#سعدی
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
در دل غم تو کنم خزینه
گر یک دل و گر هزار دارم
این خسته دلم چو موی باریک
از زلف تو یادگار دارم...
راست میگفتی که با قلبم ریا کردم رفیق
عاشقت بودم، نگفتم ،چون حیاکردم رفیق
هم خدا میخواست هم عقلم، دلم راضی نبود
کاش میدیدی که بااین دل چه ها کردم رفیق
از خداپنهان نماند ازتوچه پنهان بارها
تا نبینم روی ماهت را دعا کردم رفیق
نذر دادم در هوایت تافراموشت کنم...
بهترین های خدایم را صدا کردم رفیق
هم دل تو ،هم دل من ،بی نواها سوختند!
خون دلها خوردم اینها را جدا کردم رفیق
گر چه صیادم ولی در آرزوی صید تو
هرکسی افتاد در دامم رها کردم رفیق
ردپای خاطراتت رفت و شعری تازه شد
اینچنین بر عهد دیرینم وفا کردم رفیق.
🍀🌼🍀
بار دیگــر سهـــمِ این دلــواپسِ دیـوانه باش
#چای_دم_کن درکنـارم خــانمِ این خانه باش
زندگــی بی تو شبیــه آسمـــانِ ابری است
دلبــــرِ زیبــایِ ایـن آلـــونَک ویـــرانه باش
هـرچی گویی چشم می گویم،بیاسهم شما
این کلید دست شمااصلا توصاحـب خانه باش
پــول و کیف و هـــرچــه دارم بـاز تقدیم شما
صاحب امـوال هیچ و چهـــل تومان یارانه باش
حرف هـایت خــوب و شیــرین اند جان مادرت
روبرویــم تا نشستـــی یک زن پُرچانه باش
تا ازاینجـــا می روی فــوراً مریضت می شوم
دکتــرم گفته برایم حُکـــم داروخـــــانه باش
تلـــخ تر از زهــــر مـــــارم ایـــن دم آخــــر بیا
#مثل_قندی_در_کنار_چـــایی_صبحانه_باش
✋🌺 درود مهربانان نیک اندیش زیبا منش 🌺🌺🌺
بگذر از ناز و برون آی ز پیراهن شرم
که عجب تنگ در آغوش نیاز آمدهای
آنقدر باش که من از سر جان برخیزم
چون به غمخانهام ای بنده نواز آمدهای
#صائب_تبریزی
نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه
بماند بین ما این رازها بینی و بین الله
#حمیدرضا_برقعی
یک لحظه گریه گر نکنم کور می شوم
گویا چراغ چشم من از آب روشن است!
#وحشی_جوشقانی
رَوا بوَد که چنین بیحساب دِل ببری ؟
مَکن که مظلمهی خَلق را جزایی هست
#سعدی
به کدام کیش و آیین؟
به کدام مذهب و دین؟
ببری قرارِ دل را، به سراغِ دل نیایی .
#ادیب_نیشابوری
ایکاش که جای آرمیدن بودی
یا این رَهِ دور را رسیدن بودی
کاش از پیِ صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی!
#خیام
🕯🌺
میروم تاکه بفهمی خوب بودن ساده نیست
تابفهمی دوستت دارم به آب ودانه نیست
میرومتانشنوی این نعره هارانیمه شب
تابفهمی هرصدایی نعره ی مستانه نیست
میروم شاید زمانی باورم کردی مرا
آنزمان دیگرمراهم رغبتی برخانه نیست
گفتم اینها را بدانی دررگ هرمردکی
خونِ عشق وعاشقی وغیرت مردانه نیست
می روم ارزاننخواهمداد گوهَر های خود
اینکه هرجنسی دراین بازارمالِ چانه نیست
💜🖤💜
امشب چه غزل خیز شده لحن و بیانت
تنظیم شده هر نفسم با ضربانت
هر چند رسیدن به تو رویا شده اما
دنیای منی، زندگیم بسته به جانت
اصلا چه نیازی به رقیب است کز اوّل
در مرزِ جنون غوطه ورم با هیجانت
دارد دل و دین میبرد از شهر، شمیمت
هر کس که تو را دیده، شده دل نگرانت
دلتنگ شدم کاش پیامی بفرستی
شیرین بشود قافیه با قندِ لبانت
آنقدر نشینم به سر راهِ تو، شاید
"من را بپذیری به صفِ دلشدگانت"