد... بشنو حدیث عشق مُراد و مرید را شرح وصال آنکه ز دنیا بُرید را هرگز زمین نمانْد ونمانَد به روزگار خونی که حق به قیمت عشقش خریدرا درک بهای خون شهیدان چه مشکل است چون خونبها خداشده خون شهید را با ماندیده گان سخن از دیده ها چه سود کو در بیان حلاوت آنی که دید را؟! اودیده است آنچه ندیدیم ما همه ما دیده ایم این بدن ناپدید را دستش اسیر دامن ابلیس می شود گم کرده هرکه رشته ی حبل الورید را باهمتی! که نیست به جایی نمی رسی منکر نشو کسی که به مقصد رسید را دارم یقین که خون شهیدان راه حق آخر کند حسینیه کاخ سفید را احمدرفیعی وردنجانی
قطار ِ خط لبت راهي ِ سمرقند است بليت، يك سره از اصفهان بگو چند است؟ عجب گلی زده‌ای باز گوشه‌ی مویت تو ای همیشه برنده! شماره‌ات چند است؟ به توپِ گرد دلم باز دست رد نزنی مگر « نود » تو ندیدی عزیز من « هَند » است! همین که می‌زنی‌اَش مثل بید می‌لرزم کلید کُنتر برق است یا که لبخند است؟ نگاه مست تو تبلیغ آب انگور است لبت نشان تجاری شرکت قند است بِ .. بِ .. ببین که زبانم دوباره بند آمد زی .. زی .. زی .. زیرِسر برق آن گلوبند است چرا اهالی این شهر عاشقت نشونــد ؟ چنین که عطر تو در کوچه‌ها پراکنده است هزار « قیصر » و « قاسم » فدای چشمانت بُکُش! حلال! مگر خون‌بهای ما چند است ؟ نگاه خسته‌ عاشق کبوتر جَلدی است اگر چه می‌پرد اما همیشه پابند است نسیم، عطر تو را صبح با خودش آورد و گفت : روزی عشاق با خداوند است رسیدی و غزلم را دوباره دود گرفت نترس – آه کسی نیست - دود اسفند است قاسم صرافان
چه شوری بهتر از برخورد برقِ چشم ها باهم! نگاهش را تماشا کن! اگر فهمید حاشا کن !
تقصیر دلم بود که چشمان تـو را خواست این سر به هوا مثل خودم عاشق دریاست درگیر نگاهت شد و تا بام تو پر زد بیچـاره ندانست کــه ایـــــن اول بلواست
😊😁 بی حرمتی و جفای مادر شوهر بدبخت عروس های مادر شوهر اغراق اگر نباشد این ، می گویم افتاده جهان به پای مادر شوهر😊😊 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نامحرم هر چه راز مادر شوهر از کاه کُهی بساز مادر شوهر در چشم عروس اگر چه مادر باشد یک مادر حقه باز مادر شوهر 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مانند شبی است تار مادر شوهر وصفش شده بیشمار مادر شوهر مانند گل اند این عروسان اما یک شاخه ی خاردار مادر شوهر😊 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 یک مادر ناز و پیر مادر شوهر عمریست که شد اسیر ، مادر شوهر از دست عروس های بدخلقش او پیوسته زند کهیر مادر شوهر😊 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بد نیست ولی به ذات مادر شوهر خوبند همه صفات مادر شوهر یک دانه عروس بی غل و غش یعنی قند و عسل و نبات مادر شوهر 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 چون تلخی زهرمار مادر شوهر یکریز به قار و قار مادر شوهر کمتر به عروس هایتان گیر دهید از دست شما هوار ، مادرشوهر😄 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 گیر است میان زن و مادر_شوهر در رفع و رجوع یک جهان شر _شوهر هر روز ادامه دارد این درگیری پیروز همیشگی است مادرشوهر
