بس که دارم در هوایت بر لبم ذکر و دعا
می رسم یک روز آخر یا به تو یا به خدا
✍#اسماعیلعلیخانی
سختست که در آخــــر جاده سر پیری
افتاده دلم در هوس معــــــــرکه گیری
در لاک خــودم بود سرم در همهی عمر
حالا شده ام سر به هــــــوا موقع پیری
انگار که می سوزد و انگار که جدیست
این آتش روشن شـــده و این تو بمیری
مرغ دلــــم از بخت بدم در قفس افتاد
نه این که هـوایی شده ام از سر سیری
اما چه کنــم پیرم و معشوق جوانست
مرگست فقط چــــــاره و پایان اسیری
✍#اسماعیلعلیخانی
بی علی در کوچه هــــــای تنگ دنیا گم شدیم
بی خیــــال مــــــــاجرای پر شکوه خم شدیم
هــــــرچه از او دور تر شد شــــــاهراه زندگی
بیشتر غـــــــــرق فریب و قصهی گندم شدیم
جعبهی ابزار دنیا چشم مــــــــــان را کور کرد
بین دستان خــــــــــدانشناس هـا اهرم شدیم
رنگ انسان مـــانده و انسانیـت بی رنگ و رو
بسکه در هر پیچوخم همرنگ با مردم شدیم
قصد مــــــــــا سکوی اول بود اما یک سوال؛
بین حیوان، جن، فرشته، رتبهی چندم شدیم؟
درد ما و درد دنیـــــــا معضل بی صاحبیست
بی علی در کوچه های تنگ دنیـــــا گم شدیم
✍#اسماعیلعلیخانی
بالت شكسته است پرت را تكان مده
بابا رسیده است كنار تو جان مده
از پنجه های زبر و حرامی سخن بگو
اما دو گوش غارتی ات را نشان مده
😭😭😭😭😭😭😭😭
🍃😔🏴
لب هاے او جز ناله آوایے ندارد
دیگر برایش خنده معنایے ندارد
اڪنون ڪه اینجا آمدے باید بگوید
جز این خرابه دخترت جایے ندارد
باید بگوید از غم تنهایے خود
چون هم نشینے غیر تنهایے ندارد
یادش بخیر آن بوسه هاے گرم بابا
حالا لبش سرد است و گرمایے ندارد
در ڪوچه هاے شام هم با گریه مے گفت
یک ڪاروان نیزه تماشایے ندارد!
تفسیری از ایثار و غیرت مے شود چون
از نسل زهرا است و همتایے ندارد
هر چه مصیبت بود از آنجا شروع شد
وقتے ڪه فهمیدند بابایے ندارد...
محسن زعفرانیه
▪️شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها بر شما دوستان خوبم تسلیت باد▪️
🏴😔🍃
با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن
عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن
از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش
عباس جان مراقب این با حجاب باش...
این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند😭
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
🏴 یا حسین
بابا بیا که جز تو برایم طبیب نیست
غیر از پدر که در دل دختر حبیب نیست
رویی چو روی دلکش تو نیست در جهان
چشمی چو چشمهای تو خاطرفریب نیست
دست من است شانۀ مویت نه دست باد
لایق برای موی تو دست رقیب نیست
در باغ عشق تو که هزارند بلبلان
شیداتر از رقیّۀ تو عندلیب نیست
هرکس که حالوروز مرا دید گریه کرد
اما قسم به موی تو حالم عجیب نیست
وقتی ذبیح کوچک ششماهه داشتیم
قدّ خم سهساله که دیگر غریب نیست
هرگاه عمه موی مرا دید ناله زد
گویی که یاد غصۀ شَیْبُالخَضیب نیست
جز تازیانه زخم مرا مرهمی نبود
دردم ز حد گذشت ولیکن طبیب نیست
بابا عموی پردل و باغیرتم کجاست
اینها حرامیاند و یکیشان نجیب نیست
محتاج معجزه است دل دردمند من
چیزی شبیه معجزۀ بوی سیب نیست
جان بر لب است تا تو ستانی به بوسهای
"کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست"
#محمدتقی_عارفیان، ۱۳۹۹/۰۶/۰۲
يا صاحب الزمان عج
☘️من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
🍃از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
☘️همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
🍃من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم
☘️رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
🍃من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
☘️همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
🍃از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
☘️سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
🍃من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
☘️تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
🍃از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
☘️طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
🍃از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
☘️شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
🍃من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
☘️به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من
🍃مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
☘️دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن
🍃که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
☘️هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم
🍃ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!
اللهم عجل لوليک الفرج🤲
🍃
بعضی وقت ها
دوست داشتن ، حیاتی دیگر است
زنده نگه داشتن کسی درونت
حتی با وجود این فاصله های دور...
#ازدمیر_آصف
💟
#حضرت_رقیه_س_شهادت
هرکس که شنید از غمِ تقدیرِ رقیه
یک شب نگذشتهست که شد پیرِ رقیه
هرگز نکند نیم نگاهی به گناهی
چشمی که شود گریهکنِ تیرِ رقیه
آن کوه که نزدیکترین قُلّه به ماه است
سرشانهی سقاست به تعبیر رقیه
هرگاه که برخاست اذان علی اکبر
در خیمه شنیده شده تکبیر رقیه
ما را خود زهرا سر این سفره نشانده
میخواست شود شیعه نمکگیر رقیه
در شیعه عموماً پدران، دختری هستند
در جامعه دیده شده تاثیر رقیه
در آینه با"حیدر" و "زهرا" نَزَنَد مو
تصویر"علیاصغر" و تصویر "رقیه"
صد مرجع تقلیدِ مُفَسِّر نتوانند
یک خط بنویسند ز تفسیر رقیه
لبنان و عراق و یمن و سوریه را کاش
یک روز بنامیم "جماهیرِ رقیه"
تیغ دو دم دختر این طایفه، اشک است
ارثیهی زهرا شده شمشیر رقیه
با گریهی جانکاه، سرِ شام چه آورد!
دشمن شده مبهوتِ تدابیر رقیه
این طفل چه کردهست که یکریز کتک خورد؟
ای زجر مگر بوده چه تقصیرِ رقیه
بس کن همهی موی سرش ریخته نامرد
بس کن شده از زندگیاش سیر، رقیه
#بردیا_محمدی
ما ساکتیم و ساده، اما بی صدا، نه
بی ادعا و بی دل، اما بی وفا، نه
با ناز خواندی، بعد از آن، با ناز راندی
حاجت زیاد است از درت، حاجت روا، نه
میگفتی از اول نیا، حالا که دیگر
عمری بلاتکلیفم و پا در هوا، نه
با ما بِه از این باش، چون تلخی شنیدن
ساده است از بیگانگان، از آشنا، نه
از اولش با لرزش پشت صدایت
میخواستی ویران کنی قلب مرا، نه؟
یک ذره ایمان را رها کن تا بماند
با خلق جنگیدم برایت، با خدا، نه
صدها غزل گفتم که چیزی را بپرسم
اما جوابم یک کلام است: آری یا نه؟
| #قاسم_صرافان |
♥