🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔴 جایگاه روح پس از مرگ!
✍ اینکه پس از مرگ روح کجا میرود، این پرسش درست نیست؛ چون جایی نمی رود. به عالم برزخ که در ملکوت و باطن عالم ماده است میرود. جا و مکان مادی ندارد و فاصله اش با عالم دنیا فاصلة مکانی نیست که مثلاً در کهکشانها و کرات بالاتر باشد، بلکه فاصلة رتبی است، یعنی رتبة عالم برزخ بالاتر از عالم دنیاست و وجود کامل تری دارد.
روی همین حساب هم برای انسانهای معمولی قابل درک نیست. شبیه حیوانی که اگر الآن کنار ما بایستد، با این که در یک مکان هستیم و فاصلة زمانی و مکانی نداریم، ولی چون از نظر رتبة وجودی پایین تر از ماست، عالم انسانی را درک نمی کند. ما هم الآن آن برزخ را درک نمی کنیم.
[📚 کتاب از احتضار تا عالم قبر]
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
✳️ حقیقت گناه!
✍با جوانان شهر، پای کوهی بازی میکردیم. در بین بازی که به استراحت نشسته بودیم، یکمرتبه دوستم مرا صدا زد و گفت بهرام بیا! جلو رفتم و دیدم تعدادی تخم کبوتر را در داخل قوطی حلبی جمع میکند. این تخمهای پرنده مرا به هوس انداخت و از حسین خواستم که از آنها به من هم بدهد که گفت نه! حتی یک عدد هم نمیدهم و این تنگنظری او موجب بههمخوردن دوستی ما شد. پس از چندی باخبر شدیم که خانهی حسین در خطر هجوم مارها واقع شدهاست. مأموران شهرداری بررسی کردند و متوجه شدند منشأ این مارها همان قوطی حلبی بود و معلوم شد که آنها تخم مار بودند، نه تخم کبوتر!
گناهانی که امروز برای انسان جاذبه و شیرینی دارند، صورت برزخی آنها مار و افعی است و انسان در قیامت با شدت تمام آرزو خواهد کرد ای کاش این گناه در اختیار من قرار نمیگرفت و گرفتار این بدبختی نمیشدم! آری، جاذبههای گناه، مطلوب و خوشایند است ولی صورت برزخی آن بسی کریه و بدمنظر است.
👤 استاد ابوالفضل بهرامپور
📚 از کتاب زندگی با قرآن ج۵ ص ۹۳
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔥 #تجربه_نزدیک_به_مرگ 🔥
(شیاطین در غالب) موجوداتی
مـثـل حشرات عظیم الجثه بـه
بیمارستان حـمـلـه کـرده بودند،
هیـچـکـس بـه غیر از من آن ها
را نمیدید.
↩️کل محوطه بیمارستان پر شده بود. این حیوانات به هر بیماری که به حالت کما رفته بود و یا در حال مرگ بود حمله می کردند
🔸تا نگذارند لحظات آخر به یاد
خدا باشند. آنجا بود که فهمیدم
جـان دادن چـه ســخــت اسـت...
📚 کتاب شنود 📚
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#منبر_تصویری
سخنران : استاد #فرحزاد
شفای بیمار سرطانی به برکت اشک بر امام حسین علیه السلام..
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
💠در چه صورتی خرید وام ازدواج از لحاظ شرعی، مشکلی ندارد؟
🔹 همه مراجع عظام تقلید: خرید وام ازدواج به این صورت که طرف وام را بگیرد و به شما بفروشد، حرام است و جایز نیست.
📚 منابع: استفتائات مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
#احکام
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
💠 ورود به زمین کشاورزی دیگران
💬 آیا ورود به زمین کشاورزی دیگران، بدون اجازۀ مالک آن جایز است؟
✅ ورود به زمین کشاورزی دیگران با شرایط زیر جایز است:
1⃣ مالک زمین از ورود منع نکرده باشد.
2⃣ زمین کشاورزی حصار یا علامتی که نشانۀ عدم رضایت مالک برای ورود است، نداشته باشد.
