eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌گویم که این فرصت، تو را، تدبیر خواهد شد درنگت ساده می‌گوید، که رفتن دیر خواهد شد نگاه از آینه بردار، کاین چشمان افسونگر گرفتار خزان عشق، در تقدیر خواهد شد! نگاه از آینه بردار، بغض مَشک را بنگر! که با خون گلویت هم‌زمان تبخیر خواهد شد نگاه از آینه بردار، ای آیینه‌ی غیرت! عطش کامان عصمت را، خطر درگیر خواهد شد تو آن سروی که با آزادگی نخجیر می‌گیری! شکار قامت شیر اوژن‌ات، شمشیر خواهد شد بخوان "تَبّت یَدا"، آن که تو را آزرده می‌خواهد که پیش از آتش دوزخ، خودش تحقیر خواهد شد هلا، ای نور یاسین! در شط خون، دلربایی کن که این "شق‌القمر"، این‌بار عالمگیر خواهد شد سحر نزدیک و تو شمع شبستانِ غریبانی مپرس از گیسوانی که به داغت، پیر خواهد شد؟! همه دیدند می‌بوسید، دستان تو را مولا (ع) که یعنی با همین دست: آسمان، تسخیر خواهد شد صدایت می‌زنند از آسمان، بشتاب، پر بگشا که عشق این‌بار با احساس تو، تکثیر خواهد شد‌ 🆔@abadiyesher
کاش سنگ بودم، دلم برای هیچ چیز تنگ نمی‌شد... 🆔@abadiyesher
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
با تو بودن، همیشه پُرمعناست بی‌تو روحم گرفته و تنهاست با تو یک کاسه آب، یک دریاست بی‌تو، دردم به وسعت صحراست با تو بودن، همیشه پرمعناست با تو آسان هزار کار خطیر با تو ممکن جهاد با تقدیر بی‌تو با غم برهنه همچو کویر با تو یک غنچه، دشتی از گلهاست با تو بودن همیشه پرمعناست ای تو! تعریف‌ناپذیرترین بی‌تو من کوچک و حقیرترین 📙 یک عاشقانهٔ آرام ✏️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی دلتنگتم اختیاری نیست این دلتنگی هر روزه‌ام جبر هم قطعا در اینجا نقش، بازی می‌کند ساعت دلدادگی، دل تا حریمش می‌دود بس که زیبا از همه بنده‌نوازی می‌کند
مراسم تشییع پیکر مطهر شاعر با اخلاص اهل بیت ، استاد محمد حسن زاده ( راضی ) صبح جمعه ، بعد از دعای ندبه ، خیابان هاتف ، از محل هیأت علوی اصفهان وعده رفقای شاعر : ساعت ۷:۳۰ صبح جمعه ابتدای خیابان هاتف روبروی آتشنشانی روحش شاد یادش گرامی
تو که در تمام عمرت ز شراب مستِ مستی خبری نداری ای داد، زِ خمار این جدایی... 🆔@abadiyesher
تا درون آمد غمش، از سینه بیرون شد نفس نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را... ‌🆔@abadiyesher
نام تو بُرد، توبه آدم قبول شد آدم بدون لطف تو آدم نمی‌شود یک عمر هم اگر‌ که بگوییم "یاحسین" یک ذره از حلاوت آن کم نمی‌شود 🆔@abadiyesher
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
وقتی مرا ای جان من از من جدا کردی جان مرا ای خویش با خود آشنا کردی روزی که اسمم را جهان از دفترش خط زد تنها تو در تنهایی اسمم را صدا کردی دل دادنت را می‌شد از خط نگاهت خواند هرچند فرصت رفت و از گفتن ابا کردی مهر مرا در سینه آسان دفن کردی، آه! وقتی مرا نامهربانم مبتلا کردی اول مرا مهمان نان شادی‌ات کردی آخر به دستم سفرۀ غم را عطا کردی یک بار هم آخر نگفتی دوستم داری با این نگفتن هم به جان من جفا کردی حق دارم ای زیبا که مهرت را کنم انکار حق دارم ای ظالم بگویم ادعا کردی @eitaaparvanegi
بی خبر بود آن که عمری در پی دنیا دوید راز آرامش در اینجا بی تعلق بودن است     🆔@abadiyesher
بر تیرِ نگاه تو دلم سینه سپر کرد ؛ تیر آمد و از این سپر و سینه گذر کرد چشم تو به زیباییِ خود شیفته‌تر شد ؛ همچون گلِ نرگس که در آیینه نظر کرد با عشق بگو سر به سرِ دل نگذارد ؛ طفلی دلکم را غمِ تو دست به سر کرد گفتیم دمی با غمِ تو رازِ نهانی ؛ عالَم همه را شور و شرِ اشک خبر کرد سوزِ جگرم سوخته دامانِ دلم را ؛ آهی که کشیدیم در آیینه اثر کرد یک لحظه شدم از دلِ خود غافل و ناگاه؛ چون رود به دریا زد و چون موج خطر کرد بی‌صبر و شکیبم که همه صبر و شکیبم؛ همراه عزیزانِ سفر کرده، سفر کرد باید به میانجی گریِ یک سر مویت ؛ فکری به پریشانیِ احوالِ بشر کرد 🆔@abadiyesher