ای که گفتی بی قراری های من بازیگری است
بی قرارم می کنی وقتی دلت با دیگری است
گاه دلسوز است و گاهی سخت می سوزاندم
عشق گاهی مادر است و گاه هم نامادری است
#حسین_دهلوی
یک شب به هوای طلب فوت و فن شعر
رفتم شب شعری منِ استاد ندیده
تا این که از این راه شود شعر تَر من
مطلوب دل و دیده ی اصحاب جریده
دیدم چه مراعات نظیری است در آنجا
داخل شدم و حیرت من گشت عدیده
مردان همگی پاچه ی شلوار تفنگی
زنها همگی مانتوی پندار دریده
بر بینی شان تیغ عمل خورده و لبها
بوتاکس شده همچو انار ترکیده
من غرق تفکر شده بودم که به ناگاه
آهو برهای همچو گل شاخه بریده
با نیّت بد زد به دلم چشمک نابی
گفتم: برو ای شاعره ی خیر ندیده
از سوی دگر هلهله برخاست به ناگاه
گفتم چه شده؟ حضرت استاد رسیده
آمد به جلو البته بر دوش مریدان
استاد که در نوع خودش بود پدیده
از مرتبه ی زلف، زده طعنه به گوریل
پیش از جلسه شصت گرم شیره کشیده
میشد به یقین گفت که در مملکت شعر
یک تپّه نمانده است که بر آن نپریده!
القصه نشستیم در آن جمع، ولیکن
زان خیل ندیدیم کسی صاحب ایده
ترس من از این بود و یقین داشتم این را
کاین عقده بدل میشود آخر به عقیده
از آن طرف محفل یک دفعه به پا خاست
قرتی بچهای لاغرک و رنگپریده
مویش فشن و دور سرش را زده با تیغ
چون مرتع سبزی که در آن گاو چریده!
بالای تریبون شد و آنگاه چنین خواند:
طرفه غزلی - گرچه خودش گفت: قصیده!
«ای یار وفا کرده و پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده؟
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهنآلوده ی یوسف ندریده»
من داد زدم: آی عمو! شعر ز سعدی است
پیچید به خود مثل یکی مارگزیده:
گفتا که شکایت کنم از دزدی سعدی!
بر صورت او هم بزنم چند کشیده!
گفتم: دهدت عقل، خدا، زد به ملاجم
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده!
#عباس_احمدی
دوست دارم جست و جــو در جنگل موی تو را
از خدا چیزی نمی خواهم به جز بوی تو را
دختر زیبـای جنگل های آرام شمال!
از کجا آورده دست باد گیسوی تو را؟
آستینت را کـه بالا داده بودی دیده اند
خلق رد بوسه ی من روی بازوی تو را
چشمهایت را مراقب باش،می ترسم سگان
عاقبت در آتش اندازند آهــــوی تــــــــو را
کاش جای زندگی کردن در آغوشت،خدا
قسمتم می کرد مردن روی زانوی تو را....
#ناصر_حامدی
نوشاعران اگر همگی محتشم شوند
با عالمان اهل قلم هم قسم شوند
مدح تو کار اهل زمین نیست یاعلی
حتی اگر تمام درختان قلم شوند
#مهدی_کبیری
پرسی که تمنای تو از لعل لبم چیست
آن را که عیان است چه حاجت به بیان است
#زرگر_اصفهانی
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب محضر مردم خوب ایران
با استعانت از خداوند مهربان
خبر رسمی ساخت سومین سرود نیمه شعبان با نام (( #فرمانده_مهدی عج )) رو اعلام میکنیم.
مراحل ساخت ملودی و آهنگسازی این قطعه با دستان توانمند آقا احسان جوادی عزیز انجام شده و شعر این اثر نیز با همکاری آقا مصطفی باغبانی عزیز و آقا سید مهدی بنی هاشمی عزیز به پایان رسیده و با کمک مرکز رسانه ای نهضت سازمان تبلیغات اسلامی کشور، تولید صوتی و تصویری این اثر در حال انجام هست.
برادران عزیزتر ازجان ما آقایان سجاد شیر افکن و حسین صیامی در مسیر تولید اثر ما رو یاری کردند که تمام زحمت این اثر بر دوش این دو عزیز باصفا و به طور واقعی "خادم" بوده است.
