eitaa logo
محسن عباسی ولدی
55.9هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
349 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/abbasivaladi
بخیرترین سرنوشت می‌خواهم امشب کمی تأخیر بیندازم قرآن به سر گرفتنم را. عیبی که ندارد؟ دارد؟ تو قرآنت را به سر بگیر من سراپا گوش می‌شوم. حتّی نفس نمی‌کشم تا «بک یا الله‌»هایی را که می‌‌گویی با بند بند وجودم بشنوم. دوست دارم قرآن را که در برابرت باز می‌کنی ببینم کدام آیه می‌آید و نگاه تو به آیه‌ها چه شکلی است. من فقط صدای قرآن خواندنت را نمی‌خواهم دوست دارم قرآن دیدنت را هم ببینم چون می‌دانم حتّی از تماشای قرآن تو هم می‌شود جان گرفت. صبر می‌کنم و صبر می‌کنم تا قرآن به سر گرفتنت تمام شود. آن وقت می‌آیم جلوتر سرم را کج می‌کنم و در حالی که اشک‌هایم پشت هم جاری است می‌گویم: آقا! می‌شود همان قرآنی را که به سر گرفتی بدهی به من؟ التماست می‌کنم و می‌گویم: سحر دارد تمام می‌شود و من هنوز قرآن به سر نگرفته‌ام. قرآنت را بده که من دوست دارم فقط با قرآن تو خدا را صدا بزنم. قرآن تو را اگر بگیرم گمان نمی‌کنم که دیگر نیازی به قسم باشد. همین که قرآن تو به دستم رسید دستم می‌شود مشکل‌گشای عالم و وقتی گذاشتم روی سرم فکرم می‌شود روشنی‌بخش راه‌های تاریک. آقا! امشب پس از این شب بخیر، نمی‌خوابم شب قدر است. می‌خواهم به تو شب بخیر بگویم که سرنوشتم بخیر شود. شبت بخیر بخیرترین سرنوشت من! https://eitaa.com/abbasivaladi
https://eitaa.com/abbasivaladi
🌾دلم عجیب گرفته. گویی قصد باز شدن ندارد. دل من دریا نیست. تاب این همه گرفتن را ندارد. 🌾در اوج این دل‌گرفتگی‌ها فکرهای پشت هم صف کشیده‌ای از ذهنم عبور می‌کنند که هر کدامشان بار دل‌گرفتگی‌ام را سنگین‌تر می‌کند. 🌾کسی نیست به این فکرها بگوید حالا وقت آمدن است؟ وقت مگر قحط آمده که در این حال و روز نابسامان دل به سراغم می‌آیید؟ 🌾امّا این فکرها زبان ما را بلد نیستند تحت فرمانمان هم در نمی‌آیند هر وقت بخواهند می‌آیند و هر وقت هم که بخواهند می‌روند. 🌾تو می‌دانی که امشب چه فکری به سراغم آمده امّا بگذار برایت بگویم. کسی می‌گفت اگر می‌خواهی فکری رهایت کند آن را با کسی در میان بگذار. 🌾آقا! ما دور و برمان کسی هست که وقتی دلمان می‌گیرد همین که او را می‌بینیم یک عالمه کمک حالمان می‌شود. یا دلمان باز می‌شود یا دل‌گرفتگی از اوج می‌افتد. 🌾تو هم دلت می‌گیرد. نه؟ زیاد هم می‌گیرد. درست است ؟ تو هم کسانی را داری که وقتی به آنها نگاه می‌کنی کمک حالت می‌شوند دلت باز می‌شود یا دل‌گرفتگی‌ات از اوج می‌افتد. آری؟ 🌾عزیزم! این فکر دارد امانم را می‌برد: چرا من از کسانی نیستم که با دیدنم دلت وا شود؟ باز شدن دلت پیش کش چرا از کسانی هستم که وقتی به من فکر می‌کنی دلت بیشتر می‌گیرد؟ 🌾التماس می‌کنم راهی نشانم ده که این فکر رهایم کند. دیگر تاب کشیدن بار این فکر را ندارم. 🌾شبت بخیر قربان دل گرفته‌ات! https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌼🌼🌼 ✅ خلاصه‌ی شصت و یکم: چه جوری باید از مخلوق تشکّر کرد؟ 