eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
برایت چای اوردم ، کمی فوتش کنی خوب است هوس کردم بسوزانی مرا با غنچه کردن ها...
اى كاش غزل يك ثمرى داشته باشد در حال خرابم اثرى داشته باشد هر روز فقط عرض ادب مى كند اين شعر بد نيست كه شعرم هنرى داشته باشد اى كاش كه معشوقه ى خوش صورت چون ماه بر عاشق خود تك نظرى داشته باشد هر كس كه به احساس بخواند غزلم را از خواندن آن چشم ترى داشته باشد ميشد كه غزل قافيه ى بيشترى داشت ميشد كه غزل هم ثمرى داشته باشد
شبم خیری ندارد تا به این شعرم همانندی چجوری ‌جرئتت رد کرده از دردم که میخندی مواظب باش عشقم میرسد روزی به چشمانت در آن منزل زلیخایی ..... تو با من شرط می‌بندی؟!
"باز آ و دل تنگِ مرا مونس جان باش" خود مایه ی آرامشم و روح و روان باش من بی گل روی تو چو آذر به خزانم اردی به بهشتم بده و ماه جوان باش دل شد ز غمت پیر و دگر نای ندارد باز آ به تن خسته ی من تاب و توان باش خم شد کمر از ثقل غمت ای همه امید خود راستی قامت چون قوس و کمان باش داری تو می ناب در آن ساغر لبها با بوسه بیا چون می صد ساله روان باش رویا شو و بر چشم من شب زده بنشین این دیده ی بختک زده ام را تو نشان باش
کاش درهای دلت را به دلم بازکنی عاشقی با دل دیوانه ام اغاز کنی یار من باشی و یک عمر به احساس قشنگ عشق را با دل من همدم و دمساز کنی چونکه دیدی شده ام عاشق و شیدای تو کاش کمتر اینگونه برای دل من ناز کنی کاش ای دلبر مغرور به دادم برسی عشق و احساس دلت را به من ابراز کنی غم پنهان مرا عشق تو درمان بکند میتوانی که در این رابطه اعجاز کنی خواندنی تر شود این دفتر اشعار اگر با نگاهی تو مرا باز غزلساز کنی غصه ها میرود از دل چو صدایم بزنی یا دری را ز وفا روی دلم باز کن 🌿🥀🌿
لِذتَش چیست اگر درد نباشد در عِشق ؟ همه آلام در این غائِله حکمَت دارد.....
برق چشمانت که میگیرد مرا برق ایران قطع گردد بی چرا..... علت قطعی برق هم کشف کردم😶😎
دعا کن تا همین یک شعر آمین را بگوید تو را تا کی ببینم،سیدی مین را بجوید نجاتت میدهم از شرّ آفات مجازی به چت راضی بشو یوسف که شعرم خین بشوید....🙄🙄🤨
سر كوه بلند آمد حبيبم بهاران بود و دنيا سبز و خرم در آن لحظه كه بوسيدم لبش را نسيم و لاله رقصيدند با هم
هی غزل پشت غزل دم میکنم با طعم هل حیف اهل دل نمی یابم که مهمانش کنم تازه مهمانی که میگیرم به بد شانسیِ من برق را هم میبرند باید که داغانش کنم ای خدا لعنت کند این یک حسن را با کفن چون مجرد بوده ام این درد در جانش کنم البته شیخه مجرد ک نمیمونه😫😫
خواستی دلتنگی ام را در دلم پنهان کنم  عاشق و انکار دلتنگی؟ مسلمان و دروغ؟ سجاد_سامانی 🕯🌺
یک لحظه گریه گر نکنم کور می شوم گویا چراغ چشم من از آب روشن است! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
زورگویی همیشه هم بدنیست... گاهی اوقات خواستنی هم میشود... مثلا بگویی... دوستت دارم... و من بگویم همیشه باید داشته باشی!!! 🙊
خوشم آمد که هستی در کنارم خوشت باشد به طعم لب انارم خوشی دارم برایت ای عزیزم بیا بالا کنارم چون چنارم در وصف قد بلندم گفتم😍😍
در رفته از دستم دوباره رشته ی کارم نزدیک بود امروز بگویم دوستت دارم.. 😅✌️
جسارت است 😑 ببخشید 🙈 چیز 🤐 اممم 🤔 بانو! 😌 اجازه هست 😶☝ بگویم که.... 🙄 دوستت دارم؟ 🙊 🙊🙈🙈🏃‍♂🏃‍♂🙊