به یاری خداوند منان، چند روز زودتر صوت این قطعه در اختیار مردم عزیز ایران قرار میگیره و در عصر روز پنج شنبه ۱۹ بهمن ماه مصادف با "روز مبعث" در اجتماع عظیم محبان امام زمان عج در صحن مسجد مقدس جمکران با حضور تمامی دهه هشتادی ها و دهه نودی های عزیز به همراه خانواده های محترم شون، کار تصویربرداری اثر انجام میشه و تصاویر این اثر، از همان اجتماع مردم خوب کشورمون در صحن مسجد مقدس جمکران تولید میشه ان شاء الله.
قرار و وعده محبان امام زمان عج
عصر روز پنج شنبه ۱۹ بهمن ماه
صحن مسجد مقدس جمکران
تمام دهه نودیها و دهه هشتادیها در جلوی جایگاه قرار میگیرن و خانواده های محترم هم در انتهای صحن، پشت سرِ دهه نودی ها قرار خواهند گرفت.
تمام گروه های سرود با لباس های فرم مخصوص به خود میتونن در این اجتماع شرکت کنند.
دوربین ها از تمام مردم و دهه هشتادی ها و دهه نودی ها و حتی خانواده ها فیلمبرداری میکنن و علی الخصوص گروه های سرودی که زیباتر و شکیل تر اجرا کنند مطمئنا مورد توجه قاب دوربین ها هستند.
همه پدر و مادرها در این اجتماع خادم امام زمان عج بوده و کمک میکنن تا ان شاء الله یکبار دیگر این اجتماع عظیم مردمی صورت بگیره و دل امام زمان عج رو به دست بیاریم.
هیچ محدودیتی برای شرکت در این اجتماع عظیم وجود نداره و شرکت در این اجتماع از سراسر دنیا برای تمام خانواده ها و دهه هشتادی ها و دهه نودی های عزیز کشورمون باعث فخر و مباهات ماست.
از خادمین امام زمان عج در تولیت مسجد مقدس جمکران و واحد فرهنگی مسجد و عزیزانی که در برگزاری این اجتماع عظیم حقیقتا دارن خادمی میکنن، صمیمانه سپاسگزاریم.
ان شاءالله بتونیم لبخند رضایت رو بر روی لبان مبارک مهدی فاطمه عج بنشونیم و گوشه ی چشمی به ما داشته باشن ان شاءالله.
منتظر حضور پرشورتون هستیم.
خادم الشهدا
ابوذر روحی
۱۳ بهمن ماه ۱۴۰۲
18.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاه بود و کارهایش سخخخت کشور ساز بود
شاه خیلی ناااااز بود😌😂
🎞 #سیدخندان 😁 (شعرخوانی احمد رفیعی
#سید_خندان
#شعر_خوانی #شعر_طنز #شاه #شهناز #بحرین #کاپیتولاسیون #مرتاض
خوب است که هشتم گروی نه شده باشد
وقتی عدد هشت گره خورده به مشهد
دل برده غمش را طرف قبله ی هفتم
تجویز شده هر دل افسرده به مشهد
مسکینم و محروم ز حجِّ فقرایم
خوشبخت کسی را که خودش برده به مشهد
#حسین_مرادی
بگیر فال مرا، من به فال معتقدم
بگو، دوباره بگو بر وصال معتقدم
به هم رسیدنمان گرچه از محالات است
من از قدیم به فرض محال معتقدم
مرید شعر کهن هستم و به جادوی
سیاه چشم تو و خط و خال معتقدم
قفس چنانچه تو باشی، فرار ممکن نیست
به جبر بیشتر از احتمال معتقدم
نظر به جنگل چشمم تو را هوایی کرد
به معجزات هوای شمال معتقدم
به هر کجا بروی در دلم هراسی نیست
به بازگشتن مال حلال معتقدم
#محمد_رفیعی
هرچند پیش روی تو غرق خجالتند
چشمان این غریبه فقط با تو راحتند
بانو...به بی قراری شاعر ببخش اگر
این شعرها به حضرت چشمت جسارتند
آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران
لبخندهات...حس نجیب زیارتند
دور از نگاه سرد جهان...دست های من
با بافه های موی تو سرگرم خلوتند
دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد
از حرف دل پُرند...اگر بی شکایتند
بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش
دلشوره های هرشبم از روی عادتند
هی کوچه...کوچه...کوچه...به پایان نمی رسم
شب های سرد و ابری من بی نهایتند...!
#اصغر_معاذی
من چه خواهد کرد غم، وقتی تو باشی
باران چه خواهد کرد با دیوار ِ کاشی
گفتم ببینم روی ماهت را نشد که؛
دست از سر ِ ما بر نمیدارد حواشی
چیزی به فروردین ِ چشمانت نماندهاست
دل را چراغانی ، غزل را آبپاشی ...