🍃🌼🌼🌼 🔷🔹گفتیم دربارۀ تشکّر از مخلوق باید به سه تا نکته توجّه کرد. بنا شد تو این درس بریم سراغ نکتۀ سوم؛ امّا قبل از اون اجازه بدید این نکتۀ دوم رو یه مقدار بیشتر باز کنم. نکته دوم این بود که یکی از مشکلات بزرگ زندگی اجتماعی، اینه که آدما کارای همدیگه رو نمی‌بینن؛ ولی اگه روی تشکّر از مخلوق به عنوان یه وظیفۀ مبنایی حسّاس بشیم، این مشکل بزرگ برطرف می‌شه. ✔️ من امروز می‌خوام از یه پلّه بالاتر به قصّه نگاه کنم و اون این که با خیلی از بدی‌هایی که در حقّ ما می‌شه، ما فرصت بهتر و سریع‌تری برای رشد پیدا می‌کنیم. اگه ما رشد تو مسیر خلقتمون رو نعمت بدونیم، از همۀ کسایی که ما رو به این رشد رسوندن، باید ممنون باشیم. ▫️مثلاً همسر یکی بداخلاقه و اونم در برابر بداخلاقی همسرش صبر می‌کنه. این صبر، یکی از سریع‌ترین راه‌های رسیدن آدم به خداست. بانیش کیه؟ همون کسی که بداخلاقه ▫️شاید داشتن قلّۀ این نگاه، سخت باشه؛ یعنی شاید سخت باشه که شما از این که همچین شرایط سختی دارید، خوش‌حال باشید؛ امّا اگه از شرایطتون به خدا گلایه نکنید، بازم می‌تونه براتون رشد دهنده باشه. اگرچه به اندازۀ اون نگاه بلنده، به انسان رشد نمی‌ده؛ ولی باید از همون کلاس پایین شروع کرد تا به اوج رسید. ▫️این نگاه که می‌آد، دیگه از زندگی خسته نمی‌شید. تو هر شرایطی که باشید، می‌تونید با شرایط و آدمای دور و برتون پل بسازید و اونا رو عامل رشد خودتون کنید. 🔷🔹امّا نکتۀ سوم در بارۀ اینه که تشکّر از کسایی که واسطۀ رسیدن نعمتا به ما هستن، چه طور باید باشه؟ ⏪اوّلین راهش که خیلی ساده‌ست و بعضی از ماها ازش غافلیم، تشکّر زبونیه؛ در جایی که مشکل شرعی و اخلاقی برای صمیمی حرف زدن وجود نداره، باید با لحن صمیمی نشون بدیم که از عمق وجودمون داریم تشکّر می‌کنیم. ▫️مثلاً پسرم برا من کاری انجام داده، من می‌تونم بهش بگم «ممنون» یا بگم «دستت درد نکنه»، اونم با یه لحن خشک و معمولی؛ امّا می‌تونم با یه لحن نرم و مهربون و صمیمی بگم: «الهی دورت بگردم! عزیز دلم! دستت درد نکنه». ⏪ دومین راه تشکّر، تعریف کردن از نعمتیه که مخلوق، واسطۀ رسیدن اون به شما شده. توی این تعریف از این وساطت یاد کنید؛ یعنی تنها به تعریف از خود نعمت بسنده نکنید؛ ▫️مثلاً از نون حلالی که همسرتون سر سفره می‌آره بگید تا بچّه‌هاتون بفهمن اگه نون حلال سر سفره نبود، چه اتّفاقای بدی می‌تونست بیفته. ▫️از زحمتایی که مادر خونه می‌کشه تعریف کنید تا بچّه‌ها بدونن که اگه مادر، بنا بود پی خواسته‌های خودش باشه و کاری به محیط خونه نداشته باشه، خونه چه جهنّمی می‌شد. ✔️ این تعریفه جنبۀ آموزشی هم داره. به بچّه‌ها یاد می‌ده که به نعمتا دقیق‌تر توجّه کنن و از واسطه‌های نعمت غافل نشن. اون واسطۀ نعمت هم ارزش کاری رو که انجام داده، متوجّه می‌شه. می‌تونه با انگیزۀ بیشتری برای انجام اون کار تلاش کنه. ⏪ تشکّر رفتاری، سومین نکته در بارۀ شیوۀ تشکّر از مخلوقه. اصلی‌ترین وظیفۀ ما در برابر دور و بریامون، مایۀ آرامش بودنه. اونا در کنار من نباید احساس ترس و وحشت یا اضطراب و دل‌شوره داشته باشن. یه مقداری از این بحث هنوز مونده که اگه خدا بخواد تو درس بعدی ادامه می‌دیم؛ شصت و یکم ‌ https://eitaa.com/abbasivaladi ➖➖➖🍃🌼🌼🌼🍃➖➖➖ 🌼 اینم پی‌دی‌اف درس شصت و یکم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/abbasivaladi
✨بالحجّة✨ ✨باز هم شب قدر و باز هم سؤال همیشگی من که تو امشب کجایی آقا! و باز هم به دنبال قرآنی هستم که امشب به سر می‌گیری. ✨من قرآنت را برای خودم نمی‌خواهم فقط برای همان چند دقیقه‌ای می‌خواهم قرآن به سر می‌گیرم قرآنت را به من بده خدا را به تو که قسم دادم زود قرآنت را پس می‌دهم آقا! ✨قرآنت را که دادی،‌ جایی نرو. شب‌های قدر شلوغ است می‌ترسم تو را گم کنم در میان جمعیت و امانتت بماند پیشم. من به اندازۀ کافی زیر دِین تو هستم دیگر توانی باقی نمانده برایم که دِین بیشتری را تاب بیاورم. ✨قرآنت را بده به من و بنشین در برابرم. وقتی خدا را قسم می‌دهم دوست دارم با انگشت اشاره‌ام تو را به خدا نشان بدهم و بگویم «بالحجّة بالحجّة». اگر هم اجازه‌ام بدهی دستم را روی شانه‌ات می‌گذارم و می‌گویم: «بالحجّة بالحجّة». ✨بارها شده که خیال کرده‌ام اندازۀ مهربانی‌ات را فهمیده‌ام امّا کاری کرده‌ای که یقین کرده‌ام اندازۀ‌ مهربانی تو در ظرف فهم من نمی‌گنجد. پس می‌توان به یقین گفت تو مهربان‌تر از آنی که نگذاری سرم را روی شانه‌ات بگذارم و بگویم: «بالحجّة بالحجّة». و حتّی این قدر هم به خودم اجازه می‌دهم که با طرز نگاهم التماس کنم که بگذاری سرم را بگذارم روی سینه‌ات با تپش قلبت صدای خدا را بشنوم و فریاد بزنم: ‌«بالحجّة بالحجّة». حالا بگو کجایی تا بیایم قرآنت را به امانت بگیرم آقا! ✨شبت بخیر بزرگ‌ترین آیۀ خدا روی زمین!‌ https://eitaa.com/abbasivaladi
https://eitaa.com/abbasivaladi
💧حضرت آب💧 💧می‌خواستم انتظار را بکشم ولی انتظار حال است، کشیدنی نیست باید آن را به چیزی تشبیه می‌کردم و می‌کشیدم امّا مانده بودم به چه تشبیه کنم. 💧بالأخره تشنه‌ای را کشیدم در یک کویر که تا چشم کار می‌کرد، شن روان بود. آفتاب هم از وسط آسمان می‌تابید روی سر این تشنه. لبش ترک برداشته بود قطره‌ای خون از لب شکافته‌اش پایین چکیده و خشکیده بود. دانه‌های درشت عرق از دو سوی پیشانی‌اش جاری بود. نای راه رفتن نداشت. روی دو زانو نشسته بود و دست‌هایش را هم حمایل کرده بود. چشم‌هایش سوسو می‌زد. با همین نگاه بی‌رمقش خیره شده بود به انتهای کویر. برقی از امید را می‌شد در چشم‌های نیمه‌بازش دید. در انتهای کویر می‌خواستم نقش مبهمی از یک برکه‌ را بکشم امّا نکشیدم. گمانم این بود که آن نقش مبهم شکل انتظار را مخدوش می‌کند. 💧در این که تو آبی تردیدی نیست و در این که دنیا کویرتر از آن کویر است شکی نیست ما چرا به له له نیفتاده‌ایم؟ این سؤالی است که پاسخش باب میلمان نیست برای همین هم به دنبالش نمی‌گردیم. 💧هر چه هست ما را ببخش که منتظرت نیستیم. 💧شبت بخیر حضرت آب! https://eitaa.com/abbasivaladi
https://eitaa.com/abbasivaladi
امشب قلم تقدیر ما دست توست. می‌خواهی چه بنویسی برایمان؟ هر چه دوست داری بنویسی،‌ بنویس. چه خیر ما باشد، چه شرّ ما. اصلاً چرا شرّ؟ مگر خیر، غیر از آنی است که بر قلم تو جاری می‌شود؟ اگر دوست داری ما زبان در کام کشیم و حتّی دعایی نکنیم برای آنچه تو می‌نویسی حرفی نیست، حرفی نمی‌زنیم. ما فقط تماشا می‌کنیم. هر چه نوشتی، دم بر نمی‌آوریم حتّی اگر بنویسی سال دیگر به جای آن که قرآن به سر بگیریم خاک روی سرمان ریخته باشد و در خانۀ قبر جایمان داده باشند لام تا کام حرفی نمی‌زنیم. نه تعارف است و نه مبالغه حرف دل است این که می‌نویسم اگه به جهنّم رفتنمان هم راضی هستی بنویس سال دیگر در درک اسفل جهنّم بسوزیم و خوراکمان زقوم باشد. اگر حرفی زدیم هر چه دوست داری بگو. خودت می‌دانی که ما هر چه را تو دوست داشته باشی دوست داریم. فقط اگر دوست داشتی، این را هم بنویس: بنویس مرگمان اگر شهادت نیست یا مردن در آغوش تو باشد و یا در روضۀ حسین اگر هم دوست داشتی هر دو را بنویس در آغوش تو در روضۀ حسین. شبت بخیر کاتب سرنوشت همه. https://eitaa.com/abbasivaladi
https://eitaa.com/abbasivaladi
🌾وقتی از کسی که به او امید بسته‌ام ناامید می‌شوم یاد تو می‌افتم و امیدهایی که به من بسته‌ای. 🌾امیدهایم که جان می‌دهند دنیا قفس‌تر می‌شود برایم. جنازه‌های امید هر چه قدر که بیشتر می‌شوند میله‌های این قفس مثل نیزه فرو می‌روند در سینه‌ام. 🌾آقا! یعنی وقتی که من تو را ناامید می‌کنم دنیا را قفس‌تر می‌کنم برایت؟ و میله‌های این قفس را فرو می‌کنم... نه، اصلاً، به هیچ وجه،‌ هرگز. 🌾اینها همه احساس من است من که امید در وجودم فرصت جان دادن و مردن پیدا می‌کند. تو که معنای امیدی مگر می‌شود مثل من باشی؟ امیدی که سال‌ها جان از تنش به در رفته باشد به تو که می‌رسد جان می‌گیرد. پس تو هیچ گاه از من ناامید نمی‌شوی پس من دنیا را برای تو قفس‌تر نمی‌کنم پس میله‌های این قفس را هیچ گاه ... 🌾خدا را شکر که تو مثل من ناامید نمی‌شوی و گرنه من بودم و دنیایی که قفس پیش آن، کهکشان است. 🌾شبت بخیر جان و جانان امید! https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌷🌷🌷 ✅ خلاصه‌ی شصت و دوم: می‌شه آدم، خودش بشه ذکر خدا؟ 🍃🌷🌷🌷 ☑️ بحث ما در باره شکر بود و تشکر از واسطه های نعمت. گفتیم باید با رفتارمون هم از طرف مقابل تشکّر کنیم؛ یعنی وظیفه‌ای رو که در برابر طرف مقابل داریم، انجام بدیم. یه قاعدۀ کلّی گفتیم که ما باید نقشی رو که برای ایجاد آرامش تو وجود دیگران داریم انجام بدیم؛ ☑️ یه نکتۀ خیلی لطیف در بارۀ همین ایجاد آرامش تو وجود دیگران هست که توجّه به اون، می‌تونه دنیایی از تحوّل رو تو زندگی ما به وجود بیاره. 🍃به این روایت دقّت کنید که رسول خدا، صلی الله علیه و آله، فرمودن: 🍂حواریّون به عیسی علیه السلام عرض کردند: ای روح خدا! با چه کسی نشست و برخاست کنیم؟ عیسی علیه السلام فرمود: با کسی که دیدنش شما را یاد خدا می‌اندازد و سخن گفتنش بر علم شما می‌افزاید و رفتارش شما را به آخرت ترغیب می‌کند. 📚(الکافی، ج1، ص 39). 🔺این، روایت معروفیه. امّا شاید تا حالا وقتی این روایت رو می‌شنیدیم، این طرف قصّه بیشتر به ذهنمون می‌اومد که بریم با کسی نشست و برخاست کنیم که این ویژگی‌ها رو داشته باشه؛ ولی از یه زاویۀ دیگه هم می‌شه از این روایت استفاده کرد و اون این که ما برا این که بتونیم همنشین خوبی برای اطرافیانمون باشیم، باید بشیم اون کسی که دیدن ما دیگران رو یاد خدا می‌ندازه. ما باید بشیم کسی که وقتی اطرافیانمون حرفایِ ما رو می‌شنون و کارامون رو می‌بینن، به جای این که به دغدغه‌های الکی‌شون اضافه بشه، به علمشون اضافه شه و از دنیا دور شَن و اشتیاق به آخرت وجودشون رو بگیره. ♦️حضرت فرمود: با کسی همنشین بشید که دیدنش شما رو یاد خدا می‌ندازه. حالا این رو بذارید کنار آیه: «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ». نتیجه چی می‌شه؟ اگه شما طوری باشید که دیدنتون دیگران رو یاد خدا بندازه، نشست و برخاست با شما مایۀ آرامش اونا می‌شه. ما باید مصداق ذکر بشیم، تا سرمایۀ آرامش دیگران بشیم. ⁉️چی کار کنیم دیدن ما دیگران رو یاد خدا بندازه؟ راهش مشخّصه: یک کلام، بندگی. بندگی کردن، یکی از اصلی‌ترین مصداقای خدمت به خلق خداست. مگه خلق خدا به چیزی بالاتر از آرامشم نیاز داره؟ من وقتی بندگی می‌کنم و خوبم بندگی می‌کنم، دارم برا آرامش خانواده‌م زحمت می‌کشم. این خودش یه خدمت به خلق، اونم از نوع ویژ‌ه‌شه. ☑️ یک نکته مهم دیگه اینجا اینه که اصلاً یکی از دلایل گریز از دین دقیقاً همینه. ما یه تعریفی از دین توی جامعه جا انداختیم که خودمون شدیم مساوی با دین. برای همینم دیدن ما مردم رو یاد اون دینی می‌ندازه که ما جاش انداختیم، در حالی که دین واقعی، با دینی که رفتارای ما مبلّغ اونه، فاصلۀ زیادی داره. ♦️وقتی ما به معنای واقعی کلمه، دیندار زندگی می‌کنیم، مردم با دیدن ما تعریفشون از دین عوض می‌شه و یه چهرۀ دیگه از دینداری براشون به تصویر کشیده می‌شه و تازه می‌فهمن دیندار کیه. علاوه بر این، معنای آرامش رو با همۀ وجودشون می‌چشن. این که خدا مایۀ آرامش هست رو با نشست و برخاست با ما می‌فهمن. ♦️ما برای قانع کردن ذهن مردم و آروم کردن دلشون، بیش از اونی که نیاز به مطلب داشته باشیم، نیاز به الگو داریم. الگویی که ثابت کنه می‌شه با این زندگی به آرامش رسید و اصلاً فقط دینی زندگی کردنه که انسان رو به آرامش می‌رسونه. می‌شه با این زندگی، به دیگران آرامش داد و تنها راه آرامش دادن به دیگران، دینی زندگی کردنه. ⬅️ بعضیا می‌گن وقتی می‌خوایم دینی عمل کنیم تا مصداق ذکر بشیم، دور و بریامون مخالفت می‌کنن؛ یا از تابلو شدن می‌ترسیم؛ جواب این سوالات رو تو متن کامل درس ببینید. شصت و دوم ‌ https://eitaa.com/abbasivaladi ➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖ 🌷 اینم پی‌دی‌اف درس شصت و دوم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