اول ِ صبحی یک چیزهایی روی لبهایم سنگینی می کند ،، "دوستت دارم " که جیره ی هرروزت است و ... لبهایت را بیاور .! همین بوسه ..😘
اجازه هست بگویم که بی قرار توأم؟ تویی قرار دل من تویی تو دلدارم اجازه هست؟ ببخشید دوباره می پرسم اجازه هست بگویم که دوستت دارم؟ 🍃🍃🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
قرمزِ آبدار... لبهایت طعمِ ترشِ انار... لبهایت بگذارش به روے لبهایم تا ابد برندار لبهایت آنڪه بے ادعا درآورده از قرارم دَمار، لبهایت همگان چشم را خمار ڪنند ڪرده اے تو خمار لبهایت داروے ضدِ قند، چشمانت قرصِ افتِ فشار، لبهایت شیوه ے مصرفش بدین شرح است: بعدِ شام و نهار... لبهایت_ را ببوسم؛ اگر افاقه نڪرد توے بستر، سه بار، لبهایت نازِ شستِ یدِ هنرمندِ شخصِ پروردگارِ لبهایت خالِ لب مینیاتورے ڪرده تعبیه در ڪنارِ لبهایت مانده ام ڪه چگونه مقدور است؟! مانده ام توے ڪارِ لبهایت... که مقامِ نخستِ عشوه گرے مانده در انحصارِ لبهایت..! ♥️
زمستان و هوای گرم آغوش😍 گزارم لب به لبهایت کنم نوش🙈😅 شوی مست و بگویی شیطنت وار چنان بوسم لبت گردی تو بیهوش😋😃 😁
کاش من یکسره در چشم تو پیدا باشم همچو پیشامد ممکن به دلت جا باشم نفسی باتو بمانم سر سجاده عشق یوسفم بودی و من نیز زلیخا باشم آن شبی که تو بیایی و زمان صفر شود مو پریشان کنم و یک شب یلدا باشم چو در آغوش تو باشم خبر از هیچ مگو از همه خلق جدا ،تارک دنیا باشم تلخی کام مرا شهد لبانت ببرد تلخ و شیرین بشود لب به لبت تا باشم شعر من شور بگیرد به لبت بوسه زنم ساقی شهد لبت گشته و برنا باشم ....
با اینکه خلق ، بر سر دل می‌نهند پا شرمندگی نمی‌کشد این فرش نخ‌نما بهلول‌وار ، فارغ از اندوه روزگار خندیده‌ایم ! ما به جهان یا جهان به ما کاری به کار عقل ندارم ؛ به قول عشق کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست ای خواجه ! احتیاط کجا ؟ عاشقی کجا ؟ فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست چون رود بگذر از همه‌ی سنگریزه‌ها ...
دلم برای تو و شعر تازه ‏ات تنگ است دلم هوایی آن لهجه خوش ‏آهنگ است من از خودم، به دلم می‌گریزم آری من منی که عقل و دلم سال‏هاست در جنگ است قبا به قد من ای عقل پابرهنه مدوز برای قامت ما،‏ این لباس‌ها تنگ است برای متهمان ردیف اول عشق قبول مصلحت‏‌اندیشی و خرد ننگ است هنوز پرسه زدن در نگاه او خوب است هنوز سادگی چشم یار،‏ خوش‏رنگ است چه دیر می‏گذرد لحظه‌های آمدنش همیشه عقربه انتظارها لنگ است
بس که جفا ز خار و گُل، دید دلِ رمیده‌ام همچو نسیم از این چمن، پای برون کشیده‌ام شمعِ طرب ز بختِ ما، آتشِ خانه‌سوز شد گشت بلای جانِ من، عشقِ به جان خریده‌ام حاصلِ دورِ زندگی، صحبتِ آشنا بُوَد تا تو ز من بُریده‌ای، من ز جهان بُریده‌ام تا به کنارْ بودیَم، بود به جا قرارِ دل رفتی و رفتْ راحت از خاطرِ آرمیده‌ام تا تو مرادِ من دهی، کُشته مرا فراقِ تو تا تو به دادِ من رسی، من به خدا رسیده‌ام چون به بهار سَر کند، لاله ز خاکِ من برون ای گلِ تازه یاد کن، از دلِ داغ‌دیده‌ام یا ز رهِ وفا بیا، یا ز دلِ رهی برو سوخت در انتظارِ تو، جانِ به لب رسیده‌ام
اين آتشين زِ دلم كم نميشود مجنون به غير خانه ي نمي شود 💔