فردا تو به یک اشاره برمیگردی با دورترین ستاره بر می گردی بستیم به پاهای تو یک نخ از عشق هرجا بروی دوباره برمی گردی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 او رفت به یک اشاره بر می گردد در یکِ شب پرستاره بر می گردد گنجشک؛ اگر به دست عادت بکند هـر جا بـرود دوباره بـر می گردد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 هر جا بروم دوباره بر می گردم با یک چمدان ستاره بر می گردم صد بار هم از دستت اگر قهر کنم هر بار به یک اشاره بر میگردم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 چون کفتر جلدید که بر می گردید بیهوده فقط در پی شر می گردید صد مرحله قهر و آشتی دارد عشق با فاصله ها عزیز تر می گردید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 گفتم که به هر دلیل بر خواهد گشت چون مردک زن ذلیل بر خواهد گشت با قهر اگر چه رفت اما حتمأ با کیسه ای از شلیل بر خواهد گشت 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 با خلق بدت بمان که بر می گردد! این خط و همین نشان که بر می گردد این تیر رها گشته از آغوش کمان باعشق فقط بدان که بر می گردد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 در هر نفسش هوای برگشتن داشت صد سوز دلی برای برگشتن داشت وقتی که شکسته شد دل از دست دلش دیگر دل او چه جای برگشتن داشت 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نه حال سفر نه پای برگشتن داشت در کنج دلش عزای برگشتن داشت یک گوشه نشست و دید از خانه شان با گریه زنش دعای برگشتن داشت
میخواستم از عشق به هر جا برسم با بال شکسته تا ثریا برسم وقتی که تو پله ی صعودم باشی شک دارم از امروز به فردا برسم ... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 تا قله ی قاف میبرد عشق ولی با دیده ی باز و راه حلی عملی دنبال تفاهم و صداقت باشید نه اسب سفید و چشمهای عسلی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 هم منتظر اسب سفیدش هستم هم در پی ماشین جدیدش هستم هر چند که کشته مرده اش بسیار است اما بخدا خودم شهیدش هستم 🍃🍃🍃🍃🍃 یک روز تو پاره ی تنش خواهی شد دیوانه ی خلق حسنش خواهی شد با این همه توصیف نکو در این شهر یک مرد نشان دهی زنش خواهم* شد😂 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 گیریم به این صفات پیدا بشود عشق تو میان سینه اش جا بشود باید به همه زاویه ها فکر کنید بیچاره طرف چگونه بابا بشود😂 🍃🍃🍃🍃🍃 خر تو خری است حال دنیا دیگر ارباب شمایید و ما هم نوکر در زیر تمام دردها زاییدیم😂 زاییدنمان گذشته از حد خواهر 🍃🍃🍃🍃🍃 حرف غزل و قصیده ها را بزنید تا گردن دم بریده ها را بزنید با زایش واژه واژه ی خوشبختی قید غم نو رسیده ها را بزنید 🍃🍃🍃🍃🍃 مست غزلم قصیده را ول بکنید یک فکر برای من سائل بکنید رفتم به گدایی نگاهش، راندم ای کاش مرا دوباره عاقل بکنید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 گاهی به صلاح است که بیدل بشوی گاهی به دل احترام قائل بشوی گاهی به صلاح است که قبل از هر عشق دیوانه شوی و بعد عاقل بشوی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 هی زیر سوال بردمان حضرت عشق بازنده ی هرچه امتحان حضرت عشق بی رنگ حنای عشق و وامانده دلم یک نام نشانده بر زبان، "حضرت عشق"
دمادم سرد شد آتشفشان ها زود برای هرچه تب کردیم مشقی بود... سراپا محوِ نبضِ حاکمِ طوفان و گم کردیم گاهی کعبه ی مقصود پرستیژ وتوهم بود و بد پاشید شعار همدلی ،انسانیت بدرود... وهرکس بهره برد از سیل و طوفانها صداقت یا سیاست!؟ مشق طنز آلود... به سمت منفعت چرخید حرکتها حماقت موج شد در پیچ وتاب رود... کسی ای کاش می آمد و می فهماند... کجا!؟ کی !؟عشق شد در شهرمان مفقود...
