هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدح امیرالمؤمنین علیهالسلام
#محمدرضا_طهماسبی
ای درآمیخته با هر کسی از راه رسید
میتوان از تو فقط دور شد و آه کشید
پرچم صلح برافراشتهام بر سر خویش
نه یکی، بلکه به اندازهٔ موهای سفید
سالها مثل درختی که دم نجاری است
وقت روشنشدن ارّه وجودم لرزید
ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من
به تقاضای خود اصرار نباید ورزید
شب کوتاه وصالت به «گمان» شد سپری
دست در زلف تو نابرده دو تا صبح دمید
من از آن کوچ که باید بروی کشته شوی
زنده برگشتم و انگیزهٔ پرواز پرید
تلخی وصل ندارد کم از اندوه فراق
شادی بلبل از آن است که بو کرد و نچید
مقصد آنگونه که گفتند به ما، روشن نیست
دوستان نیمهٔ راهید اگر، برگردید!
#کاظم_بهمنی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
جواد:
کانالهای ما:
❣شعرهای ناب
♥️ @sherhaye_nab
❣ آبادی شعر
♥️ @abadiyesher
❣ سرزمین شعرها
♥️ @sarzaminesher
🌼🌸☘🌼🌸☘
بخشی از مقدمهٔ محمدرضا سنگری بر کتاب «خورشید در عبای تو پیچیده است» از مرتضی حیدری آل کثیر:
شعر آذرخش ناگهان احساس و عاطفه و طوفان و سیلان رستاخیز درون نیست، اصلا هیچ شعری ناگهان نیست، مثل تراکم قطرهها که در تدرّج خویش باران میزایند و پیوند ذرهها که حجم انبوه نور میآفرینند، شعر پشت روح و ذهن و ضمیر به تدریج شکل میگیرد و البته در یک ناگهان به نفس گریهای یا لبخندی متولد میشود.
پشت همهٔ سرودههای بزرگ، روح تکوینیافتهٔ شاعر، سوسو میزند. روحی که در گذار از حادثههای درون و بیرون به باروری رسیده و میوهٔ آن در هیئت شعر بر شاخهٔ وجود شاعر نشسته است.
اکنون پرسش آن است که چه "چیزها" در پیوند مبارک خود در آسمان وجود شاعر، خورشید شعرها و زایش ستارههای سروده را سبب میشوند. چه عناصر رازآمیز و غریبی در ازدواج خجسته و شورانگیز خویش، کودکی، به نام شعر را میهمان هستی وجود شاعر میکنند.
همانگونه که گفته شد باید نخست باور کرد، شعر گدازههای ناگهان آتشفشان جان نیست. هرچند هیچ آتشفشانی نیز ناگهان فوران نمیکند و تکوین دل آتشین کوهها در طول سالها و قرنها و هزارهها شکل میگیرد. به قول محمدعلی شمسالدین شاعر عرب: "شعر ظاهرا ناگهان متولد میشود، اما در واقع در نهانگاههای خودآگاهی و ناخودآگاهی و بیشتر در ناخودآگاهی یعنی سمت مبهم ادراک و اتاق محرمانهٔ درون آدمی ساخته شده و ناگهان بروز میکند."
عناصر بههمپیوستهای که شعر میسازند یا شاعر و شعر را میسازند، این چند عنصر میتوانند باشند:
۱ _ ذوق سرشار:
همه نمیتوانند شاعر باشند. اگر شعر آموختنی بود، جهان این همه معطل آمدن فردوسیها و حافظها و مولاناها نمیشد. اصلا شاعران این همه تکاپو نمیکردند تا طلوع آفتاب سعدی و گوته و نظامی و الیوت و تاگور را انتظار بکشند. این ذات شاعرانه یا به قول حافظ آنِ شاعرانه، بخشش خداوند است. هرچند برخی ممکن است این بخشش را خوب نیابند و به باروری و صیقلدهندگی آن نپردازند.
۲ _ انس با ملکوت واژهها:
شعر معماری واژههاست و کسی میتواند شاعر موفق باشد که طول، عرض، حجم، رنگ، مزه، وزن، و هفت توی واژهها را کاویده باشد. شاعر باید با واژهها زندگی کند... نه خود واژهها باشد. آنقدر محرم واژهها شود که واژهها در عریانترین هیئت برایش آغوش بگشایند و او در همنفسی مداوم واژهها، خلقت تازهای از واژه را رقم بزند.
واژهها همیشه آرام و رام نیستند. شاعر در ممارست شاعرانهٔ خویش و زیستن مدام با واژهها، با آنها به تفاهم میرسد. توسن سرکش کلمات را رام میکند و با آنان راهوار و هموار به سمت مقصد آفرینشهای نو سلوک میکند.
