••°
روزگار مبهمی دارم نمی دانم که حال
شاد باشم با خیالت یا بسوزم از فراق
#محمد_عشقی♥️
ای فصل غیر منتظرِ داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من، ای چشم روشنت -
زیباترین ستارهٔ هفتآسمان من
حس کردنیست قصهٔ عشقم نه گفتنی
ای قاصر از حکایت حُسنت بیان من
با من بمان و سایهٔ مهر از سرم مگیر
من زندهام به مهر تو ای مهربان من!
کی میرسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
💟
نوشتم درد دلهایم همه گفتند عالی بود
ندانستند که درمانی برای زخم کاری بود
نوشتم درد دلهایم شبیه شعر بر دفتر
ندانستند که هر شعرم برایم یادگاری بود
نوشتم درد دلهایم همه خواندند و اما حیف
ندانستند که سوز من همه از غمگساری بود
نوشتم درد دلهایم گهی شاد و گهی غمگین
ندانستند که این خنده فقط چهره نگاری بود
نوشتم درد دلهایم زدست روزگار بد
ندانستند که اشک چشم برایم برد باری بود
نوشتم درد دلهایم به شبها کنج یک خلوت
لقب سنگ صبورم داد عجب شب زنده داری بود
| #جواد_الماسی |
♥
نبض تو سلام زندگی بود به ما
تعلیم مرام زندگی بود به ما
پیوسته تپیدن تو ای قلب عزیز!
تلقین مدام زندگی بود به ما...
#میلاد_عرفانپور
🕯🌺
🦋
دو زلفانت گرَم تارِ رُبابم
چه می خواهی ازین حال خرابم؟!
تو که با مُو سر یاری نداری؛
چرا هر نیمه شُو آیی به خوابم …!؟
#باباطاهر
🕯🌺
🦋
شده آیا دلت از حرف کسی خون باشد
عشق در خاطره ات مرده و مدفون باشد
خشکی روی لبت در پی باران برود
مثل اهواز دلت تشنه ی کارون باشد
اشک هایت به خروشانی جیحون برسد
دل دیوانه ی تو خسته و محزون باشد
سال ها در تب دیدار بسوزی اما
شهر معشوقه ی تو در تب طاعون باشد
تو دلت عاشق اسلام شود اما او
بت پرستی کند و پیرو آمون باشد
#فهیمه_تقدیری
🕯🌺
🦋
بوی عید آمد و چون مست کشان خواهد بود
عاقبت نامه ی اصلاح جهان خواهد بود
آخر این چیست که در وادی بی مهری ها
بر همه پیر و جوان مهر رسان خواهد بود
#محمدیوسف_رندان
🕯🌺
🦋
وقتي همه جا از غزل من سخني هست
يعني همه جا تو،همه جا تو،همه جا تو
پژواك خودم بودم و خود را نشنيدم
اي هرچه صدا ،هرچه صدا،هرچه صدا تو
#محمدعلي_بهمنی
🦋
شاعر شده ام ، راز نگهدار تو باشم
صندوقچه ی محرم ِ اسرار تو باشم
گرچه بزنی سنگ به این شیشه کماکان
با جان و دل خویش خریدار تو باشم...
🕯🌺
🦋🦋
من به بند تو اسیـــرم تو زمن بیخبری؟
آفرین! معرفت این است که ز من میگذری
طعنهی غیــر ندیدی که بسوزد دل تو
که بدانی که چه سخت است به خدا در به دری
شهریار
🕯🌺
🦋🦋
آمدي چشمي به چشمم دوختي ممنونتم
آتـشـی را در دلـم افـروخـتـی ممنونتم
گوشه چشمی آمدی آشوب در جانم نشست
نـاگـهانی خـرمنـم را ســوخـتـی ممنونتم
خنده مستانهات لب را عطشكش كرده بود
آبــرو میخـواسـتـم نفـروخـتـی ممنونتم
پند پيران را به گوشم خنده كردي مرحبا
درس خـوبی را بہ من آمـوختـی ممنونتم
می روم در انـزوای خلـوتـم پـنـهان شـوم
اے ڪہ آتش در دلم افــروختی ممنونتم...
