eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
71 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر صبح که روی لاله شبنم گیرد بالای بنفشه در چمن خم گیرد انصاف مرا ز غنچه خوش می‌آید کو دامن خویشتن فراهم گیرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچند که هرگزنرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شدای عشق حلالت پرسیدی ام ازعشق جوابی نشنیدی بشنوکه سزاوارسکوت است سوالت یک باربه اصرارتوعاشق شدم ای دل این بار اگر اصرار كني وای به حالت
خون کرده دلم را غَمِ چَشمانِ سیاهت بی خوابم و دلداده ی آن چهره ی ماهت قلبم شده تسخیرِ تو از سِحرِ دو چشمت جادو شده ام از تو و آن طرزِ نگاهت بنشین نفسی، بوسه زَنَم بر لَبت ای ماه اِحیا بشود روحِ من از شُعله ی آهت چون ماه بر این برکه نظر میکنی هرشب قویِ دلِ من مانده فقط چشم به راهت در بَندِ پریشانی و حیرانیِ خویشم پا بند ، به دیوانه گیِ گاه به گاهت گُم کرده دلم قبله ی خود را سَرِ کویَت نفرین به من و ، این دلِ اُفتاده به چاهت ای کاش که سامان بدهم حالِ خودم را در مکتبِ عشقت شده این عمر تباهت
نفسم باش مرا چون تو کسی نیست عزیز شهر خالی ست مرا همنفسی نیست عزیز حافظ از حال من سوخته آگاه تر است زده ام فالی و فریاد رسی نیست عزیز
ای خدا روزهای دشواریست غم گرفته تمام دنیا را ما به سویت پناه آوردیم جان مهدی نگاه کن ما را سر به زیر آمدیم و شرمنده ناله و اشک و آه آوردیم ای طبیب همه مریضی‌ها سرطان گناه آوردیم بین آشفتگیّ این عالم خواستی که امتحان بشویم ما ولی آمدیم اینجا که بیمه‌ی صاحب‌الزمان بشویم یک بلا آمده و این نوکر دیگر آن یار غیرتیّ تو نیست آه آقا ببخش هیچکسی نگران سلامتیّ تو نیست ای به قربان جدّ تشنه‌لبت سفری آرزوی من شده است راه را بسته‌اند کاری کن دل کا تنگ کربلا شده است کاش زوار کربلا امشب بر تن در حصیر گریه کنند جای ماها که از حرم دوریم تا خود صبح، سیر گریه کنند بی‌تو تنها عذاب، سهم من است غصه و اضطراب سهم من است به در بسته میخورم هر بار تشنه هستم سراب سهم من است پسر فاطمه ببخش ولی تو خودت از خدا تمنا کن ما بعید است مرد راه شویم راه برگشت را خودت وا کن پسر مهزیار می‌داند ماجراهای غربتت کم نیست بین ما مردمی که می‌بینی ۳۱۳ نفر هم نیست روز برگشتن تو دیدنی است به خدا روز خوش شنیدنی است و به قدر ۱۳۰۰ سال حرفهای دلت شنیدنی است 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صداۍ اڪبره ، عبــاس میبینی صبرمو برده... حواست به حرم باشہ علی‌اڪبر زمین خورده...😭💔
مانده ام سنگ روی سنگ چرا بند شده شمر از دیدن این صحنه چه خرسند شده سر شش ماهه به یک پوست فقط بند شده حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت لاادری 😭😭😭😭
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴 ◼️ سروده‌ای برای باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی به دنیا می دهد بی‌تابیِ گهواره پیغامی غریبیِ پدر را می‌زدی فریاد با گریه گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی گلویت از زبانت زودتر واشد، نمی‌بینم سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی علی را استخوانی در گلو بود و تو را تیری چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی تو را از واهمه در قامت عباس می‌بیند اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا.... برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می‌داشت به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی برایت با غلاف از خاک‌ها گهواره می‌سازد ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه... چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی... کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست برایش می‌برد با دست خون آلوده پیغامی شاعر : سیدحمیدرضابرقعی 🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
لب گودال زمین خورد و به دریا افتاد آن قدر نیزه تنش دید که از پا افتاد سنگ ها از همه سو سمت عمو آمده اند یک نفر در وسط معرکه تنها افتاد بر روی خاک که با صورت خونین آمد تیرها در همه جای بدنش جا افتاد در دهانی که پر از خون شده... بی هیچ خبر نیزه ای آمده و ذکر خدایا افتاد عرق مرگ نشسته است به پیشانی او بر سر سینه کسی آمده با پا افتاد "زیر شمشیر غمش رقص کنان آمده ام" قرعه ی کار به نام من شیدا افتاد "بعد از این دست من و دامن آن سروِ بلند" که چنین پای دم آخرش از پا افتاد بازویم ارثیه ی فاطمه باشد که کبود پیش چشمان پُر از گریه ی بابا افتاد خوب شد مثل پدر مثل عمو عباسم سرِ من در بغل حضرت آقا افتاد خوب شد کشته شدم، اهل حسد ننوشتند پسر مرد جمل از شهدا جا افتاد 🔸شاعر:
کمان حرمله قدم کمان کرد گل نشگفته من را خزان کرد عجب تيري به حلقومش نشسته که راهم را به سوي خيمه بسته الهي حرمله از غم بسوزي که ديگر حنجر طفلي ندوزي 😔 لاادری
مولا به من نظر كن من حرّ بی پناهم منّت بنه حسين جان بخشش نما گناهم بگذر تو از خطايم با اين همه ندامت از روی اهل بيتت من می‌کشم خجالت
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 تا سایه‌ء لطف علمت  روی سر ماست بر قامت رعنای فلک، کیْ نظر ماست؟ سرمایه نداریم به جز چشم پر از اشک این چشم که صندوقچه‌ء پر گهر ماست دستی که بکوبیم برای تو به سینه در سیر الی‌الله، همان بال و پر ماست با غصه‌ء تو، هر نفسی هست عبادت غمناک شدن، بندگی بیشتر ماست در نامه‌ء ما از عمل خیر  خبر نیست جز گریه برای تو  که تنها ثمر ماست ای کاش به عشق سر تو، سرخ بمیریم مردن به جز این شیوهء زیبا ضرر ماست صلی‌الله‌علیک‌یامظلوم‌یااباعبدالله