eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک روز مے آیے ڪه من دیگر دچارت نیستم از صبر لبریزم ولے چشم انتظارت نیستم یک روز مے آیے ڪه من نه عقل دارم نه جنون نه شک به چیزے نه یقین ، مست و خمارت نیستم شب زنده دارے مے ڪنے تا صبح زارے مے ڪنے تو بیقرارے مے ڪنے ، من بیقرارت نیستم پاییز تو سر مے رسد قدرے زمستانے و بعد گل میدهے ، نو مے شوے ، من در بهارت نیستم زنگارها را شسته ام دور از ڪدورت هاے دور آیینه اے رو به توام ، اما ڪنارت نیستم دور دلم دیوار نیست ، انڪار من دشوار نیست اصلا منے در ڪار نیست ، امن ام حصارت نیستم
بسیار زبیا 👌👌👌👌👌🌺❤️ هستی ام رو به زوال است ، نباشی چه کنم؟ یک نفس ،بی تو محال است، نباشی چه کنم؟ رفته از دست و دلم ، شوکت دیدار تو و دیدنت،خواب و خیال است،نباشی چه کنم؟ تا به کی در غم تو جان برسد بر لب من ؟! بیش از این وقت و مجال است؟نباشی چه کنم؟ مثل یک باد خزان. در به در کوی توام گم شدن در تو ،حلال است، نباشی چه کنم؟ می نویسم غزلی. از دل غمدیده ی خود شعر من مست سوال است،نباشی چه کنم؟ می نشینم سر سجاده. به رویای خوشت حاجتِ من که وصال است، نباشی چه کنم؟ 🍃🥀🍃
با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو را در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را از آسمــان بــه دامنــــم افتاده آفتاب يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ من از تمــــام گلهـــــــا بوييده ام تــــو را رويای آشنای شب و روز عمــــر من! در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را
😭😭 شرحه شرحه شدنت را نشود گفت به شعر روضه‌ی بازچه خواهی ز یدِ بسته‌ی لفظ
دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی پاره های بدنت را جگرم سوخت علی ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی لخته خونی که برون از گلویت آوردم ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی این همه نیزه میان بدنت گم شده است با که گویم محنت را جگرم سوخت علی از همان دور شنیدم رجزت را پسرم این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی نعرة حیدری و نالة یا زهرایت می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی گر نیایند جوانان حرم یاری من که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی
اسب او از بینِ دشمن سر درآورد و تنش در قنوت نیزه‌ها چون ربّنا پیچیده است
پنجه ی پایــیـــز بر روی بـــهــــار افتــــاده بود روی دسـت باغبـــان خــــون انــــار افتــاده بود کـــارزار عشق یک شــش ماهــه را سربـــاز کرد سن و سـال عــاشــقــی از اعتبـــار افتــاده بود ابتــلایی سخــــت بود و آسـمـان هم تــــار شد آه آن دم قرعه بر یک شیــرخـــوار افتـاده بود عرش می لرزید، از چشمِ فلک خـون می چکید روز سـرخی در مسیـــر روزگـــار افتـــاده بـــود تیـــر بر حلـــقِ زمان خورد و زمین مبهـوت شد گوییا چـــرخِ فلــــک از کــار و بــار افتـاده بود هاج وواج ازاین ستم،خورشید ماتش برده بود وقــفه ای در گـردش لیـل و نــــهـار افتـاده بود دم به دم از خشم دندان روی دنـدان می فشرد انتقــامی آتشیــــن در فــــکـــر نــار افتاده بود
4_5987574561158203004.mp3
4.29M
🔳 🌴روضه حضرت علی اکبر(ع) 🌴یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید 🎤حاج
◻️◻️◻️ ◻️◻️ ◻️ سرم خاڪ کف پای حسین اسـت دلم مجنون صحراے حسیـن استـــ بهشت ارزانے ِ خوبان عالمـ بهشت ِ من تماشاے حسین استــ ◻️ ◻️◻️◻️
اکبرم تازه جوان است خـــــــدا رحم کند رفتنش بار گران است خـــــــدا رحم کند رزم با نیـــــــزه و شمشیر بلد هست ولی دشمنش سنگ پران است خـــدا رحم کند شکل پیغمبــــــــــر و عنوان علـی را دارد کینه اش در دلشان است خـــدا رحم کند می رود خواهــر من خیمه و بر می گردد چه کند دل نگران است خــــــدا رحم کند جگرش سوخت کمی آب طلب کـرد، نبود خشک آن کام و دهان است خدا رحم کند بین اشــــــــرار گرفتــــــــاری او را دیدن خـارج از حد توان است خـــــدا رحم کند ضربتی خورد چــرا گیج شده اسبش پس سمت بر عکس دوان است خدا رحـم کند آنچـه را از شدنش ترس فــــــراوان دارم گوییـا وقت همان است خـــــدا رحم کند 😭 ✍ ــــــــــــــــــــ
تو همانی که دلم نام تورا میخواهد درد درهم شده مرهم بخدا میخواهد جز تو اصلا نتواند که بفهمد لَنگم پای بشکسته فقط چوب و عصا میخواهد دل فلج گشته و هربار زمین می افتم دست من را تو نگیری که جفا میخواهد چون جوانم دمِ بابا همه را میدانم دل اگر دم نزند،مرگ و عزا میخواهد مثل اکبر که سرش فاصله دارد با تن گفت دنیا غم و ننگ تو ابا میخواهد گریه ها کردم و حالا به غمش فهمیدم جمع کردنْ سر هم چند عبا میخواهد هم نوا با نفست یا نفسش تنگ شده این پدر با پسرش روح و بقا میخواهد من همان ننگ و عذاب سر دنیا هستم پس چرا باز مرا باز مرا میخواهد نکند چون که شبی قصد اطاعت کردم او مرا با همهٔ خبط و خطا میخواهد باورش سخت و عجیب است ولی این آقا هرکه خاکی شده را غرق طلا میخواهد نا امیدی در این خانه ندارد معنا که اگر فاصله باشد تو بیا میخواهد پادشاهیِ دو عالم شده با ثارالله من خوشم چون که فقط شاه گدا میخواهد خسته ام حضرت ارباب مرا هم دریاب نوکرت یک سفر کرب و بلا میخواهد
رفت وقتی اسبِ او بینِ کمین پیدا نشد "اسب زخمی شد رکاب اُفتاد زین پیدا نشد" حلقه گشتند و سرِ فرصت سرِ او ریختند حلقه وا شد عاقبت  اما نگین پیدا نشد بی رکاب آمد سرش از هول می‌دانی چه شد ؟ خواست تا خونابه گیرد  آستین پیدا نشد در عبا چیدم تو را از چند جا کم آمدی از علیِ اکبرِ من جُز همین پیدا نشد خواستم تا بوسه گیرم بارِ آخر گشتم و..‌ هیچ جایِ سالمی غیر از جَبین پیدا نشد عمه‌ات آمد نگاهی دور و بر انداختم غیرِ نامحرم میانِ این زمین پیدا نشد بعد از این یک نیزه جایِ تو  برای من ولی هیچ جایی بهتر از یک خورجین پیدا نشد حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۲۵