eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش من یکسره در چشم تو پیدا بشوم همچو پیشامد ممکن به دلت جا بشوم نفسی باتو بمانم سر سجاده عشق یوسفم باشی و من نیز زلیخا بشوم آن شبی که تو بیایی و زمان صفر شود مو پریشان کنم و یک شب یلدا بشوم چون در آغوش تو ام بی خبر از حال خودم از همه خلق جدا ،تارک دنیا بشوم تلخی کام مرا شهد لبانت ببرد تلخ و شیرین بشود لب به لبت تا بشوم شعر من شور بگیرد به لبت بوسه زنم ساقی شهد لبت گشته و برنا بشوم
جان پناه خستگی هایم شدی؛؛؛صد آفرین حسرت امروز و فردایم شدی؛؛؛صد آفرین رنگ چشمت جلوه ای از رنگ چشمان خدا خالق تصویر دریایم شدی؛؛؛ صد آفرین در خودم گم می شوم وقتی نگاهم میکنی مقصد پنهان و پیدایم شدی ؛؛؛صد آفرین با تمام سازهای زندگی رقصیده ام آخرین آهنگ اجرایم شدی؛؛؛صد آفرین دل بریدم از تمام دلخوشی های جهان آفرین؛؛؛تنها تمنایم شدی؛ ؛؛صد آفرین
"از خدا خواسته ام سخت حواسش باشد به تو وعشق تو، ای ضامن عشقم "به خدا"   "
بگذار مرا به خاک تنهایی خویش در قطعه‌ای از پلاک تنهایی خویش وضعیت شهر روی هشدار شده باید بروم به لاک تنهایی خویش
هدایت شده از نبض قلم
در کوله ی خود انار دارد پاییز چشم و دل ِبیقرار دارد پاییز بر گونه ی آفتابی ام گل پاشید صد بوسه ی آبدار دارد پاییز! @nabzeghalam
هدایت شده از بارش‌های قلم من
خوشه‌های تبسم از لب‌های خورشید می‌ریزد و از هر خوشه امید جاری است او خورشید نیست او مفسر عشق و امید است و پیغام خدا را به اهالی زمین می‌رساند که تا امید هست زندگی باید کرد......
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
♡ آخر مرا به خانهٔ خود راه می‌دهی آخر به آسمان شبم ماه می‌دهی از جمعیت به شوق تو ای گل گریختم حتما مرا به خلوت خود راه می‌دهی! وقتی گدای روی تو بودم تمام عمر از گنج عشق خود به من ای شاه می‌دهی! با آه و اشک نامه نوشتم برای تو پاسخ به این عریضهٔ پرآه می‌دهی؟ @eitaaprvanegi
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ صبح آمده، پاییز غزل می‌کارد باید که قریحه‌ام قلم بردارد پاییز، تمام شعرها شعرتر است از دوش درخت عاشقی می‌بارد ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
enc_17014304148345774656699.mp3
4.21M
من هر جای زندگیمو دیدم تو بودی
بعدِ بوسیدنت ای عشق چه بی تاب شدم پیشِ چشمانِ تو از شَرم و حیا آب شدم چشم بستم که نبینم رخِ زیبای تو را آنچنان رفته ام از دست که نایاب شدم آمدی دل ببری از من و تنهایی من خوابِ چشمانِ مرا بردی و بد خواب شدم فکر می کردم از احساسِ دلم باخبری من در این دهکده از عشقِ تو ارباب شدم مدتی هست که بیداری شب باب شده بی تو هر لحظه در این میکده سیراب شدم شده دلبسته ی من هر که مرا میبیند پدر عشق بسوزد که چنین ناب شدم مثلِ دریایی و هر کس ز لبَت می گوید در خیالات خودم ماندم و مرداب شدم
غریبه پیشکش ... بردی دل هرآشنا را ، هم  توحتی مات خود کردی نگاه پیرها را ، هم چه دست افشانی نازی چه رقص پای بی نقصی! هنراین است مجذوبت کنی بی اعتنا را ، هم بنازم ذوق شیطانی آرایشگرت را "زن" نه تنهامن،که لرزانده دل اهل خدارا هم نسیم گرم ویرانگر،زلال صاف طغیانگر چه تشبیه ات کنم دیگرکه تلخی وگوارا هم... عروسی را عزا کردی به من،بلوا به پا کردی جماعت را صدا کردی،که رقص مشتبا را هم... همیشه بعد دیدارت سوالی از خودم دارم قیامت میشود محرم بداند عشق ما را ، هم؟ همینکه میروی یاد خدا می افتم ، این یعنی زمان بودنت میرانی از ذهنم ، خدا را هم