eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
؛ بر ابرهه سجّیل ‌بلا آمده است هنگام رجز خوانی ما آمده است این رعد که داد مژده‌ی سبزِ ظهور از جاده‌ی سرخِ کربلا آمده است
دلم گرفته و باید هزارباره ببارم چگونه دانۀ شادی به خاک غصه بکارم؟ کنار این همه دیوار کاش روزنه‌ای بود هزار دشت ستاره نمی‌دهد به شبم سود گلی نمانده خدایا! به باغ روسری من شکست از غم سروی دل صنوبری من مگر همای محبت! به شانه‌ام ننشستی؟ ز عشق، ماه عزیزم! چه شد که مهر گسستی؟ دلم گرفته و باید شراب شعر بنوشم به‌جای عشق قدیمی خیال تازه بپوشم @eitaapaevanegi
🇮🇷برای عملیات غرورآفرین «وعدهٔ صادق» و تنبیه جانانهٔ رژیم منحوس اسرائیل ما رویش سبز درخت انقلابیم ما نسل فخری‌زاده نسل آفتابیم آری نهال نهضت ما شد تناور حالا ثمر داده است با باران باور این عزم راسخ کل دنیا را حریف است یک چشمه‌اش آزادی قدس شریف است ما طالب صلحیم اما مرد جنگیم بر سینهٔ اهریمنان تیر خدنگیم دست خدا بر شانهٔ حق شد مجسم شد موعد رؤیای طهرانی مقدم سیلی زدیم از جان و دل بر صورت دیو موشک فرستادیم در قلب تلاویو ای غدهٔ چرکین عالم قوم صهیون کودک‌کش خونخوار، اسرائیل ملعون این وعدهٔ صادق تقاص زاهدی‌هاست قلبت فروپاشید پایان تو اینجاست این سرنوشت توست سهمت روسیاهی است معلوم شد که کدخدای واقعی کیست آن گنبد فولادی خاکت همین بود؟ این عزم ما بود از قضا که آهنین بود تهدید ممتد، فتنه‌انگیزی و نیرنگ داروندارت را فرستادی در این جنگ این خاک اما قهرمان می‌پروراند کوهیم ما هرکس نمی‌داند بداند آری بداند هر که در بازی شریک است انگشت ما بر ماشهٔ هایپرسونیک است سودای جنگ تن به تن داریم در قدس ما پاسخ دندان‌شکن داریم در قدس از قائم وتوفان وکوثر، عصر و فاطر تا ثاقب و میثاق و نور و نصر و قادر خیبرشکن، سجیل، رضوان، رعد، صیاد زلزال، فاتح، فجر، هرمز، حوت، مرصاد زوبین، خلیج فارس، خرمشهر، شاهین دزفول، عاشورا، شفق، فتاح، یاسین تازه هنوز این اول فتح عظیم است این تازه بسم الله رحمانِ الرحیم است فصل قِسر دررفتن و نارو گذشته دیری‌است دوران بزن‌دررو گذشته هر کس نگاه چپ بیندازد به ایران در طرفة العینی شود با خاک یکسان آری بترس از خیمه‌گاه حاج قاسم از مکتب عشق و نگاه حاج قاسم وقت تقاص میر لشکر مانده حالا جبران بغض و اشک رهبر مانده حالا سیدعلی لب ترکند جان می‌سپاریم سرباز رستاخیز آن دُل دُل سواریم تا وعده‌ی صلح‌جهان چیزی نمانده تا دولت صاحب‌زمان چیزی نمانده @andisheysabz
روی سر هر ترانه‌ای جا داری تو فالی و هر لحظه تماشا داری موسیقی "دستگاه شوری" دریا با قایق و موج و صخره، اجرا داری
امسال بیا بهار را حفظ کنیم چشم و دلِ بی‌قرار را حفظ کنیم جمعه نه، تمامِ هفته با ندبهٔ خود حیثیتِ انتظار را حفظ کنیم
روزی‌ که‌ تو را پنجره‌ها دزدیدند لبخندِ مرا خاطره‌ها دزدیدند دیگر به لبم نیامده لبخندی چون‌ بچه‌‌ که‌ از سرسره‌ها دزدیدند
زیر دِینِ احـدی نیستـم ... الا لب او بوسـه ای را كه به من داده پَسَـش خـواهـم داد !😊 ...
