eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش ‌قبل‌ از‌ اربعین یک‌ خوش‌ خبر ‌پیدا‌ شود تا‌ بگوید زائران؛باز‌ است‌ راه‌ کربلا 😭
هر چه خسرو پیش ازین در پیش خوبان سجده کرد پیش محراب دو ابروی تو استغفار کرد
ما افسرده دلان ساکن کوی غم و دردیم در عشق شکست خورده ولی توبه نکردیم..
کاش ‌قبل‌ از‌ اربعین یک‌ خوش‌ خبر ‌پیدا‌ شود تا‌ بگوید زائران؛باز‌ است‌ راه‌ کربلا 😭
•• چایی‌روضه‌‌خودش‌دراصل‌رکن‌مستی‌‌است! ↵ ورنه‌مارا‌میشناسنداهل‌چایی‌نیستیم ...
چند روزی است که تا میشنوم حرفش را اربعین، کرببلا ؛ این دل من میریزد...
پنجره پنجره یک شهر هوا‌ خواهانت دم به دم منتظر سر زدن چشمانت تا قدم رنجه کنی رخ بنمایی هر شب دل بیدار دلان بی سر و بی سامانت اللهم عجل لولیک الفرج
بعد از این سینه زنی ها دل من بی تاب است عکس گنبد وسط صحن دو چشمم قاب است ای خوش آنکس که جواز سفرش امضا شد اربعین پای پیاده حرم ارباب است
بے سبب نیست اگر ذڪر تو بر لب داریم یا ڪه ماتم زده هستیم و ز غم تب داریم روضه و نوحه و گریه ؛ وَ همین رخت عزا یادگاریست ڪه از سیده زینب داریم
هوس لعل تو ایمان مرا میگیرد گنه عشق تو دامان مرا میگیرد جان من دست تو اما دل تو دور زما آخر این فاصله ها جان مرا میگیرد دل به دریا زده ام تا که ببوسم زلبت موج چشمان تو سامان مرا میگیرد باعث بودن من با دل من راه بیا رفتنت علت و برهان مرا میگیرد من خودم آرشم و ناوک مژگان شما عاقبت قدرت عصیان مرا میگیرد گریه تسکین،ولی بیشتر از حد که شود آخرش نور دو چشمان مرا میگیرد نظری گر بکند غیر به تو، میمیرم گوییا یوسف کنعان مرا میگیرد..
دل به. هر کس می سپارم با دلم بد می کند در جواب خوبی ام او ظلم بی حد می کند
صبح است وآه دوروبرم راگرفته است باران اشک چشم ترم راگرفته است ارباب جان سلام ببین دوری ازشما آتش حوالی جگرم راگرفته است لاادری
💚ای پادشه قلبم: 🍃ذڪر تو بر لبم ز همہ آشناتر اسٺ پیشٺ عزیز هر ڪه دلش مبتلاتر است 🍃بر پاره پاره ے جگرم نقش بستہ اسٺ نام حسین از همہ ڪس دلرباتر است ❤️
تو هستى مرجع تقليد من فتوا بده اکنون "حلال است عشقمان" فارغ از اين احكام كن ما را
جز آستان توام در جهان پناهی نیست سرِ مرا به جز این در حواله گاهی نیست
جریان دو رودیم که از سنگ گذشتیم از صخره مسیرم شده گر تنگ گذشتیم در خاطره دادی غم و دلگیر نوشتی هم فتح نکردیم هم از این ننگ گذشتیم سرباز مترسان به نگاهی که تو داری ما مرد نبردیم که از جنگ گذشتیم تا عشق تو آمد جلویم مثل نظامی از حالت برپا همه پافنگ گذشتیم فرماندهٔ من خواسته تا بگذرم از مرز از مرز نگاهش بله سرهنگ گذشتیم
هرچند نمی خواست دلم ، آورمت یاد افتاد فشارم که نگاهم به تو افتاد تو محو تماشایی و لبخند به لب،من از دیدن رویت نشدم بار دگر شاد! برگشته ای انگار حلالت بکنم...نه! جلد من و بام دگری دست مریزاد! حرفی سخنی موعظه ای ،زنگ صدایت از خاطر آشفته ی من رفته پریزاد ویرانه ترین خانه ی شهرم که تب عشق غم ریخت به شالوده ی من خانه ات آباد یعقوب دلم کور شد و بوی عزیزش یکبار نیاورد به همراه خودش باد قرآن پر از خاک لب طاقچه ام که یکباره شب قدر نگاهت به من افتاد
ما را نتوان پخت که ما سوخته‌ايم آتش نتوان زد که برافروخته‌ايم ما را نتوان شکست آسان اى دوست ! هرجا که دلى شکست ، ما دوخته‌ايم
زندگی در برکه شاید سرنوشت ماهی است عاشق قلاب ماهی گیر بودن ساده نیست ! سالها آشفتگی زیر سر این جمله بود عشق تقصیر است و بی تقصیر بودن ساده نیست..
ما را نتوان پخت که ما سوخته‌ايم آتش نتوان زد که برافروخته‌ايم ما را نتوان شکست آسان اى دوست ! هرجا که دلى شکست ، ما دوخته‌ايم
نَخ به پایِ بادبـادَک هایِ کَـم طاقَــت مَبَـند زِندِگی را هَر چه آسان تَر بِگیری بِهتَر است
قلم به دست گرفتم، ولی چه بنویسم...؟ که شرحِ بی‌کسی‌ام در خطوط پیشانی‌ ست...!
ملامت می‌کنندم دوستان در عشق و حق دارند تو بیزار از منی اما مگـر من دسـت بردارم!
داستـانِ شَبِ هِجـرانِ تو گُفتَـم با شَمع آنقَدَر سوخت که از گُفته پَشیمانَم کَرد
گر عقل؛ پشت حرف دل «اما» نمی‌گذاشت تردید پا به خلوت دنیا نمی‌گذاشت! از خیرِ هست و نیستِ دنیا به شوق دوست میشد گذشت؛ وسوسه اما نمی‌گذاشت... 👤فاضل نظری