3⃣ به زمین و محصولات آن صدمه و ضرری نرسد.ح
4⃣ تصرفات جزئی و موقت باشد مانند عبور، نماز خواندن، توقف ساعاتی برای استراحت.
#احکام
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
💠خمس مبالغ دریافتی از بنیاد شهید
💬سؤال:
آیا مبالغی که بنیاد شهید به خانوادههای شهدا میپردازد، به مازاد از مخارج سال آن، خمس تعلّق میگیرد؟
✅ پاسخ:
چیزی که بنیاد شهید به خانوادههای عزیز شهدا هدیه میکند، خمس ندارد.
#احکام
📚مقام معظم رهبری
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
💠 کیفیّت ادای بدهی به طلبکاری که در دسترس نیست
💬پرسش
وظیفه بدهکار درجایی که دسترسی به طلبکار ندارد چیست؟
✅پاسخ
اگر دسترسی به طلبکار به علت غایب بودن وی و مانند آن، ممکن نباشد و با وجود جستجو و فحص، از دسترسی به او مایوس باشد باید بدهی را به عنوان «ردّمظالم» به فقرای دارای شرایط بپردازد.
#احکام
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
✨﷽✨
#داستان_فوق_العاده_زیبا
🔴جوان کفن دزد
یک روز معاذ بن جبل در حالی که گریه می کرد به رسول اکرم (ص) وارد شد و سلام کرد، حضرت بعد از جواب سلام علت گریه اش را جویا شد. معاذ عرض کرد: یا رسول اللَّه جوانی رعنا و خوش اندام بیرون خانه ایستاد و مانند زن بچه مرده گریه می کند و در انتظار است که شما به او اجازه ورود دهید وحضرت اجازه ورود دادند جوان وارد شد. حضرت فرمودند: ای جوان چرا گریه می کنی؟ جوان گفت: ای رسول خدا گناهی مرتکب شده ام که اگر خدا بخواهد به بعضی از آنها مرا مجازات کند، بایستی مرا به آتش قهر دوزخم برد و گمان نمی کنم که هرگز مورد بخشش و آمرزش قرار بگیرم. حضرت فرمود: آیا شرک به خدا آورده ای؟ گفت نه. حضرت فرمود: قتل نفس کرده ای؟ گفت نه. حضرت فرمود: بنابراین توبه کن که خدا ترا خواهد بخشید و لو بزرگی گناهانت به اندازه کوهها عظیم باشد.
گفت: گناهانم از آن کوههای عظیم بزرگتر است. حضرت فرمود: پروردگار متعال گناهانت را می آمرزد و لو به بزرگی زمین و آنچه در آن است، بوده باشد. جوان گفت: گناهان من بزرگتر است. حضرت با حالت غضب به او خطاب فرمود: وای بر تو ای جوان گناهانت بزرگتر است یا خدای متعال؟ جوان تا این سخن را از پیغمبر شنید خودش را به خاک انداخت و گفت منزه است پروردگار من، هیچ چیز بزرگتر از او نیست. در این موقع حضرت فرمود: مگر گناه بزرگ را جز خدای بزرگ کسی دیگر هست که ببخشد؟ جوان گفت: نه یا رسول اللَّه.
جوان گفت: یا رسول اللَّه، هفت سال است که به عمل زشتی دست زده ام؛ به گورستان می روم و قبر مردگان را نبش کرده و کفن آنها را میدزدم. این اواخر شنیدم دختری از انصار از دنیا رفته. من هم طبق معمول به منظور سرقت کفن او به جستجوی قبرش رفتم. تا اینکه قبرش را پیدا کردم رویش یک علامت گذاشتم تا شب بتوانم به مقصودم برسم و کفن را بربایم. سیاهی شب همه جا را فرا گرفته بود آمدم سر قبر دختر و گورش را شکافتم. جنازه دختر را از قبر بیرون آورده و کفنش را از تنش بیرون آوردم، بدنش را برهنه دیدم آتش شهوت در وجودم شعله ور شد نگذاشت تنها به دزدی کفن اکتفا کنم، از طرفی وسوسه های فریبنده نفس و شیطان، نتوانستم نفس خود را مهار کرده و خود را راضی به ترک آن کنم. خلاصه آنقدر ابلیس، این گناه را در نظر زیبا جلوه داد که ناچار با جسد بیجان آن دختر به زنا مشغول شدم بعد جنازه اش را به گودال قبر افکندم و بسوی منزل برگشتم. هنوز چند قدمی از محل حادثه نرفته بودم که صدائی به این مضمون بگوشم رسید: ای وای بر تو از مالک روز جزا چه خواهی کرد؟! آن وقتی که من و تو را به دادگاه عدل الهی نگه دارند؟! وای بر تو از عذاب قیامت که مرا در میان مردگان برهنه و جُنب قرار دادی؟!