شاعران بزرگترین واژهها را میشناسانند و واژهها با شاعران زندگی میکنند و زندهتر میشوند.
۳ _ شناوری و ساحلناپذیری در تامّل و مطالعه:
شاعر باید بخواند و بخواند و بخواند، گذشته را، امروز را، خود را، هستی را، و همه چیز را. آنقدر در هندسهٔ وجود شناور شود تا ضلع پنجم مستطیل را کشف کند! آنقدر بگردد تا شیوهٔ برونشد از مدار دایره را بیابد و چنان حیرتزده در ملکوت پدیدهها سفر کند که همهٔ واژههای سربهمهر ملکوت مقابل نگاهش قفل بگشایند و خود را افشا کنند.
شاعر اگر در حصار امروز بماند زودتر تمام میشود، اگر در حصار گذشته بماند هرگز به امروز و فردا نمیرسد. برای شاعر گذشته مقصد نیست گذرگاه است. در گذشته نمیماند اما از گذشته ناگزیر است.
شاعر گذشتهٔ فرهنگی خود را میشناسد، برای او هیچ چیز دورریختنی نیست. او قدرت بازیافت حتی زبالههای دیروز را دارد. اگر شاعر فردا داشته باشد مدیون گذشته و حال است. او تنها و تنها در مضمون شعرها و اندیشهها شنا نمیکند که شیوه، ساخت، رندیها، ظرافتها و زیرکی کلام را نیز میکاود، چرا که در نگاه او فرم همان اندازه مهم است که محتوا و مگر در ساختن یک ساختمان نقشه کافی است؟! هرگز، درونکاریها و ظرافتکاریها همان اندازه مهماند که پایهریزیها، سختکاریها و ساختوسازهای بیرونی.
۴ _ الهام و نفس رحمانی:
شاعری گفته است: انما نحن معشر الشعراء یتجلّی سرّ النبوه فینا؛ جز این نیست که راز نبوت در شعر ما شعرا تجلی میکند. حق با اخوان ثالث است که شاعران از نوعی شعور نبوت برخوردارند.
عالم عشق ندانند هوسبازی چند
راز عالم نسپارند به غمّازی چند
مگر حسان بن ثابت پس از ستایش علی علیهالسلام در غدیر و سرودن قصیدهٔ خویش از پیامبر نشنید که در این سرودن روحالقدس یاریات کرد؟ باری روحالقدس، از نفس و نفس مسیحا میسازد که:
فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد.
چیست در گردش جادویی چشمت که هنوز
قلم فرشچیان دور خودش میچرخد
#رضا_درویش_نژاد
وحشی اگر رحم نیست در دلِ او، گو مباش
شُکر که جانِ تو را طاقتِ آزار هست!!
#وحشی_بافقی
ساعت دو شب است که با چشمِ بیرمق
چیزی نشستهام بنویسم بر این ورق
چیزی که سالهاست تو آن را نگفتهای
جز با زبان شاخه گُل و جلدِ زرورق
هر وقت حرف می زدی و سرخ میشدی...
هر وقت مینشستی به پیشانیاَت عرق...
من با زبانِ شاعریام حرف میزنم
با این ردیف و قافیههای اَجَق وَجَق
این بار از زبان غزل کاش بشنوی
دیگر دلم به این همه غم نیست مستحق
من رفتنی شده؛ تو زبان باز کردهای
آن هم فقط همین که: برو در پناه حق!
#نجمه_زارع
هدایت شده از 📝 اشعار زهرا علیپور
مژده مژده
#ماه_شعر_گوهرشاد
ویژه بانوان
زمان:آخرین پنج شنبه هر ماه
مکان:حرم مطهر رضوی ،صحن آزادی ، رواق حضرت نجمه خاتون
با شعرخوانی بانوان شاعر آیینی کشور
با اجرای #زهرا_علیپور
آیدی @zahraalipour1403
جهت هماهنگی و ارسال شعر
https://eitaa.com/zahraalipoor19
گلبرگِ حریرِ باغبان صبح بهخیر
آهنگ سفیر کاروان صبح بهخیر
سرمستِ پیالهی طلایی سحر
خورشید بلند آسمان صبح بهخیر
#حسین_جعفری
چه سودی دارد این شاعر شـدن بـی تـو برای من
فـدای خنـدهی تـو بیت بیت شعرهای من
#متین_شریفی
خستهام از این همه عشق دروغین و غلط
دردِ شیرین مرا، فرهاد می فهمد فقط..!
#پروانهحسینی