به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم
تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین
به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم
نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم
ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم
حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی
زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم
ندانستم که تو کی آمدی ای دوست کی رفتی
به من تا مژده آوردند من از خود به در رفتم
مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت
بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم
به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من
ازین ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم
تو رشک آفتابی کی به دست سایه می آیی
دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم
#هوشنگ_ابتهاج
#یاصاحب_الزمان_عج
طاقتم طاق شد و از تو نیامد خبری
جگرم آب شد و از تو نیامد خبری
عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند
عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
تو بگو وصف لب_یار ، گناهش با من
تو بخوان نغمه ی دلدار ، گناهش با من
تو بیا مست در آغوش من ودل خوش دار
مستی ت با بغلت هر دو گناهش با من
تو مرا گرم بخوان گرم بگیرم در بر
مردمان هر چه بگویند ، گناهش با من
تو بمان در بر من محرم اسرارم باش
گر بگویند گناه است ، گناهش با من
روز محشر که خدا نامه ی ما می بیند
به شعف گویداز این عشق گناهش بامن
#حسین_منزوی
با آنکه ننوشیدم از آن چشم شرابی
مهمان کن از آن گونه مرا بوسهی نابی؛💋
یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند
در نامهی اعمال منِ مست صوابی...♀
#فاضل_نظری
😜
شده نزدیک به من چون رگ گردن عشقت
حلقه ی دار تو با آدم بی جان چه نکرد
هرکجا اهل دلی دید تو را مجنون شد
با من غرق جنون سلسله جنبان چه نکرد
#سید_مهدی_هاشمی_نژاد
خواستم احساس را در سینه زندانی کنم
عشق را پیشِ دو چشمانِ تو قربانی کنم
خواستم تا بر کَنم مِهـرِ تو را از جان و دل
یک دَم آرامش نصیبِ قلبِ طوفانی کنم
خواستم دیگر نگردۍماهِ من درنیمه شب
کهـکشانی را خـلاص از دورِ بُطلانی کنم
خواستم در زندگی، یـادت فراموشم شود
روز و شب درکُنجِ میخانـه هَوَسرانی کنم
خواستم هرگزنباشی سجده گاهم تاسحر
مُهـرِ عشقت را جدا ، از روی پیشانی کنم
خواستم اماچرا هرلحظه بایادت گذشت؟
از چه رو دور از تو باید حسِ ویرانی کنم ؟
خواستم اماچرا هرشب تو درخوابِ منی؟
نیست ممکن ازتو یکدَم ، رویگردانی کنم!
🌺N🌺
هی بوسه نزن با هیجان گوشه ی لب را
یک لحظه رعایت بکن آداب ِادب را
دندان به لبم می زنی انگار شبانه..
پاتک زده ای قسمتی از باغ ِرطب را
گرمای لبت روی لبم در نوسان است
بالا نبری در تنم اندازه ی تب را
با آتش ِبرخورد ِلبت با رگ ِگردن..
بر هم زده ای رابطه ی مغز و عصب را
از بس که میان ِدو لبم جای ِکبودی ست..
انگار که "داعش" زده استان ِ"حلب" را
دیشب که سراسیمه تو را گاز گرفتم..
حال آمده ای نقد کنی عین ِطلب را
اینگونه که در اول ِشب بوسه گرفتی..
ای وااای...خدا خیر کند آخر ِشب را
هاشمی:
بین تو عقل شده باز گلاویز دلم
دور ترین لشگر از همهمه لبریز دلم
،،،،،،،،،،،،،،،،،،
آمده بودی به غنیمت ببری صبر مرا؟
برده ی چشم تو و در پنجه ی چنگیز دلم
،،،،،،،،،،،،،،،
کوک شده بر نُتِ غم،خواسته تقدیر چنین
عشق اسیر است به این ساز دلاویز دلم
،،،،،،،،،،،،
پای محبت که رسد خسروی فرهاد کُشی
عشق که فرمان بدهد فتنه نیانگیز دلم
،،،،،،،،
کاش که نفرین من این بار به سویش نرود
روح پر از درد ،از این محکمه بگریز دلم
،،،،،،،،،،،،،
تا نشود بر سر ویرانه ی من ،عشق خراب
از تو فراری شده ام....شهر بلاخیز دلم
#مرضیه_سادات_هاشمی
پنجه ی پایــیـــز بر روی بـــهــــار افتــــاده بود
روی دسـت باغبـــان خــــون انــــار افتــاده بود
کـــارزار عشق یک شــش ماهــه را سربـــاز کرد
سن و سـال عــاشــقــی از اعتبـــار افتــاده بود
ابتــلایی سخــــت بود و آسـمـان هم تــــار شد
آه آن دم قرعه بر یک شیــرخـــوار افتـاده بود
عرش می لرزید، از چشمِ فلک خـون می چکید
روز سـرخی در مسیـــر روزگـــار افتـــاده بـــود
تیـــر بر حلـــقِ زمان خورد و زمین مبهـوت شد
گوییا چـــرخِ فلــــک از کــار و بــار افتـاده بود
هاج وواج ازاین ستم،خورشید ماتش برده بود
وقــفه ای در گـردش لیـل و نــــهـار افتـاده بود
دم به دم از خشم دندان روی دنـدان می فشرد
انتقــامی آتشیــــن در فــــکـــر نــار افتاده بود
#ناهید_خلفیان
یا سیدالشهداع
نشسته ام که به دردامام گریه کنم
به آن شکسته سر از پشت بام گریه کنم
خدا برای حسین آفرید چشمم را
که از غمش شب و روز و مدام گریه کنم
چه میشود که شب جمعه کربلا بودم
به قتلگاه، و یا در خیام گریه کنم
سلام میدهم اما به یاد لبهایش
همیشه اول هر السلام گریه کنم
به یاد آن بدن پاره پاره میسوزم
به یاد روضه بازار شام گریه کنم
شبیه مادر فرزند مرده میگردم
همینکه بر لب آن تشنه کام گریه کنم
به نذر مادرم آقا قسم غلام توام
به روضه های تو با یک کلام گریه کنم
رضاباقريان
🥀🥀🥀