eitaa logo
محسن عباسی ولدی
73.2هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2هزار ویدیو
356 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃بی خبری محبوبش رفته بود سفر. چند روزی بود که خبری از او نداشت. نه صدایی، نه پیامی، نه نامه‌ای داشت از غصه دق می‌کرد بیچاره! گوشش را به صدای نسیم تیز کرده بود شاید صدایی از دوست را برایش بیاورد. نگاهش را به پای کبوترها دوخته بود شاید نامه‌ای را برایش بیاورند. به آسمان خیره خیره نگاه می‌کرد شاید روی قلب آسمان دست خط یارش را ببیند. بی‌خبری داشت از پا درش می‌آورد. دیگر احتضار برایش واژۀ غریبی نبود. هر شبی که می‌گذشت و خبری نمی‌رسید فقط به امید خبری که شاید فردا به گوشش برسد نیمه جانی را که داشت با التماس نگه می‌داشت. یک شب نسیم صدای یارش را در گوشش زمزمه کرد که به او می‌گفت: شبت بخیر! با همین دو واژه جانی دوباره گرفت و به زندگی سلام کرد. آقا! بی‌خبر بودن از یار بد دردی است. آدم را متحیّر می‌کند میان مردن و زنده ماندن. خبردار کردن من با یک شب‌بخیر کاری ندارد برای تو. می‌شود مرا از تحیّر نجات دهی؟ شبت بخیر ای با خبر از احوالم! https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌺🌺🌺 ✅ خلاصه‌ی شصت و نهم: تا حالا به مدح و ثنای خدا این طوری نگاه کردیم؟ 🍃🌺🌺🌺 ☑️ بحث ما در بارۀ شکر بود. یه حدیثی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام تو شیوۀ شکر هست که نمی‌شه ازش گذشت. حضرت فرمودن: 🍃شُكرُ إِلٰهِکَ بِطولِ الثَّناءِ. 🍂شکر خدایت به زیاد ثنا گفتن است. 📚( غرر الحکم و درر الکلم، ص 406) 🔹«ثناء» یعنی گفتن خوبی‌های یک فرد. 🔹یه نکته‌ای تو خیلی از دعاهایی که از اهل بیت علیهم السلام رسیده، وجود داره که فکر می‌کنم ازش غافل شدیم. ● تو خیلی از دعاها بنده از خدا چیزی نمی‌خواد و اگه می‌خواد، بخش کمی از دعا به خواسته‌ش اختصاص داره. ● تو این دعاها بنده بیشتر داره از خدا تعریف می‌کنه. داره می‌گه خدایا! تو این صفت رو داری و اون صفت رو داری. ● این جور تعریف کردن از خدا و شمردن صفات خدا بر اساس حدیث حضرت علی علیه السلام، شکر خدا حساب شده. یعنی اگه شما با توجّه به این نکته، دعاهایی مثل دعای جوشن کبیر رو بخونید، ابتدا تا انتهای دعا دارید شکر خدا رو به جا می‌آرید. 🔹بازم نکتۀ‌ خیلی ظریفی این جا وجود داره که کمتر بهش توجه شده. ■ خدا نیازی به شکر ماها نداره. نتیجۀ شکر به خود آدم بر می‌گرده؛ آدم نیاز داره به شکر. ■ پس وقتی حضرت می‌گن شکر خدا به اینه که زیاد تعریفش کنی، یعنی آدم نیاز داره به تعریف کردن از معبودش و نیاز داره به زیاد تعریف کردن از معبودش. 🔹ما کمتر به دعاها از این زاویه نگاه کردیم. از این زاویه، باید گفت اگه هیچ مشکلی هم نداشته باشیم، بازم نیاز داریم بریم در خونۀ خدا و بگیم خدایا! قربونت برم! چه قدر تو خدای مقتدری هستی! چه خدای حکیمی هستی! چه قدر مهربونی! و ... . بعدشم که تعریف کردنمون تموم می‌شه، هیچی هم از خدا نمی‌‌خوایم. ❌اصلاً رابطه‌ای که از بنده و خدا تو فرهنگ اهل بیت علیهم السلام ترسیم می‌شه، با رابطه‌ای که ما داریم، خیلی فرق داره. ▫️رابطۀ ما و خدا این طوریه که هر وقت احساس می‌کنیم کاری با خدا داریم، می‌ریم در خونه‌ش؛ ▫️امّا رابطه‌ای که تو فرهنگ اهل بیت علیهم السلام ترسیم می‌شه، این طوریه که ماها همیشه در خونۀ خدا باید باشیم. چه ظاهراً کار داشته باشیم، چه نداشته باشیم. ▫️رابطه‌های محبّتی همین جوریَن. هر چه قدر محبّت بیشتر می‌شه، احساس نیاز به تعریف کردنه هم بیشتر می‌شه. هم دوست داره تو خلوت، جایی که خودش و محبوبش هستن، از محبوبش تعریف کنه. هم دوست داره پیش این و اون بگه محبوب من کیه. ☑️ این بحث خیلی مبناییه. همۀ بحث ما تو این سلسله درسا، عمل کردن به همین کلام امیر المؤمنین علیه السلامه. من خیلی دوست دارم مشکل‌دار بودن رابطه‌مون با خدا رو به صورت جزئی جا بندازم. ⛔️ یکی از مشکلات رابطۀ ما با خدا همینه که ما اهل تعریف از خدا نیستیم. اصلاً این تعریف کردن رو وظیفۀ خودمون نمی‌دونیم. به دعاهایی که از اهل بیت علیه السلام رسیده هم این طوری نگاه نمی‌کنیم. ✔️ دیدید وقتی که مدح امیرالمؤمنین رو برامون می‌خونن چه کیفی بهمون دست می‌ده؟ اصلاً روحمون جلا پیدا می‌کنه. ✔️ مدح و ثنای خدا هم عین همینه. فقط چون ما این طوری به خدا و مدحش نگاه نمی‌کنیم، از کنارش به راحتی رد می‌‌شیم. ✔️ با این نگاه اگه برید یه دور مفاتیح رو بخونید، می‌فهمید لذّت یعنی چی. وقتی دعاهایی که از طرف اهل بیت علیه السلام وارد شده رو می‌خونم، وجودم می‌شه پر از شعف و یه دنیا حسرت. شعفش معلومه برا چیه؛ امّا حسرتش برا اینه که چرا این همه شراب برا مستی هست؛ اما ماها همه‌ش دنبال سرابیم؟ ⬅️ اگه دوست دارید با این نگاه، سری به مناجات های زیبای صحیفه سجادیه بزنید، حتما متن کامل درس رو مطالعه کنید شصت و نهم ‌ https://eitaa.com/abbasivaladi ➖➖➖🍃🌺🌺🌺🍃➖➖➖ 🌺 اینم پی‌دی‌اف درس شصت و نهم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃عشق بازی من به شنیدن یک بار شب‌بخیر تو راضی شده‌ام تازه شب بخیری که بگویی و بروی ولی مگر می‌شود آتش غبطه مرا هر شب نسوزاند؟ غبطه به حال کسی که هر شب با لالایی شب بخیر تو می‌خوابد با نوای سحر بخیر تو بیدار می‌شود. بیدار اگر نشد با نوازش دست تو چشم‌هایش را وا می‌کند. بارها و بارها صدای سلام تو را می‌شنود. لبخند تو را از روی لبت می‌چیند و روی قلبش می‌گذارد. با شنیدن «بسم الله» تو لب به غذا می‌زند و با نوشیدن «الحمد لله»ی که از زبان تو جاری می‌شود از غذا لذت می‌برد و نغمۀ «نوش جان» تو پس از هر غذا تک تک لقمه‌ها را گوشت تنَش می‌کند. خسته که شد با شنیدن «خدا قوّت»ِ تو نه فقط توان می‌گیرد که مست می‌شود. کمی که دلش گرفت با احوال‌پرسی تو بال درمی‌آورد. بماند که در طول شبانه‌روز چقدر قربان صدقه‌ات می‌کند و دورت می‌گردد و باعشق‌بازی با تو همۀ وجود خویش را ناز می‌کند. من از همۀ اینها گذشته‌ام و تنها به شنیدن شب‌بخیری از تو قانع شده‌ام. نمی‌خواهی به این بردۀ قانع خویش شب بخیری بگویی؟ شبت بخیر ارباب من! https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃عاشقی حالم بد است. چند روزی می‌شود. نای بلند شدن ندارم. به نفس نفس افتاده‌ام. تب دارم. ضعف همۀ وجودم را فرا گرفته. حرف هم که می‌زنم گویی باری سنگین بلند کرده‌ام. چشم‌‌هایم سنگین‌اند. پلک‌ها طاقت بالا ماندن ندارند. از من اجازه نگرفته می‌افتند. این و آن حالم را می‌پرسند ولی باور کن که خسته‌ام از این احوال‌پرسی‌ها. تو اگر احوال‌پرس من نباشی نمی‌خواهم هیچ کسی حال مرا جویا شود. شب که می‌شود گویی بیماری میدان بیشتری می‌بیند برای تاختن. بیمار که می‌شوم شب که می‌شود حالم که وخیم‌تر می‌شود بیشتر چشم انتظار شب‌بخیرهایت می‌مانم. با شین شب‌بخیر تو می‌شود عالمی را شفا داد. می‌خواهم امشب اعترافی کنم و التماسی. اعتراف می‌کنم که من ضعیفم بیمار که می‌شوم پای عاشقی‌ام می‌لنگد. التماس می‌کنم که امشب مرا به شب‌بخیری بنواز تا کمی جان بگیرم برای عاشقی کردن. شبت بخیر طبیب دلربای من! https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃صدای پای معشوق شاعر بود. با واژه‌ها داشت کلنجار می‌رفت که برای معشوق شعری بسراید. قافیه‌ها ردیف نمی‌شدند وزن‌ها جور در نمی‌آمد. اصلاً آن شب شب سرودن نبود انگار. واژه‌ها نه با خودشان سر سازش داشتند و نه در دست و پنجۀ شاعر گرفتار می‌شدند. البته دیشبش هم قصه همین بود و پریشبش هم این طور و شب‌های قبلش نیز. شاعر قلم را رها کرد. دراز کشید. چشم‌هایش را بست. هنوز چشم‌ها سنگین نشده صدای پایی شنید. صدا شبیه صدای پای معشوق بود. قلم جَست و خودش را رساند به دست شاعر. واژه‌ها یکی یکی خودشان را اسیر دست شاعر کردند. قافیه‌ها تک به تک به صف شدند و وزن شعر هم خودش جور شد. معشوق هنوز نرسیده بود که غزل تمام شد. در نواخته شد. شاعر به سمت در رفت و باز هم مثل دیشب و پریشب و شب‌های قبل شاعر اشتباه کرده بود. معشوق پشت در نبود و این غزل هم رفت در کنارِ چند دفتر غزل غم گرفته. خوش به حالت ای شاعر که هر شب صدایی شبیه صدای پای معشوق می‌شنوی. من حتی از این صدا هم محرومم. آقا! ... بماند. شبت بخیر شعر زیبای خدا! https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi