eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خواستم خیره به چشمت بشوم اشک نذاشت سیل در وقت وقوعش چه ضررها دارد
چه کنم تا تو بفهمی غزلم بهر تو گفتم درد دارد تو بخوانی و ندانی ز چه گفتم...
گـــاه میـــخوام بگویم دوستتـــــ دارم ولے😕 ایـڹ حواس مـادرم بیـــش از فتـا 👮 جمع من استـــــ😅😂 چه وضعش هست
به چشمی مومنم اما از ایمانم پشیمانم از ایمانی که می‌گیرد گریبانم پشیمانم اسیر عشق بودم آرزویم بود آزادی و حالا که رها از بند زندانم پشیمانم برایش سوختم کمتر شدم هر روز از قبلم از این که مثل شمعی رو به پایانم پشیمانم به چشمم وعده دادم باز هم می‌بینی‌اش اما به زودی می‌رسد آن روز و می‌دانم پشیمانم نگاهم کن، چه می‌بینی در این آیینه‌ی عبرت؟ پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم
جای اسمشان در کنارِ هیتلر و موسولینی خالیست آنهایی که می آیند، وابسته می کنند، میروند...! 😐✌️
عشق وقتی می شود بالا و پایین خوب نیست من گرفتارت شدم... تو می روی... این خوب نیست خانه ای با وسعت حسرت برایم ساختی در زمستان جدایی برف سنگین خوب نیست تو صراط المستقیمی اهدنا الچشمان تو وای اگر پیغمبرت کافر شود دین خوب نیست دیدمت با او و گفتم آدرس پرسیده است روز اول گفته بودی مرد بد بین خوب نیست هر شب از خوابت پریدن کوهی از درد و غم است گریه بعد از دیدن هر خواب شیرین خوب نیست خواب دیدم هفت سگ از چشم تو راهی شدند لعنتی ! تعبیر خواب ابن سیرین خوب نیست بعد تو وابستگی در عشق یادم داده است درد تنهایی مقدس بود و مرفین خوب نیست❤️
دلم برایت تنگ شده است! بگذریم ... من را چه به دلتنگیِ تو ...
آقا اجازه ؟ برده دل از من نگاهتان اینجا دگر نمی گذرم از گناهتان من شاکی و تو متهم و این میان به من.. باید ضمانتی بدهد دادگاهتان ! قاضی مگر تقاص دلم را بگیرد و .. من را کند به خطبه ی خود سهم راهتان ؛ محکوم حبس ابد در دلم شوید، من هم شوم همان قفس دلبخواهتان ،، جبران شود دوباره مگر بعد مدّتی با طعم بوسه ای، بغلی، اشتباهتان ! باید خسارت دل من را شما دهید.. با قیمت سپیدی موی سیاهتان؛ آقا چرا سکوت؟ مگر من چه گفته ام بد رنگ غم نشسته به آن روی ماهتان ، اصلا به من چه ؟ من که رضایت نمی دهم، خب خسته ام از این هوس گاه گاهتان؛ بیدار می شوم من از این خواب و عکس و عکس! آقا اجازه؟ برده دل از من نگاهتان ...
کاش، دل درحَرمِ چشم تو در بند نبود پشت پرچین دو چشمان تو، ترفند نبود بین عقل و دل ِدیوانه ستیز است، ستیز کاش بین دلمان، این همه پیوند نبود لب تو زینت لب های کبودم شده است برلب هیچ کسی، مثل تو لبخند نبود سال و ماهم همه گرم است زمرداد تنت کاش در فصل تنت واژه ی اسفند نبود پنجه در خرمن گیسوی تو و لب به لبت تو چه کردی که دلم جز به تو خرسند نبود آفرین گفت خدا بر خود و بر خلقت تو به شکوه تن تو، کوه دماوند نبود..
امشب تو اگر بوسه ندی میمیرم آخر من از آن لب طلبم می گیرم انقدر نگو حال ندارم بانو از گفتن این جمله تو دلگيرم
بوسه بر پیشانی و چشم و لبم آسان بود شاهڪار آنست ببوسی این دل دیوانه را ...!
در دست بانوئی به نخی گفت سوزنی کای هرزه گرد بی سر و بی پا چه میکنی ما میرویم تا که بدوزیم پاره ای هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم بنگر به روز تجربه تنها چی میکنی پروین اعتصامی 🌹🍃