#سلام_امام_زمانم
والشمس که بیروی تو من، حیرانم
والفجــر که بی وصل تو در، بحرانم
واللیل که چون موی تو روزم تاریک
والعصر که بی عشق تو در، خسرانم
#میثم_نجفی
تا نشکفد بر پای ما زنجیرهای تازه ای
رویید بر دستان ما شمشیرهای تازه ای
ای قصه های راستین، ای خواب های پیش از این
امروز داریم از شما تعبیرهای تازه ای
از جنگ و صلح و عشق و کین، از شوکتِ این سرزمین
در قاب چشم ما ببین تصویرهای تازه ای
با غربت یاران خود، با خون سرداران خود
داریم از کار جهان تفسیرهای تازه ای
این خون که راه افتاده تا جاری شود در قلب ها
بی شک گذارد بر زمین تأثیرهای تازه ای
گر هست کیدِ کاهنان، در هم بپیچد ناگهان
تقویم های کهنه را تقدیرهای تازه ای
بانگ سروش آید همی، بشنو به گوش آید همی
آوازهایی تازه با تحریرهای تازه ای
خندد به مکر روبهان امروز لب های جهان
پر کرده وقتی بیشه ها را شیرهای تازه ای
هنگام طوفان آمده، دیوان! سلیمان آمده
آرش به میدان آمده با تیرهای تازه ای
شد دولت شب سرنگون، شد تخت شیطان باژگون
صبح است و بر بام جهان تکبیرهای تازه ای
#حسن_صنوبری
صبحی که با سلام تو
آغاز می شود
صد پنجره به باغ غزل
باز می شود
#فرشته_خدابنده
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،
شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان وای به حال دگران شد
#حامد_عسکری
من برایت کوه کندم، تو مرا از ریشهام
عاشقی نه، بلکه رسوایی است با تو پیشهام
لابلای عشق بازیها نمیبینی مرا
می رسد اما به گوش تو صدای تیشهام
سالها بوی شکار تازهای گیجم نکرد
کاش آن شب هم نمی کردی گذر از بیشهام
رفتی و غمهای من شد صد برابر بیشتر
سنگ دل دیدی چه کردی با دل چون شیشهام؟
بیوفایی کردهای اما نمیدانم چه شد
شوق دیدار تو رد شد باز از اندیشهام
#محمد_شیخی
به رسم عاشقی هر صبح، برایت شعر میبافم
عجب سبک و سیاقی دارد این دل بردنت از دور
#رضا_ترکمان
جاری است چنان محبتش در خونم
دلواپس رسوا شدن مجنونم!
مجنون دل خود را به نگاری خوش کرد
من دلخوشیام را به غمش مدیونم
#مرتضی_درزی
@avayesokut
قول دادم آدمِ خوبی شوم، حوای من
وعدهی دیدارمان پای درختِ سیب باز
#سعیدجهانی
ای که گفتی بی قراری های من بازیگری است
بی قرارم می کنی وقتی دلت با دیگری است
گاه دلسوز است و گاهی سخت می سوزاندم
عشق گاهی مادر است و گاه هم نامادری است
#حسین_دهلوی
یک شب به هوای طلب فوت و فن شعر
رفتم شب شعری منِ استاد ندیده
تا این که از این راه شود شعر تَر من
مطلوب دل و دیده ی اصحاب جریده
دیدم چه مراعات نظیری است در آنجا
داخل شدم و حیرت من گشت عدیده
مردان همگی پاچه ی شلوار تفنگی
زنها همگی مانتوی پندار دریده
بر بینی شان تیغ عمل خورده و لبها
بوتاکس شده همچو انار ترکیده
من غرق تفکر شده بودم که به ناگاه
آهو برهای همچو گل شاخه بریده
با نیّت بد زد به دلم چشمک نابی
گفتم: برو ای شاعره ی خیر ندیده
از سوی دگر هلهله برخاست به ناگاه
گفتم چه شده؟ حضرت استاد رسیده
آمد به جلو البته بر دوش مریدان
استاد که در نوع خودش بود پدیده
از مرتبه ی زلف، زده طعنه به گوریل
پیش از جلسه شصت گرم شیره کشیده
میشد به یقین گفت که در مملکت شعر
یک تپّه نمانده است که بر آن نپریده!
