eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چون کاسه‌ای که پر شدنش بی صدا کند از تو دلـم پر است ولی دم نمی‌زنم
صبرکن! یک لحظه، عصرِ جاهلیّت نیست که من نفس دارم، به خاکم می‌سپاری خوب نیست 😐
من همین قدر که با حال وهوایت ، گهگاه برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
امشب دوباره خواستمت در قنوت وِتر شب ها، شنیده ام که خدا مهربانتر است
از يك نفر، براي همه زوج هاي شهر "آغوش گرم دلبرتان، نوش جانتان"
بگو چون دوستم داری زبانت تلخ گشته مرض یا کوفتت را پای عشقت من نوشتم همین یک کوفتت معنا کنم چون سخت گفتی که کافش (کل) و واوش را (وجودت) من نوشتم فِ معنا شد (فدا کردی)دلت را ای عزیزم تو را دو دوستت دا دا... به لکنت من نوشتم
جمعـــــــــــــــــه ها جمعه ها بی تو دلِ تنگ ِ زمین بی تاب است و تمنّای دلم دیدن آن ارباب است جمعه ها حال دلم، حال همان سیل زده ست که نیایی همه زندگی اش بر آب است! سروده : جمعه ۱۸مرداد۱۳۹۸
" شـیطنت هـای من دیـوانه را جـدی نـگـیر پـشت این لبخندها، یک عمر غم دارم رفیق "
تو مراعات نکن نیست نظیر تو کسی! خنده‌ات توی غزل لطف جناسی دارد..
حل شد نفست در نفسم حالا من باید چه بگویمت شما ،تو،یا من!؟ همسایه ی دیوار به دیوار دلی یک شهر! ولی فاصله داری تا من
در دلم صد حرف و تقریرش نمی‌دانم که چیست؟! دیده‌ام خوابی و تعبیرش نمی‌دانم که چیست...؟ گه به تیرش می‌زنی، گاه از تغافل می‌کشی عاشق بیچاره تقصیرش نمی‌دانم که چیست...؟!
از فاصله‌ها خسته ، محتاج به آغوشم ! باید تو بلد باشے بر سینه فشردن را