eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام 🔹دختر اِنّا فَتَحنا🔹 انتقامش را گرفت این‌گونه با اعجازِ آه آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه قصۀ کرب‌وبلا را دختری تغییر داد کاخ‌ها ویرانه شد، ویرانه‌اش شد بارگاه چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه دختر اِنّا فَتَحنا اشک می‌ریزد ولی گریه‌های او ندارد رنگ زاری هیچ‌گاه بر سرش می‌ریخت خاک از بام‌ها، می‌سوختند دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه بین طوفان، غنچه و گل سر در آغوش هم‌اند او به زینب یا که زینب می‌بَرَد بر او پناه تا شود زهرا، فقط یک کارِ باقی مانده داشت شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه چون زبانش بند می‌آمد خجالت می‌کشید با سرِ بابا سخن می‌گفت، اما با نگاه آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه ماند داغِ نالۀ من بر دل دشمن، فقط خیزران وقتی که خوردی زیر لب می‌گفتم آه جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی عمه می‌جنگید با دستان بسته، بی‌سلاح اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر این امانت دار را شرمنده‌تر از این مخواه بعد از این هرجا که رفتی با تو می‌آیم پدر پای من زخمی‌ست اما روبه‌راهم روبه‌راه...
♥️ سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات
ایوب کجایی که ببینی یک زن هفتاد‌ و دو تن تشنه‌ی بی سر دیده
تقصیر من است اینکه، دیر می آیی هر گاه شدم اسیر غم می آیی این جمعه و جمعه های دیگر حرف است آدم بشوم سه شنبه هم می آیی ادرکنی
🏴 هم صاحبِ صحیفه ای و هم نَواده اش پـس حـق بِـده مـرا، کـه پیمبر بخوانمت
از غم و درد فراقت تا روایت می کنم از دل غمدیده ام با تو حکایت می کنم تاب دوری را ندارند شیعیانت بیش از این از جدائی های بسیارت شکایت می کنم رفته ای تنها به دور از دیدگان عالَمِین شرح هجران تو را با غم روایت می کنم ندبه خوانند جمعه ها با حلقه اشکی ز چشم من به اشک چشمها بی تو حسادت می کنم سرّ و راز درد دوری را عیان کن بهر خلق بهر تعجیل فرج هر دم صدایت می کنم... لاادری
گریه کردم که فقط زخم تنت خوب شود گیرم این اشک به دردِ صف محشر نخورد..!
🌺🥀🌹 با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد این سفر با کوله‌باری مختصر آغاز شد کربلا اما برای زینب از این پیش‌تر از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد خیمه‌ای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت کربلا از شعله‌های پشت در آغاز شد کربلا را دیده‌ای از چشم زینب؟ معجزه‌ست! وَه! چه اعجازی که با شقّ‌القمر آغاز شد اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد... 🏴
"روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم" بیا که بی تو جهان فقر مطلق است انگار بیا که کفر- بدون تو برحق است انگار نگار من به فدای تفقدت آقا دلت گرفته برای دل خودت آقا! چقدر بی تو بخوانم مَتی تَرانا را ببین که تا به کجاها کشیده ای ما را چقدر بی تو بگویم نگار آمدنی است قراربخش دل بی قرار آمدنی است به انتقام شهیدان عصر عاشورا سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است '
دوم علی عترت(چارم گل دین هستی)۲ نور دل ثار الله(زین العابدین هستی)۲ گلی از گلشن آل الله هستی رهنورد ره ثار الله هستی یا مهدی زهرا آجرک الله۲ از سوی خدا تا حشر(خورشید ولایی تو)۲ کعبه ی دل عالم(با اذن خدایی تو)۲ بر گل فاطمه نور دو عینی جان حیدر علی بن الحسینی یا مهدی زهرا آجرک الله۲ از کینه ی دشمن ها(تو از نفس افتادی)۲ با زهر ستم مولی(جان در ره دین دادی)۲ ای که هستی تو خورشید مدینه گردیده ای شهید ظلم و کینه یا مهدی زهرا آجرک الله۲ جان داده ای در غربت(با قدر رفیع مولی)۲ قبر غریبت آقا(در خاک بقیع مولی)۲ در مدینه شدی تشییع جنازه تشییع پدرت با نعل تازه یا مهدی زهرا آجرک الله۲ در کرب و بلا بودی(همراه پدر مولی)۲ داغ پسر زهرا(زد بر تو شرر مولی)۲ دیده ای حنجر پاره ی اصغر دیده ای اربا اربا شده اکبر یا مهدی زهرا آجرک الله۲ در کرب و بلا بودی(در محضر خیر الناس)۲ سوزانده دل و جانت(داغ عمویت عباس)۲ دیده ای از کینه دستش جدا شد جان او در راه قرآن فدا شد یا مهدی زهرا آجرک الله۲ در کرب و بلا دیدی(تو غربت آل الله)۲ طفلان عطشناک و(تنهایی ثار الله)۲ دیده ای غربت شاه شهیدان ناله و گریه ی طفلان عطشان یا مهدی زهرا آجرک الله۲ در کرب و بلا دیدی(بابا به زمین افتاد)۲ با پیکر صد چاکش(در راه خدا جان داد)۲ صدای هل من معینش شنیدند در مقتل سر از پیکرش بریدند یا مهدی زهرا آجرک الله۲ دیدی تو مصیباتی(در کوفه و شهر شام)۲ آمد عدو استقبال(با زخم زبان دشنام)۲ شامی بی حیا جای احترام بر شما می زدند سنگ از لب بام یا مهدی زهرا آجرک الله۲ در کوفه و شهر شام(گل ها همه پژمردند)۲ در شام بلا ما را(در بزم شراب بردند)۲ یزید بی حیا با چوب خزران می زد بر لبان قاری قرآن یا مهدی زهرا آجرک الله۲
🥀 از قلب داغ دیدہ ندا مے رسد بیا ازحنجر بریدہ ندا مے رسد بیا اے داغدار لعل لب و چوب خیزران عجّل علے ظهورڪ یا صاحب الزّمان 🥀
زلیخـاها اگر پیراهنـی پاره نمی‌ڪردند ... به یوسـف‌ها ڪه می‌آموخت رسمِ بی‌گناهی را..؟