بله یا رسول اللَّه شنیدن این کلمات وجدان خفته مرا بیدار کرد تا اینکه به حکم وظیفه وجدان برای بخشش گناهانم از خدای بزرگ خدمت شما آمده ام تا به برکت وجود شما خداوند از سر تقصیرات من درگذرد. اما به نظرم به قدری گناهانم بزرگ است که حتی از بوی بهشت هم محروم خواهم ماند. یا رسول اللَّه آیا شما در این مورد نظر دیگری دارید که من انجام دهم؟! پیغمبر اکرم (ص) فرمود: ای فاسق از من دور شو. زیرا ترس از آن دارم که آتشی بر تو نازل شود و عذاب تو مرا متأثر کند. جوان گنهکار از پیش روی پیغمبر رفت و پس از تهیه مختصر غذائی سر به بیابان گذاشت و در محلی دور از چشم مردم به گریه وزاری و توبه پرداخت، لباسی خشن بر تن و غل و زنجیری هم به گردن انداخته آنگاه با تضرع و زاری روی به آسمان کرد و مناجات کنان پروردگار خود را میخواند، بارالها هر وقت از من راضی شدی به رسولت وحی نازل کن تا مرا مژده عفوت دهد و اگر نه آتشی بفرست تا در این دنیا به کیفر اعمالم معذب شوم. زیرا من طاقت عذاب آخرت تو را ندارم.
دیری نپائید که در اثر نیایش صادقانه اش، خداوند رحیم او را عفو فرمود و بر پیامبرش این آیه را فرستاد: «و الّذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکرواللَّه فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الاّ اللَّه...»(1) رسول خدا از نزول این آیه شریفه در جستجوی جوان مذبور بر آمد و معاذبن جبل تنها کسی بود که اقامتگاه آن جوان را بلد بود و نشان پیغمبر(ص) داد. حضرت با گروهی از یارانش به محل آن جوان آمدند. وقتی که رسیدند دیدند که جوان از ترس عقوبت الهی دست نیایش بسوی حقتعالی دراز کرده و همچون ابر بهاران از دیدگانش اشک می بارد جلو آمده غل و زنجیر را از گردنش برداشتند و بوی مژده آمرزش و عفو الهی را رساندند. سپس رو به اصحاب کرده فرمودند: جبران کنید گناهان خود را همانطور که بهلول نبّاش جبران کرد.
📚(1) آل عمران،134.
📚منبع: قصص التوابین؛داستان توبه کنندگان
شهید نوجوان محمدرضا محمدحسنی🌻
کم سن ترین شهید شهرستان کوهبنان
نام پدر: علیرضا
تاریخ ولادت: 1352/11/27
تاریخ شهادت: 1365/10/29
محل شهادت :شلمچه-عملیات کربلای5
مزار: گلزار شهدای شهرستان کوهبنان
یادشهداکمترازشهادت نیست
امنیت اتفاقی نیست
مدیون قطره قطره خون شهدائیم
قدر دان خون شهدا باشیم
ادامه دهنده راه شان باشیم
صلوات یادت نره رفیق شهدایی
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔰زندگینامه شهید محمدرضا محمدحسنی:
°•[🌺🕊🌤]•°
💐🍃شهید محمدرضا محمد حسنی فرزند علیرضا، در بهمن ماه 1352 در خانواده ای مذهبی و ولایت مدار به دنیا آمد ودر محیطی مذهبی و خانواده ای متدین پرورش یافت.
