eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
52 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
من سنگم اما کوه را بر دوش دارم بغض دماوندم لبی خاموش دارم دریا مرا پس زد وَ ساحل مأمنم شد صدها نهنگ مرده در آغوش دارم @abadiyesher
دوش در خواب، لبِ نوشِ تو را بوسیدم خوابِ ما بِه بُوَد از عالمِ بیداریِ ما...! 💚 @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌درشبِ سرما، شبِ خلوت، شبِ سردرگمی گرم و مطبوعی، شبیه طعم چایِ هیزمی کاش! ذکری یادمان می داد دربابِ وصال در مفاتیحُ الجِنانش، شیخ عباس قُمی... @abadiyesher
وقتی هوای شعر بارانی است باید بی چتر در میدان چشمانت قدم زد @abadiyesher
درست‌ترين شكل عشق آن است كه شما چگونه با یک فرد رفتار می‌كنيد؛ نه اينكه درباره‌ی وی چه احساسی داريد. @abadiyesher
بردار از سر چادرت را، خستگى در كن گلهاى مشكى سَرَت را «باز» پرپر كن موهات اگر كوتاه باشد، مثل بار قبل قيد خودم را مى زنم اين بار...، باور كن مُحرِم شدم تا مَحرَمِ دستان تو باشم امشب مسلمان نيستم، امرِ به منكَر كن دستان من، سمت درخت سيب! مى آيند فكرى براى لانه ى اين دو كبوتر كن دنياى من، بين دو بازوى تو پنهان است! وا كن! مرا آماده ى دنياى ديگر كن محكم كن آغوش گره را، باز محكم‌تر هرلحظه احوال مرا از قبل، بهتر كن فردا اگر چشمِ نظر افتاد...، با چشمت هر چه مسلمان در خيابان بود، كافَر كن امشب گذشت امّا، براى دفعه ى بعدى وقتى كنارِ من نشستى، روسرى سر كن @abadiyesher
بی‌ صدا فرو می‌ریزم زیر حجمی از سکوت‌ یک بار دستِ کم مرا به نام کوچکم صدا بزن @abadiyesher
سلام صبحتون بخیر🌼🌸
عطر موهای رهایش چه قدر مستی داشت وقتی از کوچه به هنگام سحر رد می‌شد @abadiyesher
پاییز و نسیم صبحدم می‌خواهم یک صبح خوش و بدون غم می‌خواهم ای دوست! بیا که در کنارت امروز یک چایی داغ تازه دم می‌خواهم @abadiyesher
ترتیل صفحه ۷۰ قرآن کریم .wav
13.62M
📢 روزانه 🔹️ صفحه هفتاد قرآن کریم، سوره مبارکه آل عمران 🎙با صدای (مدیر کانال) ✏️ توصیه مهم حضرت : هر روز حتماً قرآن بخوانید @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
گاهی اوقات؛ شما باید با برخی از افراد خداحافظی کنید ...! تا به آرامش و خوشبختی خود سلام کنید ...! @abadiyesher
راجی.mp3
6.62M
🌀 عوامل فتنه سنگین امروز در جبهه انقلاب 📝 خطر از حجیت انداختن رهبری 🎙 حجت الاسلام راجی 🔺 یقین داریم حضرت آقا از دوقطبی متنفر است، مطمئنیم دوست ندارد بین جبهه انقلاب اختلاف بیاندازیم، اما باز هم چنین می‌کنیم. رهبری جهاد امروز را جهاد امیدآفرینی می‌داند، با این وجود مردم را ناامید می‌کنیم. 🔻حضرت آقا گفتند به فرماندهان نظامی اعتماد داشته باشید؛ آنها کم‌کاری نمی‌کنند؛ اما در برابر آنها می‌ایستیم! یقین داریم کاری که انجام می‌دهیم مورد تأیید رهبری نیست و باز هم به اسم انقلابی‌گری آن را مرتکب می‌شویم! انقلابی‌گری که فقط با گذاشتن عکس آقا روی پروفایل محقق نمی‌شود، انقلابی‌گری یعنی تشخیص بدهیم امروز رهبری چه اولویتی برای ما قرار داده است. ♨️ فتنه زن زندگی آزادی ترس ندارد، کاری از پیش نمیبرد. بترسیم از فتنه‌ی قرارگرفتن انقلابیون در برابر رهبری. بترسیم از روزی که مواضع ما در ذهن مردم کاری کند که رهبری از حجیت خارج شود. امروز بگونه‌ای رهبری را تعریف می‌کنیم که اعضای دفتر رهبری هم منافق‌اند! با این وصف، رهبری که توان اداره دفترش را نداشته باشد یا فرمانده کل قوا باشد و نیروهایش او را اطاعت نکنند به چه دردی می‌خورد؟ 🔹خبر نداریم مواضع ما با محور مقاومت در لبنان چه کرده است. مقصر شهادت سید حسن نصرالله را ایران می‌دانستند!! به چه استنادی؟ از مطالب منتشرشده توسط برخی!! خیانت بالاتر از این سراغ دارید؟ اختلاف در محور مقاومت بر اساس این مطالب!! 🔹ما کورکورانه که مطیع رهبری نشدیم. ما یقین داریم و لمس کردیم که مدیرترین و مدبرترین و باتقواترین امروز، رهبر انقلاب است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی سرکار خانم ناهید خلفیان از شعرای برجسته ی محفل ادبی کتابخانه امیرکبیر آبدانان با موضوع کتاب در نشست عصر شعر گرامیداشت که با حضور شعرای محفل و علاقه مندان به فرهنگ و ادب روز دوشنبه ۲۸ آبان ماه در محل این کتابخانه برگزار شد.
