روشن نشد صحن دلم با نور خورشید
دور است مرغ قلب من از تور خورشید
از آتش جانم اگر دودی برآید
باقی نمیماند اثر از نور خورشید
یکعمر بخشیده به قلب داغ، آتش
آخر چه بود از این کرَم منظور خورشید؟
خورشید میمیرد ولی مانند من نه
آتش نمیآید برون از گور خورشید
پنهان بکن داغی اگر در سینه داری
نگذار آن را پیش چشم شور خورشید
پیش نگاهی ماه من! زیبا نبودی
زیبا نبودی در نگاه کور خورشید
دنبال شمعی نیست این پروانه دیگر
وقتی نمیسوزد پرش با نور خورشید
#زینب_نجفی
صبح است کمی چای و عسل میچسبد
لبخندِ گُلَت بغل بغل میچسبد
لبخند بزن که شعرمان دَم بکشد
همراهِ غذایمان، غزل میچسبد.
#حسینعلی_زارعی
هدایت شده از محمدجوادمنوچهری«گیدا»
#عاشقانه
مهمان شده ایم ناگهان، ناخوانده
نسلیم که روی دست دنیا مانده
هربار که آمدیم آدم بشویم
عشق آمده و فاتحه مان را خوانده
#محمدجواد_منوچهری
@gida13
17.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقت بزن در رو دیگه تموم شد ☺️
📽️ #سیدخندان😁
عااااااااالی👏👏👏👏👏
هر زمان عهد نمودیم که آدم باشیم
سیب پر وسوسهی گونهی حوا نگذاشت
#رامین_کشوری
ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوستتر دارم تو را
#هلالی_جغتایی
او که همدردم شده گویا خودش هم، درد بود
او خودش زخمِ همان مرهَم که میآورد بود
#سعید_صاحب_علم
رنگ سیاهی زد جهانم آسمانم را
باید عوض کرد آسمانم را جهانم را
شد شانه های من کتاب زخم از یاران
باید ببوسم دستهای دشمنانم را
یک رنگی دل بر زمینم گرچه زد اما
لعنت نخواهم کرد قلب مهربانم را
با شعر تنها میتوانم درد دل کردن
اینکه 'به چشم هرکه آمد نربادنم' را
از آدمیزده گریزانم ولی افسوس
از پای رفتن پیریام برده توانم را
#حسین_مرادی
در وادی چشمتان رها خواهم شد.
با مطلع عشق آشنا خواهم شد.
غوغای نگاهتان خیالانگیز است
من شاعر چشمان شما خواهم شد
#مریم_احمدی
#حضرت_باران
تو آن غمی که به صد شادمانه میارزی
قصیدهای که به صدها ترانه میارزی
تو آن نهایتِ آوارگی به دنیایی
که این زمانه به صد آشیانه میارزی
تو آن سکوتِ بلندی به منتهای کلام
که بهتر از سخنی جاودانه میارزی
تو آن غرورِ قشنگی به پیشِ بادِ هوس
به بر فروتنیِ عاجزانه میارزی
تو آن گناهِ کبیری، به سرزنش محکوم
که بر تکبّرِ ذِکری شبانه میارزی
تو آن بلندیِ افتادگی به میدانی
که بر بَرندگیِ زورخانه میارزی
تو آن دو دستِ نیازی به پیشِ بندهنواز
که بر کرامتِ صدها خزانه میارزی
تو آن تلاطمِ دریایِ عاشقی هستی
که بر سکوتِ هزارانِ کرانه میارزی
تو آن تراوشِ یک چشمه در بیابانی
که بر خروشِ بسی رودخانه میارزی
تو آن ملامتِ شیرینِ دلبری هستی
که بر سلامتیِ زاهدانه میارزی
تو دستمزدِ امیدی به روز اوّلِ مهر
که بر مقرّریِ سالیانه میارزی
تو آن رسیدهترین میوهٔ وفا هستی
که بر تراکمی از نوبرانه میارزی
تو خطِّ نامهٔ مجنون به چشمِ لیلایی
که بر غنیمتیِ خسروانه میارزی
تو پیرِ پاکِ مرادی در این مسیرِ صعود
که بر جوانیِ صدها جوانه میارزی.
#حسینعلی_زارعی
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست؛
در و دیوار گواهی بدهند؛ کاری هست ..
#سعدی