eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لب‌تشنه خوابیدند پای حوض گلدان‌ها شاید تو برگشتی و برگشتند باران‌ها شاید تو برگشتی و شهریور خنک‌تر شد دنیا کمی آرام شد، خوابید طوفان‌ها شاید تو برگشتی و مثل صبح روز عید پر کرد ذهنِ خانه را تبریکِ مهمان‌ها آن وقت دورِ سفره می‌گویند و می‌خندند بشقاب‌ها، چنگال و قاشق‌ها، نمکدان‌ها آن وقت عطرِ چای لاهیجان و لیموترش آن وقت رفت و آمدِ شیرین قندان‌ها تو نیستی و استکان‌ها نیز خاموش‌اند ای کاش بودی تا تمام روز فنجان‌ها...
گرچه از جور ِ تو تا صُبح نَخوابیدم، لیک مَصلحت نیست نَگویم به شما صُبح بخیر
روشن نشد صحن دلم با نور خورشید دور است مرغ قلب من از تور خورشید از آتش جانم اگر دودی برآید باقی نمی‌ماند اثر از نور خورشید یک‌عمر بخشیده به قلب داغ، آتش آخر چه بود از این کرَم منظور خورشید؟ خورشید می‌میرد ولی مانند من نه آتش نمی‌آید برون از گور خورشید پنهان بکن داغی اگر در سینه داری نگذار آن را پیش چشم شور خورشید پیش نگاهی ماه من! زیبا نبودی زیبا نبودی در نگاه کور خورشید دنبال شمعی نیست این پروانه دیگر وقتی نمی‌سوزد پرش با نور خورشید
صبح است کمی چای و عسل می‌چسبد لبخندِ گُلَت بغل بغل می‌چسبد لبخند بزن که شعرمان دَم بکشد همراهِ غذایمان، غزل می‌چسبد.
مهمان شده ایم ناگهان، ناخوانده نسلیم که روی دست دنیا مانده هربار که آمدیم آدم بشویم عشق آمده و فاتحه مان را خوانده @gida13
17.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقت بزن در رو دیگه تموم شد ☺️ 📽️ 😁 عااااااااالی👏👏👏👏👏
هر زمان عهد نمودیم که آدم باشیم سیب پر وسوسه‌ی گونه‌ی حوا نگذاشت
ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را دشمن جانی و از جان دوست‌تر دارم تو را
او‌ که هم‌دردم شده گویا خودش هم، درد بود او خودش زخمِ همان مرهَم که می‌آورد بود