🕯🌺
🦋🦋
تو را با غیر می بینم..صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری..ز دستم بر نمی آید💭♥️
من از خود ، نیمهای را دیده بودم "عاقل" ، اما تو
مرا با نیمهی دیوانهی من آشنا کردی ... !
#محمدرضا_طاهری♥️
حالِ دل پرسیدی و گفتم که خوبم بارها
خوبم اما خوبِ ویرانم نفهمیدی مرا
#محمد_رضا_نادری♥️💭
فالی زدم از حافظ دیشب من سودایی
این نکته به جا آمد داد از غم تنهایی...
#سیمین_بهبهانی♥️
در انتظارِ تو چشمم ،
سپید گشت و غمی نیست !
اگر قبـول تو اُفتَد ،
فــدای چشــمِ سیاهت ...
#شهریار♥️
همین که میزنیاش ، مثل بید میلرزم
کلیدِ کنتور برق است یا که لبخند است ؟!
#قاسم_صرافان♥️
دلم گرفته دوباره در این هوای مزخرف
بیاد آن همه خنده به روز های مزخرف
بیاد بودن با تو ولی نبودن با تو
بیاد ان گله هایت و آن صدای مزخرف
گرسنه بودم و آن دم به روح من تو خوراندی
از آن غذای حرامت از آن غذای مزخرف
خدا کند که نیفتد مسیرشان به هم آن دو
دو آشنای قدیمی ، دو آشنای مزخرف
به انقراض دچارم ولی هنوز نمردم
شبیه واژه طهران شبیه طای مزخرف
غرور له شده ی من کنار حس غرورت
شبیه تلخی نعنا درون چای مزخرف
چه ساده آمدم از هر کجای قصه که بودم
به هر کجا که تو گفتی به هر کجای مزخرف
رسیده آخر قصه بیین منو تو کجاییم
تو ابتدای خوشی ها ،من انتهای مزخرف
امید من به خدا بوده در مواقع طوفان
نبسته ام دل خود را به نا خدای مزخرف
چه روز ها که دعا کرده ام به من برسی تو
هزار مرتبه توبه از آن دعای مزخرف ...
#سید_تقی_سیدی
مرغِ باران میدهد آواز:
ــ ای شبگرد!
از چنین بینقشه رفتن تن نفرسودت؟
🍊🌱
#احمد_شاملو♥️
تمام اهل زمین را جهنمی کردی
که آیه آیه ی چشمت «یُوَسوِسُ الناس» است !
#منصوره_فیروزی♥️
چشم و دل،
دانی چه خواهند این حوالی؟!
بودنت را، دیدنت را،
قانعام !، حتی کمی.....♥️
آیا شده در خلوت؛ خود شعر بخوانی؟
قلبی بتپد، بر تو و آن را تو ندانی؟
هرگز شده،، آیا به کسی عشق بورزی؟
ازشدت، عشقش بشوی مست وروانی؟
آیا شده ؛ اسمی بشود، مرهم دردت؟
نامش ببری؛ درد و غم از دل بِرَهانی؟
پیش آمده ؛حرفی به دلت داشته باشی؟
خواهی به؛ زبان آوری اما نتوانی؟
اینها همه پیش آمده؛ بر قلب من اما..
برخیزو بجنب ؛ای هوس وشورجوانی..
ای کاش بفهمی؛ که دگر تاب ندارم..
تا جان به تنم؛ مانده خودت را برسانی..♥️
مرا در قلب خود کشتیُ از دنیای خود راندی
گمان میکردم ای بی رحم بین ما قراری هست♥️
آبادی شعر 🇵🇸
اون قسمت از تنهایی بده که صبح بلند میشی و میبینی کسی نیست تا برات چای دم کنه... 😔
برایت چای میریزم ، برایم زندگی دم کن...
به محض دیدنش شیرینیاش معلوم شد بر من
تکامل داد آخر چشم مـن حس چشایی را
#محمد_سهرابی
گیرم که بی دلیل دلت را شکستهام
اما به غیر تو به کسی دل نبستهام
در غربتی که عشق برایم رقم زده است
یک عمر با خیال تو تنها نشستهام
#محمدحسن_جمشیدی