eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
22.4هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بسم رب الشهدا🌷 #الگوبرداری از شهدا "شهید مجتبے علمدار" تاریخ تولد:۴۵/۱۰/۱۱ تاریخ شهادت:۷۵/۱۰/۱۱ محل شهادت🍃:بہ دلیل جراحاٺ فراوان راهے بیمارستان شد،و در همانجا بہ یاران شہیدیش پیوست😔 مزار شهید🌹:قطعہ‌ے شهداے ملامجدالدین ساری💚 در زمان شهادت 30 سال سن داشت و در جوانے رفت تا با جوانان محشور شود و شفاعت آنان را بڪند👤💛
فرازی از وصیت نامه شهید علمدار❣ بہ دوستان و برادران عزیزم وصیت مے ڪنم ، ڪارے نڪنند ڪہ صداے قربت فرزند فاطمہ (س) ( مقام معظم رهبرے ) را ڪہ همان نالہ غریبانہ فاطمہ (س) خواهد بود بہ گوش برسد 💗 همان طورے ڪہ زمان امام خمینے ( رہ ) گوش بہ فرمان بودید و در صحنہ هاے انقلاب حاضر و آمادہ ایثار از جان و مال و زندگے جهت هر چہ بارورتر شدن درخت تنومند اسلام ناب ڪہ 1400 سال پیش بدست تواناے خاتم پیغمبران محمد بن عبداللہ ( ص ) ڪاشتہ شدہ 🌴و با خون فاطمہ زهرا( س ) بین درب و دیوار و عرق خون آلود پیشانے حیدر ،😞 جگر پارہ امام حسن ( ع ) در میان تشت ، بدن پارہ پارہ و رگ بریدہ حلقوم ابے عبداللہ ( ع ) و خونهاے جارے شدہ از ابدان شهداے ڪربلا و ڪربلاے ایران آبیارے شد باشند نگذارید ڪہ آن واقعہ تڪرار شود! ☝️ حتما مے پرسید ڪدام واقعہ ؟ همان واقعہ اے ڪہ بے بے فاطمہ زهرا ( س ) نیمہ دل شب دست بہ دعا بردارد ڪہ اللهم عجل وفاتے همان واقعہ اے ڪہ علے ( ع ) از تنهایے با چاہ درد دل ڪند، همان واقعہ اے ڪہ امام حسن مجتبے ( ع ) را سنگ بزنند و آنقدر مظلوم و غریبش ڪنند ڪہ بعد از مرگش جنازہ اش را تیرباران ڪنند ،😢 همان واقعہ اے ڪہ امام حسین ( ع ) فریاد بزند ( هل من ناصر ینصرنے ) فقط پیڪرهاے بے سر شهدا تڪان بخورد همان واقعہ اے ڪہ امام صادق ( ع ) بفرمایند : بہ تعداد انگشتان یڪ دست یار و یاور واقعے ندارم همان واقعہ اے ڪہ... ونهایتا همان واقعہ اے ڪہ امام خمینے ( رہ ) بگویند : من جام زهر نوشیدہ ام و نالہ غریبانہ ( اللهم عجل وفاتے ) او فاطمہ ( س ) را بہ گریہ آورد...
🔻 خادم شدن، به پیراهن خادمے و چسباندن پلاڪ خادمے نیست، خادم الشهدا بودن یڪ تفڪر است ... تفکر و سبڪ زندگے، تمرین کنیم خادمے شهدا را ...
💥 #دقّت_کن نگاهشــان به #توست... بعـد از آنهــا چه کــرده ای⁉️ ♨️دیـروز تیپ و لشکــر می زدیم امــروز مانده ایم چه #تیپـی بزنیــم... ♨️دیــروز روز فـدا شدن بود امــروز روزِ #فدایت شــــوم
#آقامونه ما شاڪر حقیم🙏 ڪہ داریم تـ⭐️ـو را تو حـ🏅ـیدرے و چو ذوالفقاریم تـ🌙ـو را اے سیـ💚ـد علے رهبـر من آقاجان هیهات ڪہ تنها☝️ بگذاریـم تـ☀️ـو را #لبیڪ‌یا‌خامنہ‌اے❤️
‌| حاج حسین یکتا میگفت : | ‌…همه دنیا شدند میخوان همه چی مون رو بگیرند ... ... همه چی رو ... اینا هشت سال جنگ کردند دیدند نمیشه با این جنگید ... باورشون ... میدونی چیکار کردند!؟ اومدند شبکه های مجازی رو به راه کردند .. اومدن و رو دادن به ما ... گفتند همه چی اینطوری راحت تر میشه ... امریکایی برای ما برنامه ریختند ... که رو ازمون بگیرند ۲۴ ساعته دارند کار میکند بخاطر همیناااا با این کارهایی که میکنیم ترویج داریم میدیم برنامه هاشون رو ... میگیم از این کارامون کار فرهنگی هست اما نمیدونیم که داریم با همین که وضو میگریم میدیم برنامه های اونارو و این یعنی ... پس قبلش فکر کنید ... و بعد عمل کنید .. مواظب دل تون باشید ...