پدرش در معادن زغال سنگ مشغول به کار بود تا بتواند از راه حلال لقمه ای نان برای خانواده خود فراهم کند.
🌹🍃 محمدرضا در سال 1359 در سن هفت سالگی در مدرسه ابتدایی قائم پابدانا، آغاز به درس خواندن کرد.
وی کلاس سوم دبستان بود که در پایگاه مقاومت صاحب الزمان (عج) پابدانا مشغول به کار شد ودر امر توزیع مجله پیام انقلاب و امید انقلاب مبادرت می ورزید.
🌷🍃خانواده به کوهبنان نقل مکان نموده و محمدرضا کلاس چهارم و پنجم را در دبستان شهید منتظری پشت سر گذاشت و دوره ی راهنمایی را آغاز کرد.
روح وی نیز مانند میلیون ها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی شد و شیفته حضرت امام گردید. وی به دلیل علاقه ی زیاد به حضرت امام خمینی (ره) و به شوق رفتن به جبهه، بسیار به سپاه کوهبنان مراجعه میکرد تا به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شود اما هربار توسط مسئولان اعزام نیرو به علت کمی سن از رفتن به جبهه منع می شد.
🥀❣این شهید، نوجوانی شجاع، فعال، کوشا و خوش برخورد بود. با وجود آنکه به سن تکلیف نرسیده بود، نماز میخواند و همچنین برای والدین خود احترام خاصی قائل بود.
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔷خاطره یکی از دوستان شهید محمدحسنی:
🌹در دبستان منتظری درس می خواندیم. سال 63 با همکلاسی خوش هیکل و رعنایی آشنا شدم که در همان برخوردهای اولیه با هم دوست شدیم. تمام سعی ما سر چطور نشستن کنار هم بود. من قدم کوتاه بود مجبور بودم جلو بنشینم و او مجبور بود روی نیمکت آخر بنشیند.
🦋بالاخره محمد رضا کاری کرد که یکی از بچه ها جایش را با من عوض کرد. محمدرضا از آن روز، هم محافظ خوبی برای من بود و هم دوست خوبی.
فکر می کردم به آرزویم رسیدم. سال چهارم به خوبی تمام شد و درسال پنجم ابتدایی باز هم دوستی ما ادامه داشت.
🕊بعضی وقت ها عکس پسرعموی شهیدش (مجید) را به کلاس می آورد و به آن خیره می شد. حواسش به درس و تخته سیاه نبود. کتاب هایش پراز نقاشی های جنگ بود تانک و سرباز و اسلحه و...
💫یک روز دیدم شناسنامه اش را به مدرسه آورد و به من نشان داد و گفت تو خط خوبی داری میتوانی مثل این تاریخ بنویسی؟
من شروع کردم به تمرین تاریخ نوشتن مثل شناسنامه. چند روزی مثل خودش نوشتم ولی قبول نکرد. دنبال خودنویس می گشتیم که رنگش با رنگ شناسنامه یکی باشد. به من نمی گفت که چرا می خواهد تاریخ تولدش را عوض کند. من هم نمیپرسیدم.
🌿بالاخره نمیدانم از کجا خودنویس پیدا کرد و دست برد به شناسنامه و تاریخ تولد خود را پائین تر تر برد که سنش به یک رزمنده بخورد.
کم کم به من هم خیلی توجهی نمی کرد. تمام عشق و علاقه اش رفتن به جبهه بود. من هم کمی ناراحت شده بودم که چرا به من کم توجهی میکند.
😔🕊 بعد از چند وقت متوجه شدم کار خودش را کرده و همراه رزمنده ها به جبهه رفته و به آرزوی خودش رسیده، دلش می خواست برود پیش پسر عموهایش و بالاخره از کنار ما پر کشید و رفت به آسمانیان پیوست..
✨راوی: مرحوم حسن احمدی
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