eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حق با تو بود این آسمان ها مال ما نیست وقتی توان پر زدن در بال ما نیست حق با تو بود آیینه ها مشکوک هستند بیخود نگاه سنگ ها دنبال ما نیست پشت در این قلعه ی متروک جز مرگ آغوش کس بی تاب استقبال ما نیست تاروت،قهوه،شمع یا...فرقی ندارد جز مرگ چیز دیگری در فال ما نیست از روی ناچاری است می تابد وگرنه خورشید فکر میوه های کال ما نیست آه ای بهار مرده روی دست تقویم امسال هم از تو چه پنهان سال ما نیست...
من طلوع خورشید را با همین چشم ها دیدم با همین چشم ها که تو را دیده بودم چقدر این دایره سرخ که از دل خاکستری ها بیرون می آمد شبیه به چشمان تو بود نه از جهت رنگ از این این جهت که نمی شد مدام زل زد و تماشایش کرد تحکمی داشت در شرم گین بودن و سر به زیر انداختن من درست مثل چشمانت درست مثل چشمانت...
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می‌باختی
دل می ستاند از من و جان می دهد به من آرام جان و کام جهان می دهد به من
می خواهم از نگاه تو هر اتفاق را هر اتّفاق تازه و دور از فراق را امروز در پیاله ی رنگین كمان بریز باران نوبهاری این اشتیاق را با چشم خود به قهوه ی تلخم شكر بریز روشن كن از شرار محبّت اجاق را ای روشنای سبزه و مهتاب، می شود خاموش كرد با تو چراغ نفاق را جاری شو ای صلابت هفت آسمان عشق بشكن غرور بی سبب باتلاق را تا از خیال عشق گذشت این «قصیده»ها عطر «غزل» گرفت هوای اتاق را ای ساده تر ز حادثه ی «دوست داشتن» می جویم از نگاه تو هر اتّفاق را
سرگرم شدم تمام عمرم با هیچ پر کرد تمام لحظه‌هایم را هیچ سرمایۀ عمر رفته از دستم؛ آه! جایش چه به دست آمده؟ تنها هیچ @eitaaparvanegi
گر قفس تنگ است از بی‌رحمیِ صیاد نیست صید از ذوقِ گرفتاری به خود بالیده است
در قفس انداختم عشق و اسیرم کرد عشق بلبلی گنگم، مرا او قافیه پرداز کرد...
مانده‌ام در حسرت دیدار، امّا بگذریم بار دیگر می‌کنم تکرار امّا بگذریم این مسافر را گمانم برده‌ای دیگر ز یاد گرچه دارم می‌شوم انکار امّا بگذریم دیگر از دوریِ تو کم‌کم،کم آوردم عزیز گرچه دارم می‌کنم اقرار امّا بگذریم بین ما جز عشق هرگز صحبتی دیگر نبود گشته‌ای همصحبت اغیار امّا بگذریم گفته بودم دوستت دارم ولی این جمله هم عاقبت شد بر گلویم دار امّا بگذریم رفته‌ای امّا برایت بی‌قراری می‌کنم گفته‌ای دست از سرم بردار امّا بگذریم این غزل را از سر دلتنگیِ خود گفته‌ام گرچه گویی می‌کنم اصرار امّا بگذریم ختم قرآن کرده‌ام شاید که برگردی، ولی عشقت آخر شد عذاب‌النّار امّا بگذریم کار من پیش ستم‌هایت سکوت و‌ گریه بود می‌کنی با عاشقت پیکار امّا بگذریم اخم‌هایت هم به جانم می‌نشیند بی‌وفا گرچه دائم می‌دهیم آزار امّا بگذریم با صدایت می‌شدم در خواب، لیکن بعدِ تو می‌شوم با گریه‌ام بیدار اما بگذریم گفته بودی مؤمنی بر عشق من اما دریغ کرده‌ی از عشقم استغفار اما بگذریم این جفا هرگز روا با چون منی شیدا نبود دود گشتم چون نخی سیگار اما بگذریم
رسـم عشـق این اسـت ناغافل دچارت میکند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شبتون بخیر🌼🌼🌼
شب تاریک و سنگستان و مو مست قدح از دست مو افتاد و نشکست نگهدارنده‌اش نیکو نگهداشت وگرنه صد قدح نفتاده بشکست!