eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
74 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سبز، قرمز، سورمه ای، فرقی ندارد رنگ ها صورت تو روسری ها را چه زیبا می کند...
روشن تر از روشن ترین مهتابِ ماهم زیباتر از خورشیدِ هنگامِ پگاهم باشد جمالم جلوه ای از نورِ یزدان بر پاکی و زیباییِ خالق گواهم من " طَیِّباتم"، آن که در قرآن شنیدی جز " طَیِّبین" را در کنارِ خود نخواهم دیدی که پوشیده است اعضایم سراسر چون ویژه ام، مخصوصِ یک چشم و نگاهم منزل برایم مسجد و معراجِ عشق است نه همچو طفلان پای بندِ باشگاهم با کارهای خانه مشغولِ دعایم یا رب نگه دار از خطا و اشتباهم بیرون اگر رفتم برای کارِ واجب چشمی نبیند تاری از موی سیاهم چون مقنعه باشد کلاهِ جنگیِ من در جوشنِ چادر قوی تر از سپاهم آن قدر سنگین و متین و باوقارم هرگز گنهکاری نگردد سدِّ راهم یوسف جمالم، از زلیخای هوس دور فرقی ندارد تخت و زندان یا به چاهم حرزِ حجابِ فاطمی همراه دارم اصلاً نسازد چشمِ بیماران تبارم دنبالِ افزون خواهیِ دنیا نگردم پاک و نجیب و مؤمن و قانع شدم من قدسی ترین صحنِ جهان شد بارگاهم یا رب، چنان کن مادرم خشنود باشد چون شادی اش در روزِ محشر شد پناهم نویس 🍃🖇🌸
سفارش کن مرا مادر به نزد مهدی ات امروز سفارش میپذیرد جمعه ها مخصوص مخصوص
چادری میخواهمت اینبار کمتر عشوه خواه روسری بستی به مویت خواهشأ کم رشوه خواه
خیانت در امانت طبق حکم شرع جایز نیست، امانت بود عشقم در وجودت ، حیف نامردی ...
مینویسم خنده ات را شعر محشر می‌شود شعر هم عاجز دلش چون حال دیگر می‌شود جان مادر یا پدر دست از سرم بردار عشق این وصالت قسمتم گر بوده آخر می‌شود میبَری دل میبُری دل،میکِشی دل میکُشی شیوه ای را برگزیدی غم برابر می‌شود مثل داعش گر جنایت می‌کنی آگاه باش این مسلمان قبلِ مرگش عشقِ کافر میشود
امشب دلم اندازه ی دنیا گرفته غمهای عالم در وجودم جا گرفته ! دل همچنان شاکی ست میکوبد به سینه انگار از من کاغذ و امضا گرفته همسایه ی خوبی ست با این قیل و قالش منت ندارد سینه ی سودا گرفته !!! این دل که من دارم همیشه حاجتش را پشت در حاجات مانده تا گرفته ! این روزها مشکوک میگرید ببینی شک میکنی باز است این دل یا گرفته گفتم که "هی دنیا" شنیدم گفت دنیا باور کنم یعنی ؟ دل دریا گرفته؟ عمری غریبی ؛ آشنایی و جدایی این نسخه را دنیا برای ما گرفته !
شبی بارانی و غمگین، شبی از هر شبم شب تر... مرا میکشت دلتنگی، ولی او را نمی دانم
چون کاسه‌ای که پر شدنش بی صدا کند از تو دلـم پر است ولی دم نمی‌زنم
صبرکن! یک لحظه، عصرِ جاهلیّت نیست که من نفس دارم، به خاکم می‌سپاری خوب نیست 😐
من همین قدر که با حال وهوایت ، گهگاه برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
امشب دوباره خواستمت در قنوت وِتر شب ها، شنیده ام که خدا مهربانتر است