امشب تو برای من غزلخوانی کن در بند کلام خویش زندانی کن حالا که بد است حال و احوال دلم ای دوست بیا و بوسه درمانی کن #مجتبی_باقی @abadiyesher

خورشید دوباره بر زمین چشمک زد صدبوسه به ناز و #مریم و میخک زد با سوزن نور و نخ امید و سرور بر دامن صبح و زندگی پولک زد #مجتبی_باقی @abadiyesher

صبحِ دی ماه و لبی شاد و غزلخوان خوب است با خیال خوش تو نم‌نم باران خوب است دم کشد چای غزل روی اجاق احساس چای با قند لبانت دو سه فنجان خوب است زلف بر باد مده جان و دلم می‌لرزد دست در خرمن گیسوی پریشان خوب است غنچه‌ی ناز تبسم به لب دوست نکوست خنده و شادی‌ات ای دلبر جانان خوب است می زنم کوبه‌ی در را که شوم مهمانت باز کن قفل لب خویش که مهمان خوب است جنگل سبز شمال تن تو جانبخش است در حصار تن و آغوش تو زندان خوب است وقت دلتنگی و در ساحل بارانی عشق دیدن صورت معشوقه به قرآن خوب است گشته گیتار دلم منتظر دستانت گر نوازش کنی‌اش در خط پایان خوب است #مجتبی_باقی @abadiyesher

برخیز و بخوان سرود ایمان هر صبح سرزنده نما شبیه باران هر صبح خواهی که بهشت، سهم قلبت گردد بنشان به لبت خنده‌ای از جان هر صبح #مجتبی_باقی @abadiyesher

امشبی را با دل من مهربانی می‌کنی؟ لذت بوسیدنت را جاودانی می‌کنی؟ غنچه‌ی لبهای تو قند فریمان من است با گلِ بوسه دلم را آسمانی می‌کنی عاشق گلواژه های نازک طبع توام گاه‌گاهی با غزل شیرین‌زبانی می‌کنی لهجه ی شیرین تو از خاطرم دل برده است لهجه‌ی شعر مرا هم اصفهانی می‌کنی در خراسان نگاهت امشبی را زائرم چای ما را با لب خود زعفرانی می‌کنی؟ #مجتبی_باقی @abadiyesher

جان را ز غبار غصه تفریق کنید در خانه ی دل امید تزریق کنید هر صبح نشاط و شور و آرامش را با عنصر سبز عشق تلفیق کنید #مجتبی_باقی @abadiyesher

ای غزل ناب فروزان من منشا زیبایی بستان من باز دلم سمت تو پرواز کرد ناله ی هجران تو آغاز کرد هر نفست واژه‌ی زیبایی است جلوه‌ی ماه تو تماشایی است روز وشبم پر شده از "العجل" یاد تو سرمنشأ بیت و غزل آیه‌ی پر شور بهاران تویی معنی گلواژه‌ی انسان تویی مثل نسیمی پُر احساس عشق عطر نگاه تو پر از یاس عشق نور جهان در شب یلدا تویی ما همه دردیم و مسیحا تویی قبله‌ی دل جانب محراب تو ندبه به لب؛ عاشق و بی‌تاب تو منتظرم منتظر و بی قرار کی برسد نوبت دیدار یار؟ کُشت مرا عطر نفسهای تو وای از این جلوه‌ی زیبای تو گشته دلم واله و دربند تو جان به فدای گل لبخند تو شور مجسم به غزلها تویی ساحل آرامش دریا تویی معجزه‌ی عشقی و باران مهر رویش نوری تو به گلدان مهر زندگی‌ام رنگ دگر با تو یافت تار دل از زخمه ی عشقت نواخت نام تو سر منشأ هر انقلاب مصرع چشمان تو فصل الخطاب آینه‌ی لطف خدایی تویی در دو جهان رمز رهایی تویی جمعه شد و باز دلم سمت یار کاش بکاری تو به دلها قرار دست من و دامن مولایی‌ات جان به فدای دل دریایی‌ات #مجتبی_باقی #انتظار @abadiyesher

دلتنگی عاشقان دوایش بوسه است آیینه‌ی خستگان جلایش بوسه است بر سردر بازار جهان این جمله است: هر چیز که می‌خری بهایش بوسه‌ است #مجتبی_باقی @abadiyesher

پر گشته ز یاس و رازقی دامانت پیچیده شمیم عشق عطرافشانت هر صبح دو استکان غزل می‌نوشم از مرکز چایخانه‌ی چشمانت #مجتبی_باقی @abadiyesher

گوش بسپار که صبح سخن آغاز شده‌ است مرغ دل با نفس واژه هم آواز شده‌ است زاشتیاقی که به ایوان نجف دارد دل واژه می‌جوشد و انگار هدف دارد دل آتش عشق به مجرای قلم افتاده بر زبان گرمی احساس حرم افتاده از کرامات علی شعر سرودن سخت است با زبان بشری، مدح نمودن سخت است خلقتش تا به ابد معجزه‌ی یزدان است چه بگویم قلم از وصف علی حیران است با علی بیم ز امواج بلا بی معناست در هجوم خطر و شبهه علی قطب نماست هر کس اسرار کلام علوی می‌جوید "ها علیُّ بَشرُّ کیفَ بشر" می‌گوید تار و پود دو جهان از نخ سجاده‌ی اوست عالمی عاشق خُلق و منش ساده‌ی اوست غیر ایمان و صداقت به دلش راه نداشت راز داری به جهان غیرِ لبِ چاه نداشت آه! از ملتِ لبریزِ تبِ بی‌دردی آه! از طایفه‌ی غرق زَر و نامردی ننگ بر مردم گمراهِ ریا آلوده! اهل تزویر و خیانت؛ به خطا آلوده! قدر مولای جهان، شأن علی را نشناخت شوکت و منزلت و راه ولی را نشناخت قرن ها می گذرد...نام علی گم نشده ست گر چه بر خطّ علی نیز تفاهم نشده ست در دل ظلمت شب شعله‌ی راه‌ است علی! در زمین جلوه‌ی حق، امن و پناه‌ است علی! معدن صدق و صفا مظهر ایثار علی‌ است معنی عصمت و گنجینه‌ی اسرار علی‌ است حق علی، راه علی؛ پرتو خورشید علی است بعد پیغمبرِ دین؛ شارح توحید علی است می‌رود کِشتی دل ساحل دریای علی می‌شود جان و تنم غرق سجایای علی کاش ‌ز کوثر حق ، مهر ولا را نوشیم با علی بوده و در راه ولایت کوشیم #مجتبی_باقی @abadiyesher

شراب شعر امشب دست ساقی است میان جمع ما عطر اقاقی است پیام شعر من ای دوست بشنو ارادتمندتان پیوسته #باقی ‌است #مجتبی_باقی @abadiyesher

هر صبح بیا به نور چشمک بزنیم خطی به شب سیاهی و شک بزنیم گلخنده به روی قاب لب بنشانیم بر لشگر قهر و غصه پاتک بزنیم #مجتبی_باقی @abadiyesher