القصه نشستیم در آن جمع، ولیکن
زان خیل ندیدیم کسی صاحب ایده
ترس من از این بود و یقین داشتم این را
کاین عقده بدل میشود آخر به عقیده
از آن طرف محفل یک دفعه به پا خاست
قرتی بچهای لاغرک و رنگپریده
مویش فشن و دور سرش را زده با تیغ
چون مرتع سبزی که در آن گاو چریده!
بالای تریبون شد و آنگاه چنین خواند:
طرفه غزلی - گرچه خودش گفت: قصیده!
«ای یار وفا کرده و پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده؟
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهنآلوده ی یوسف ندریده»
من داد زدم: آی عمو! شعر ز سعدی است
پیچید به خود مثل یکی مارگزیده:
گفتا که شکایت کنم از دزدی سعدی!
بر صورت او هم بزنم چند کشیده!
گفتم: دهدت عقل، خدا، زد به ملاجم
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده!
#عباس_احمدی
دوست دارم جست و جــو در جنگل موی تو را
از خدا چیزی نمی خواهم به جز بوی تو را
دختر زیبـای جنگل های آرام شمال!
از کجا آورده دست باد گیسوی تو را؟
آستینت را کـه بالا داده بودی دیده اند
خلق رد بوسه ی من روی بازوی تو را
چشمهایت را مراقب باش،می ترسم سگان
عاقبت در آتش اندازند آهــــوی تــــــــو را
کاش جای زندگی کردن در آغوشت،خدا
قسمتم می کرد مردن روی زانوی تو را....
#ناصر_حامدی
نوشاعران اگر همگی محتشم شوند
با عالمان اهل قلم هم قسم شوند
مدح تو کار اهل زمین نیست یاعلی
حتی اگر تمام درختان قلم شوند
#مهدی_کبیری
پرسی که تمنای تو از لعل لبم چیست
آن را که عیان است چه حاجت به بیان است
#زرگر_اصفهانی
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب محضر مردم خوب ایران
با استعانت از خداوند مهربان
خبر رسمی ساخت سومین سرود نیمه شعبان با نام (( #فرمانده_مهدی عج )) رو اعلام میکنیم.
مراحل ساخت ملودی و آهنگسازی این قطعه با دستان توانمند آقا احسان جوادی عزیز انجام شده و شعر این اثر نیز با همکاری آقا مصطفی باغبانی عزیز و آقا سید مهدی بنی هاشمی عزیز به پایان رسیده و با کمک مرکز رسانه ای نهضت سازمان تبلیغات اسلامی کشور، تولید صوتی و تصویری این اثر در حال انجام هست.
برادران عزیزتر ازجان ما آقایان سجاد شیر افکن و حسین صیامی در مسیر تولید اثر ما رو یاری کردند که تمام زحمت این اثر بر دوش این دو عزیز باصفا و به طور واقعی "خادم" بوده است.
به یاری خداوند منان، چند روز زودتر صوت این قطعه در اختیار مردم عزیز ایران قرار میگیره و در عصر روز پنج شنبه ۱۹ بهمن ماه مصادف با "روز مبعث" در اجتماع عظیم محبان امام زمان عج در صحن مسجد مقدس جمکران با حضور تمامی دهه هشتادی ها و دهه نودی های عزیز به همراه خانواده های محترم شون، کار تصویربرداری اثر انجام میشه و تصاویر این اثر، از همان اجتماع مردم خوب کشورمون در صحن مسجد مقدس جمکران تولید میشه ان شاء الله.
قرار و وعده محبان امام زمان عج
عصر روز پنج شنبه ۱۹ بهمن ماه
صحن مسجد مقدس جمکران
تمام دهه نودیها و دهه هشتادیها در جلوی جایگاه قرار میگیرن و خانواده های محترم هم در انتهای صحن، پشت سرِ دهه نودی ها قرار خواهند گرفت.
تمام گروه های سرود با لباس های فرم مخصوص به خود میتونن در این اجتماع شرکت کنند.