پاییز شد دار و ندارم رفت از دست سبزینه‌های نوبهارم رفت از دست مویم سفید و رو، چروک و قد  خمیده گل‌گونه‌های آبدارم رفت از دست از سمت هر برگی صدای مرگ برخاست زنگ اجل آمد  قرارم رفت از دست   یک لحظه در آغوش دنیا گرم بودم مرگ آمد و بوس و کنارم رفت از دست وقتی طناب مرگ بر این گردن افتاد موبافه‌های موجدارم رفت از دست خواب و خیال و آرزویم دود شد رفت هر چیز که بود افتخارم رفت از دست باید که از دنیا شکاری می‌گرفتم رفتم به بازی تا شکارم رفت از دست @abadiyesher
♡ صبح است ای خورشید زیبا! پلک را وا کن در چشم‌های من کمی خود را تماشا کن از گیسوانت زندگی می‌ریزد ای زیبا! گیسو بیفشان و مرا ای عشق احیا کن شیرین بکن صبح مرا با قند لبخندت روی لبم گل‌های شادی را شکوفا کن گوش تو پر شد بس که گفتم دوستت دارم در گوش من این حرف را یک بار نجوا کن من معنی 'من' را نمی‌فهمم؛ تویی من هم هر جا که از 'من' گفته‌ام، آن را 'تو' معنا کن تقدیم تو شعری که اکنون روی لب دارم این شعر را با بوسۀ خود مهر و امضا کن @eitaaparvanegi
بی تو تاریک نشستم ... تو چراغ که شدی؟ @abadiyesher
به باغ جان و دلم کاش باغبان برسد دوباره طائر بختم به آشیان برسد اگر به خلوت خاموش من سری بزند نوای شاد دلم تا به آسمان برسد دلم دوباره گرفته شبیه فصل خزان خدا کند که بهارم به سمت‌مان برسد دلیل بودن من شد دوباره آمدنش بدون عطر حضورش غم آنچنان برسد چه شِکوه‌ها که نکردم در این دو روزه‌ی عُمر بهار من که نیامد چرا خزان برسد؟ اگر چه عُمر و جوانی به راه عشق گذشت امید وصل که باشد به تن توان برسد نماز و قبله‌ی دل شد ضریح چشمانش به گوشِ خسته‌ی جانم خوشا اذان برسد @abadiyesher
لبخند زدی دیده شد الماس لبت می‌بوسم از آن گوشه‌ی حساس لبت ممنوع نکن اگر چه که شرعی نیست می‌چینم از آن میوه‌ی گیلاس لبت @abadiyesher
چگونه سر کنم این روزهای بی‌خبری را میان این همه دیوار، رنج دربه‌دری را شبیه قصه‌نویسی شدم که در همه عمرش پری ندیده و در دل نهاده عشق پری را برای دیدن تو سال‌هاست روزه گرفتم چگونه باز کنم روزه‌های بی‌سحری را؟ به باد سرزنش خلق پشت سرو خمیده وگرنه تاب می‌آورد رنج بی‌ثمری را برای از تو نوشتن مرا خیال تو کافی است اگر رها کند این روزگار فتنه‌گری را @abadiyesher
خلوت نشین خاطر دیوانه‌ی منی افسونگری و گرمی افسانه‌ی منی بودیم با تو همسفر عشق، سال‌ها ای آشنا نگاه، که بیگانه‌ی منی... هرچند شمع بزم کسانی، ولی هنوز آتش فروز خرمن پروانه‌ی منی چون موج سر به صخره‌ی غم کوفتم زِ درد دور از تو، ای که گوهر یک دانه‌ی منی خالی مباد ساغر نازت، که جاودان شورافکنی و ساقی میخانه‌ی منی آنجا که سرگذشت غم شاعران بود نازم تو را، که گرمی افسانه‌ی منی @abadiyesher
ز یاران ، کینه هرگز در دل یاران نمی‌ماند به روی آب، جای قطرۀ باران نمی‌ماند @abadiyesher