نه هر کرمی که دارد پیله یک پروانه خواهد شد
نه بعد از لیلی ومجنون کسی افسانه خواهد شد
ثباتی بر وفا و راز داری نیست در این شهر
نه پیدا تا ابد یک شانه ی مردانه خواهد شد
نه بر تن می کند ابریشم احساس عقل اینجا
نه گیسوی خیالی در دل شب شانه خواهد شد
سرای جمع اضداد است دنیای مدرنیته
پر از هیچیم و در یک لحظه پر پیمانه خواهد شد
به پرواز خیال انگیز شعرم دلخوشم اما
کدامین کرم کال پیله ای پروانه خواهد شد!؟
#محمدجواد_منوچهری
#مدح
#حضرت_جواد_الائمه_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
آقــا! تو را عــزیــز خــدا آفریدهاند
از آیـههای جــود و سخـا آفریدهاند
نور تــو را برای رسیدن به کوی عشق
شمس هُــدیٰ و قبلــه نمــا آفریدهاند
دریایـــیِ دو دست تو را اَیُّــهَا الجواد
از جنــس نــور و آب بقـــا آفریدهاند
جود و سخــاست عادت آل عبا، ولی
تنهــا تو را "جــوادِ" رضـــا آفریدهاند
احسان و سفره داریِ این خانواده را
دریــای رحمــت فقـــــرا آفریدهاند
ای از تبـــار آینـــهها، از صفــــای تو
صــدق و صفــای آینــه را آفریدهاند
درگــاهِ بـا سـخــاوت بـاب الجـــواد را
عــالــمْ پنـــاهِ شـــاه و گــدا آفریدهاند
صحــن و سرای بارگَـــهِ کاظمیــــن را
زیبــاترین بهشــتِ خــدا آفریدهاند
در پاکــی و زلالی و تقــوا و دین، تو را
دُردانـــهای به بحــرِ وِلا آفریدهاند
از کودکی نشـــانِ بزرگی و فضــل را
مُهـــرِ جبیــنِ ابـن رضـــا آفریدهاند
فضــل تو را ندید زنــی مثل اُمّ فضـل
او را شَقــی به هر دو سرا آفریدهاند
روشن نمیشود دلِ تار از فروغ مهر
خورشیــد را ز شام ، جــدا آفریدهاند
طی کرد اُمّ فضل، همان راه جعده را
او را جـدا ز رســم وفـــا آفریدهاند
سهـــم کریــم آل عبــــا و جـــواد را
ســـوز جــگر به زهــر جفا آفریدهاند
این داغ سینه سوز تورا گوشهای فقط
از داغ سیــدالشهــدا آفــریدهاند
داغت اگر چه سخت، ولیکن عظیم تر
از داغـهــای کــرب و بـلا آفریدهاند؟
از آن زمان که کرب و بلا را رقــم زدند
حق را نشــــان تیـــرِ بــلا آفریدهاند
اما اســـاس باطــل و بنــیان ظلــم را
بر پـایـهٔ شکــست و فــنا آفریدهاند
نور حسیــن ، آینهٔ حـق سرمدیست
این نـور را چــراغ هُـدا آفریدهاند
#رقیه_سعیدی(کیمیا)
در حسرت مرگ زیستی تا آخر
مجبور شدی بایستی تا آخر
ای تعزیهخوانِ بیتماشاگرِ من
خود خواندی و خود گریستی تا آخر
#رباعی
#جعفر_مقیمیان
در قطار
صندلیها را عوض کردیم
تو پنجره را میخواستی
و من
میخواستم به تو نگاه کنم...!
#محمود_درویش
چه كردهای تو به اين خانه؟
خانهات آباد!
كه رفتهای و خيالت نمیرود
از ياد...
#علی_حیاتبخش
گر بوسه به من بخشی، دانی به چه میماند؟
مرغی که گَهِ کُشتن، قاتل دهدش آبی...
#ملک_الشعرای_بهار
تشنه مردن به از آن است که با منت تلخ
آبت از کوثر جانبخش فرح زای دهند
مرغ را یک نفس زندگی لانه ی خویش
به که عمری به طلایی قفسش جای دهند
* * *
چهره ام با طلوع موی سپید
گوید از مغرب جوانی من
ای دریغا که چون فسانه گذشت
تلخ و شیرین زندگانی من
* * *
همچو گُل خاموش و آتشناک باش
خاک می گردی کنون هم خاک باش
بی ثمر کس را خدا خلقت نکرد
بید اگر هستی عصای تاک باش
استاد #پریش_شهرضائی
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کریمی و کرمت همچو ابر پُر بار است
نگاه مستمرت، مرهم دل زار است
هزار خوشهی گندم، به دست خود چیده است
کنار گنبد زردت، دلی که غمبار است
#یا_ضامن_آهو
#یا_امام_رضا
#مشهدی_زاده
زندگی بعد از شهادت را به ما آموختی
معجزه یا خرق عادت را به ما آموختی
نفخِ صورِ عدل،رستاخیز آزادی و عشق
معنی یوم القیامت را به ما آموختی
گیلک و تالش،بلوچ و کرد،لر یا ترکمن
وحدتِ در عین کثرت را به ما آموختی
ای که محراب نگاهت قبله ی حاجات ماست
راز و آداب عبادت را به ما آموختی
پرتو اندیشه ات با ریشه های ما چه کرد؟
میوه دادیم و اصالت را به ما آموختی
#مارال_افشون
@poem12
دلدار رفت و دیده به حیرت دچار ماند
با ما نشان برگ گلی زان بهار ماند
#بیدل_دهلوی
بیا و چشم مرا آشنای باران کن
اسیر کفر کویرم، مرا مسلمان کن
از این سکوت که آوار شانه های من است
پناه بر تو ! مرا در صدات پنهان کن
همیشه ی غزلم ! شب نشین چشم توام
مرا به جرعه ای از آفتاب مهمان کن
مرا در این شب برفی ، گر آفتابی نیست
بیا و دلخوش یک آفتابگردان کن
از این شکسته ترم خواست؟ این تو و این سنگ
بیا هر آنچه دلت خواست با دلم آن کن
#علیرضا_دهرویه