دوربین ها از تمام مردم و دهه هشتادی ها و دهه نودی ها و حتی خانواده ها فیلمبرداری میکنن و علی الخصوص گروه های سرودی که زیباتر و شکیل تر اجرا کنند مطمئنا مورد توجه قاب دوربین ها هستند.
همه پدر و مادرها در این اجتماع خادم امام زمان عج بوده و کمک میکنن تا ان شاء الله یکبار دیگر این اجتماع عظیم مردمی صورت بگیره و دل امام زمان عج رو به دست بیاریم.
هیچ محدودیتی برای شرکت در این اجتماع عظیم وجود نداره و شرکت در این اجتماع از سراسر دنیا برای تمام خانواده ها و دهه هشتادی ها و دهه نودی های عزیز کشورمون باعث فخر و مباهات ماست.
از خادمین امام زمان عج در تولیت مسجد مقدس جمکران و واحد فرهنگی مسجد و عزیزانی که در برگزاری این اجتماع عظیم حقیقتا دارن خادمی میکنن، صمیمانه سپاسگزاریم.
ان شاءالله بتونیم لبخند رضایت رو بر روی لبان مبارک مهدی فاطمه عج بنشونیم و گوشه ی چشمی به ما داشته باشن ان شاءالله.
منتظر حضور پرشورتون هستیم.
خادم الشهدا
ابوذر روحی
۱۳ بهمن ماه ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاه بود و کارهایش سخخخت کشور ساز بود
شاه خیلی ناااااز بود😌😂
🎞 #سیدخندان 😁 (شعرخوانی احمد رفیعی
#سید_خندان
#شعر_خوانی #شعر_طنز #شاه #شهناز #بحرین #کاپیتولاسیون #مرتاض
خوب است که هشتم گروی نه شده باشد
وقتی عدد هشت گره خورده به مشهد
دل برده غمش را طرف قبله ی هفتم
تجویز شده هر دل افسرده به مشهد
مسکینم و محروم ز حجِّ فقرایم
خوشبخت کسی را که خودش برده به مشهد
#حسین_مرادی
بگیر فال مرا، من به فال معتقدم
بگو، دوباره بگو بر وصال معتقدم
به هم رسیدنمان گرچه از محالات است
من از قدیم به فرض محال معتقدم
مرید شعر کهن هستم و به جادوی
سیاه چشم تو و خط و خال معتقدم
قفس چنانچه تو باشی، فرار ممکن نیست
به جبر بیشتر از احتمال معتقدم
نظر به جنگل چشمم تو را هوایی کرد
به معجزات هوای شمال معتقدم
به هر کجا بروی در دلم هراسی نیست
به بازگشتن مال حلال معتقدم
#محمد_رفیعی
هرچند پیش روی تو غرق خجالتند
چشمان این غریبه فقط با تو راحتند
بانو...به بی قراری شاعر ببخش اگر
این شعرها به حضرت چشمت جسارتند
آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران
لبخندهات...حس نجیب زیارتند
دور از نگاه سرد جهان...دست های من
با بافه های موی تو سرگرم خلوتند
دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد
از حرف دل پُرند...اگر بی شکایتند
بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش
دلشوره های هرشبم از روی عادتند
هی کوچه...کوچه...کوچه...به پایان نمی رسم
شب های سرد و ابری من بی نهایتند...!
#اصغر_معاذی
من چه خواهد کرد غم، وقتی تو باشی
باران چه خواهد کرد با دیوار ِ کاشی
گفتم ببینم روی ماهت را نشد که؛
دست از سر ِ ما بر نمیدارد حواشی
چیزی به فروردین ِ چشمانت نماندهاست
دل را چراغانی ، غزل را آبپاشی ...
داری دلم را میسپاری دست تقدیر
داری کویرِ سینهام را میخراشی
تا هرچه پشتِ خیس ِ چشمت مینشینم
حتی اگر از سنگ سختم میتراشی!
حالا مرا گم کن میان کوچههایت
دیگر چه فرقی ، خواه باشی یا نباشی
#سیدمهدی_افضلی