هدایت شده از 
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 تا آخرِ خط، قامت‌مان خم نشود بیداری‌مان باورِ عالم نشود در سنگرِ غیرت و شهادت هستیم تا آجری از میهنمان کم نشود
هــر بــار مــرا بـه قــهــر رد می‌کردی انـــگار مــــرا حـــبــس ابـد می‌کردی یک‌بار نشد به حرف من گوش کنی با عاشق خود همیشه بد می‌کردی
گرچه حالم را نمی فهمی نگاهم را بفهم قطره های اشک‌ِ سرد بی گناهم را بفهم لرزشِ پیوسته ای دارد صدای هق هقم های هایِ گریه در هنگام آهـم را بفهم روزگار سرد و تاریکی دچارم شد رفیق بختک ِ افتاده بر بخت ِ سیاهم را بفهم با زبان اشکِ نم نم با تو میگویم سخن معنیِ نا گفته هایِ در نگاهم را بفهم می تراود بغض های شعرم از چشم قلم‌ در غزل ها شکوه های گاه گاهم را بفهم قصد همراهی ندارد کفشم از دلخستگی قصه هایِ نا رفیقِ نیمه راهم را بفهم درنبودت پیش‌چشم‌ ناکسان‌ضایع شدم لااقل‌ بانو عسل حالِ تباهم را بفهم
دمی غایب نِه‌ای از پیش چشمم "اگر دوری، خیالت در نظر هست"
معشوقه‌ی شاهانی...حوریّه‌ی عابدها... ناقوسِ کلیسایی، گُلدسته مسجدها... مو، آتش نمرودی...! لب ها: گل داوودی...! جمع است درونِ تو مجموعه ای از ضدها..! بویِ تو که می پیچد برق دِهِمان جور است از عطر تو می آید نیرویِ مولّدها! هرجشن که می رقصی، می آید و می لرزد جان بر لب حضار و دست و دل عاقدها.. حق با منِ مجنون است اما چه کنم وقتی دل می بری از قاضی...و تک تکِ شاهدها..؟
آرامشی برای بشر نیست در زمین خود را به چشم‌های تو تحویل می‌دهم
هدایت شده از اشعار "عاصی"
Hesamedin Seraj Mano Ma 128 .mp3
6.58M
حسام الدین سراج من و ما
هدایت شده از 
مرا ببر به سرزمین شعرها @sarzaminesher
ناگهان آمد و زد، آمد و کُشت، آمد و برد او فقط آمده بود از دل ما رد بشود...
یک گوشه نشسته‌اند در حال نشست هر بار رسیده‌اند راهی بن‌بست این خیل نشستگان؛ جهان عرب‌اند قدس است که ایستاده و سنگ به دست
هدایت شده از 
ای عقده‌گشای دل دیوانهٔ من! ای نور رُخت چراغ کاشانهٔ من! بردار حجاب از میان تا یابد راهی به رُخ تو چشم بیگانهٔ من!
هم گنبد آهنین تان شد تعطیل هم خوار و حقیر و پست گشتید و ذلیل اینک شده حرف همه اهل جهان فریاد بلند مرگ بر اسرائیل
یادش که چنان روح، مرا وصله تن بود گاهی همه‌ی دلخوشی کوچک من بود هرگز به وفاداری او خرده مگیرید هرچند خودم باخبرم عهدشکن بود چون قاصدک خسته‌ای از خویش فراری از عشق فقط سهم من آواره شدن بود گر اشک الفبای سکوت است، چه گویم؟! چشم تو در این مدرسه استادِ سخن بود آفت‌زده این باغ کجایی که ببینی پاییز فقط گوشه‌ای از قصه‌ی من بود
سه تا حرفی و مضمونی از این بهتر نیاوردم جناب ، از کار شما سر درنیاوردم مرا جَلد خودت کردی و می‌دانی که از شوقت قفس هر شب درش وا بود و من پر درنیاوردم من از گِل نیستم با تو، مرا ای می‌بخشی اگر ایمان به این یک مشت خاکستر نیاوردم چو مویت بس‌که مضمون پریشان داشت عمر من از این دیوان بی‌ترتیب هم سر درنیاوردم جنونم را تحمل می‌کنی ای حق داری اگرچه من برایت غیر درد سر نیاوردم سه تا حرفی نه، خیلی حرفی ای بی‌انتها واژه! سه بار آورده‌ام در این غزل دیگر نیاوردم
3.56M
🎙️صوت مهم در خصوص تحلیل جنگ احتمالی با رژیم صهیونیستی استاد مهدیار: استاد سواد رسانه ‼️ اینو بشنوید ‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
والفتح بخوانیم، چه طوفانی بود یا فاتحه‌ای... که خوب پایانی بود تاریخ ورق خورد، شب قدر جهان در قدس عجب ستاره‌بارانی بود و لقد زينا السماء الدنيا بمصابيح و جعلناها رجوما للشياطين و أعتدنا لهم عذاب السعير
هرچه آمد به سرم زیر سرچشم تو بود عاشقی حادثه‌ای بر اثر چشم تو بود دوستت دارم و می‌خواهمت ای شاعر من رویش زلزله با این خبر چشم تو بود عشق می‌آمد و آرامش من در هم ریخت وه چه شب‌ها که دلم دربدر چشم تو بود دل من با همه‌ی خستگی‌اش همواره رام و آرام‌ترین همسفر چشم تو بود روزها رفت و وفایت به سرآمد چه کنم؟ سرنوشت دل من در خطر چشم تو بود چه بلاها که در این راه تحمل کردم کاش یک ذره‌ی آن در نظر چشم تو بود مثل باد آمد و آرام‌تر از باد گذشت روزگاری که پر از دردسر چشم تو بود بودنت خون جوانی به رگانم می‌ریخت گرچه صد جور کلک زیر سر چشم تو بود