اتصالی کرده گـویا دکمه‌اش برق چشمت دائما می گیردم ✍
دکترِ اعصاب، تجویزش غزلهایِ من است پس تو هر شش ساعتی یکبار شعرم را بخوان😌
راحَٺ بخـواب مَـثنوے غُصِّہ هـاے من 🦋🌺🦋 بُگـذار من بـراے شب را غزل ڪنم...
انـدَر احوالات ِ عشــق ِ مـٰا هَمیـن یڪ جمله بَس مَن تو را بسیار میخواهَم تـو مَـن را . . . بگذریم!
دوستت دارم اگر سوگند میخواهد، بگو یا دل سنگت، مرا در بند میخواهد بگو ازچه می نالی، مگر عاشق نبودم تا به حال؟ خاطرت، رنج مرا تا چند میخواهد بگو تازگی با دیدنم، اوقات تلخی می کنی روی شیرین، چند کیلو قند میخواهد بگو پیش ازین، نام مرا با عشق می راندی به لب بردن نامم اگر ترفند می خواهد بگو دل بریدی از دلم، گفتی که از من دلخوری با دلی دیگر دلت پیوند میخواهد بگو کاش تحریم مرا، لبخندهایت بشکند یا اگر جز من کسی لبخند میخواهد بگو هرچه منت میکشم، کمتر به باور می رسی دوستت دارم، اگر سوگند می خواهد، بگو
••° امروز جداییم ز هم مثل دو ابرو پیوستگی دوره‌ی قاجار گذشته ست !
چشم آهوے تو، اسطورے زیبایی شد با وجودت غزلم این همه رویایی شد هیچ ڪس جا نشده در دل شیدایی من مِهر تو در دل من، عشق اهورایی شد بی جهت عمر من آلوده ے تنها‌ئی بود زندگی با گُل رویت چه تماشایی شد نبض احساس تو موسیقی این شبهایم مثل آهنگِ خوشِ خواندنِ لالایی شد در زمستانِ دلم عطر هوایت پیچید موسمِ وصل رسید،اوج شڪوفایی شد
‏عاقبت دستانمان رو می‌شود با شعر‌ها مثل چشمانی که بعد از گریه‌ها پُف می‌کنند
قلبی که شکاندی به نگاهم غم و تاوان هم داده جوابی به شما هم شده داغان ممنوعه دلی شد که گرفتی و بریدی صد نقش مرا پاک چرا کرده که الان با صبح و غروبت گل نیلوفرِ برکه شبنم زده چشمش شده باران شده باران هر داغ نشد شعر و نشد شهرهٔ هر شهر آن درد که از دهکده آمد خودِ تهران تا فلسفه بافی نکنم مغلطه داری من شعر سرودم که تویی عاشق برهان یا صورت این مسئله را پاک نکن یا برجام نکن پاره نکن درد تویی، خان من دغدغه دارم که شبیهم شده حساس قصاب محل روی قسم خوردنِ قرآن حالا چه بگویم طرفم رفته اروپا او غربگرا هست و منم والهٔ ایران بی چون و چرا حرف مرا بشنو تو ای یار گر دشمنِ کشور شده چرخیده و چرخان گر سیل شوی زلزله یا بمب اتم هم غوغا بکنم فاجعه با فاجعه ویران زیبا وطنم جان و تنم،مرز و سَرایم سرباز شدم جان بفدایت منم هر آن گر خامنه ای حکم جهادم دهد ای وای دنیا شود آقا لَکَ لبّیک تو با جان
هم سرم هم جای عشقم کرد آنقَدر تا روی یخ دلسرد کرد او بودش ولی من محو او آخرش اما مرا هم طرد کرد عاشقی بیچاره ام چون تیغ عشق با غمش دل هرچه فکرش کرد،کرد برطرف گر میشود این روی خون را زرد کرد بر شعرم نگاهت داده یا خدمتت سرباز را نامرد کرد؟!