داری دلم را میسپاری دست تقدیر
داری کویرِ سینهام را میخراشی
تا هرچه پشتِ خیس ِ چشمت مینشینم
حتی اگر از سنگ سختم میتراشی!
حالا مرا گم کن میان کوچههایت
دیگر چه فرقی ، خواه باشی یا نباشی
#سیدمهدی_افضلی
هدایت شده از بارشهای قلم من
غم از دل ما جدا نباشد ای دوست
بی مهری تو روا نباشد ای دوست
هر چند که از داغ دلم بی خبری
نامت ز لبم جدا نباشد ای دوست
#مستان
@bareshe_ghalam
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
دیروز، که یار دلستان میآمد
وان سرو روان، همچو روان میآمد
گریانگریان، در طلبش میرفتم
او، خندهزنان خندهزنان میآمد
#رباعی
#جمال_خلیل
هدایت شده از آوای سکوت
🍁🍃
جاریست محبتت چنان در خونم
دلواپس رسوا شدن مجنونم!
مجنون دل خود را به نگاهی خوش کرد
من دلخوشی ام را به غمی مدیونم
#مرتضی_درزی
@avayesokut
هدایت شده از ✨نجوای دل✨
خاطراتم باز در شب بیقراری میکنند
غصهها بر روی قبلم پافشاری میکنند
واژهواژه ریخت اشعارم به روی صورتم
چشمهایم در فراقت سوگواری میکنند
#محمدحسن_محمدی
چشم هایت را باز کن
شقایق هایی که دیشب
در دشت سینه ام کاشتی
امروز
محتاج طلوع تو اند …
#محمد_شیرینزاده
#دوشنبه_های_امام_حسنی
تربت پاک بقیـــع مهد گل یاسمــن است
سر ما بر قدم و خاک غـریب وطن است
باز هم روز دوشنبه ، از همین اول صبح
جهت قبلهٔ دل سمت حسین و حسن است
#رقیه_سعیدی_کیمیا
که بر قراری با او..که من قرار ندارم
”چکار داری امآقا”...بگوچکار ندارم
کسی به جز تو کنارم..کجا نشسته در این شهر؟
که جز خیال تو با هیچکسقرار ندارم
حصار می شود آغوش او تو را ومن اینجا
به جزدو زانو ی ماتمدر انحصار ندارم
چقدر ریشه دواندی...چگونه میشود آیا
که در هوای تو سبزمولی بهار ندارم
مرا همینکه به راه تو چشمدوخته ام بس
در انتظارم و هیچ از توانتظار ندارم
#سیدمهدی_ابوالقاسمی
من در پی رد تو کجا و تو کجایی
دنبال تو دستم نرسیده است به جایی
ای «بوده» که مثل تو نبوده است، نگو هست
ای «رفته» که در قلب منی گرچه نیایی
این عشق زمینی است که آغاز صعود است
پابند «هوس» نیستم ای عشق «هوایی»
قدر تنی از پیرهنی فاصله داریم
وای از تو چه سخت است همین قدر جدایی
ای قطب کشاننده پر جاذبه دیگر
وقت است دل آهنیام را بربایی
گفتی و ندیدی و شنیدی و ندیدم
دشنام و جفایی و دعایی و وفایی
یک عالمه راه آمدهام با تو و یک بار
بد نیست تو هم با من اگر راه بیایی…
#مهدی_فرجى
دیده ام در دیدگانت عمق اقیانوس را
می دهد رونق جمالت بی گمان فردوس را
می نشاند ماه عالمتاب را اندر محاق
تا که روشن میکند رخسارهات فانوس را
سرو، میگردد خجل از قامتت هر بامداد
تار گیسویت پریشان میکند طاووس را
طاق ابرویت که کافر میکند بر آن طواف
می زند برهم یقیناً تخت کیکاوس را
کی رسد عنقا بدان عشقی که میسوزد جگر
جز به آتش برنشاند عاقبت ققنوس را
میکنی از من دریغ ار آسمان را باک نیست
از لبم منما جدا آنی تو آخر بوس را
میبری ساعت به ساعت دل زهر انس و پری
تا زنی بر سنگ خارا حرف نامانوس را
کاش میشد در دلم کاشانه میکردی ز عشق
بشکنم گردن ، در این پیرانه سر کابوس را
حرمتم را چرخ بازیگر ز دستانم گرفت
آه و حسرت را چه باید کرد و این افسوس را
#محمد_رضا_فتحی