هدایت شده از درمحضرحضرت دوست
شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی 👇👇👇👇👇
هدایت شده از درمحضرحضرت دوست
متولد:18آذر ماه 1360تبریز شهادت:29دیماه1393قاسمیه-دمشق-سوریه تعداد فرزندان: یک فرزند دختر به نام کوثر   ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجان شرقی در مسابقات چهارجانبه بین‌المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. آشنایی نزدیک با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره، نقطه عطف زندگی شهید بیضائی محسوب می‌شود.  بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود.  در شهریورماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ‌التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعت‌های انگشت‌شمار خواب در طول شبانه‌روز از ویژگی‌های بارز او بود به‌طوری‌که کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت.  معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد.  با خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. محمود رضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آن را با لهجه‌های عراقی و سوری تکلم می‌کرد و به خاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب‌الله و همین‌طور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آن‌ها را می‌ستود.  با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرم‌های آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. اعزام‌های داوطلبانه مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه، روحیه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود و در دو سال آخر حیات ظاهری خود، به معنی واقعی کلمه زندگی یک رزمنده را داشت.  به خاطر تعلقی که از نوجوانی به ثبت اسناد میراث دفاع مقدس داشت، در جبهه سوریه نیز به جمع‌آوری اسناد جنگ همت گماشته بود و در هر بار بازگشت به ایران، آثاری از جنگ از جمله تصاویری که با دوربین خود ثبت کرده بود و آثاری که از تکفیری‌ها در صحنه‌های درگیری بجا مانده بود را همراه داشت.  اوج توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی می‌دانست که در تاسوعای سال ۹۲ در منطقه «حجیره» برای آزادسازی کامل اطراف حرم مطهر حضرت زینب (س) انجام گرفت و منجر به پاک‌سازی حرم تا شعاع چند کیلومتری از لوث وجود تکفیری‌ها شد.  در آخرین اعزام خود در دی‌ماه ۹۲ به یکی از یاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی‌بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام به دنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دی‌ماه ۹۲ هم‌زمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار درحالی‌که فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد.  🌹هدیه به شهید بیضایی و همه شهدا صلوات🌹
دایه خوب به وظایفش عمل می کرد خوب شوهر داری و بچه داری می کرد.این اخلاق عباس همه جوره شبیه دایه بود تا انجا که وقتی که خبر رفتن دایه را به او دادند هم، درس را نیمه نگذاشت تمامش کرد و بعدامد. بله دایه . شاید جمله سنگدلانه ای باشد ولی حقیقت داشت. سرطان گرفته بود خودش نمی دانست فقط برادرم و یکی دوتای دیگراز اهالی خانه می دانستند آنها درمانش می کردند هر روز می بردند و می آوردنش و خودش نمی دانست این همه برای چیست؟ شاید فکر نمی کرد که بچه هایش همان هایی که خودش بزرگ کرده بود همان هایی که از نادانی کودکی تا عقل و دانایی امروز را پا به پایشان 12 بار بزرگ شده بود حالا چیزی از او پنهان کنند. دکتر گفته بود خیلی نمی ماند خیلی نماندن اصلا معنیش چه بود دکتر درباره که حرف می زد ؟ شاید در مورد نبود . دایه دست هایش بوی نان می داد ،دایه که خریدش همیشه پربود ،دایه که مثل یک شیرمرد مقاوم بود این حرف ها این انگ ها به دایه نمی چسبید او که نمی مرد.اصلا مگر او می میرد؟ او از وقتی من به دنیا آمدم بود با اولین بود تا اخرین نفس هم می ماند. او مرا شیر داد. صبح به صبح بوی بیدارم می کرد بر سرم فریاد می کشید ولی پشت فریادش نرمش رسوایش می کرد. از او می ترسیدیم بیشتر از آقا از او حساب می بردیم وقتی می خوابید فضولیهایمان سربلند می کردند بیدار می شدند و وقتی بیدار می شد دوباره در یک سوراخ موش پنهان می شدیم. دایه که نمی میرد یک محله احترامش می کردند سفره اش همیشه باید پهن بماند اصلا کوچه ها حتما دلشان برای راه رفتن دایه تنگ می شود او همیشه قبل ما بیدار بود و بعد ما می خوابید . نه دایه نمی میرد مگر مسخره است ؟!! کار دنیا که کشک و پشم نیست ولی کشک و پشم شد دایه مرد.... و ما مردیم و باز مردیم! عباس به خانه آمد صبریه را از خانه اش آوردند علی و پرویز و محسن همه بودند .در رفت و آمد ما کوچکترها بی پناه شده بودیم ، خیلی بی پناه و اقا که گمان می کردیم از همه قرص تر باشد اگر چه بروز نمی داد اما از همه بی پناه تر بود وقتی دایه را دفن کردند آسمان می بارید که سرش همیشه داخل کتاب های دعا بود می دانست نباید تنهایش بگذارد بالای سرش نشست مثل اولین شب که دایه برای بیدار مانده بود عباس کرد . تلقین خواند. بعدها وقتی معصومه دست از گریه و بیگاه به فرار رفتن بر نمی داشت مدام کتاب هایی برای تقویت روحیه و ایمان او می آورد و نصیحتش می کرد "دایه که از بی بی فاطمه زهرا بهتر نبود و چه چه ...." همیشه دعا می کرد دایه مرگش را نبیند حالا دایه نبود و او می توانست راحتر خطر کند. تا حالا هم محض خاطر عزیز دایه خطر نمی کرد. به روایت از ✅ادامه_دارد... @abbass_kardani
پیش بینی شهید عباس کردانی در مورد زمان و مکان شهادتش🌸🍃 @Abbass_Kardani 🕊کانال شهید عباس کردانی🕊
هدایت شده از فاطیمابانو
🌷ڪلنا فداڪ یا زینب🌷 روزے کہ دلم شهید مذهب بشود خون رگ غیرتم لبالب بشود آموختم از «مدافعان حرمت» باید ڪه سرم فداے «زینب» بشود سرداران عشق✌️http://eitaa.com/joinchat/2124677131Cffc6c78d5c
بی گمان روزِ قشنگی بشود، امروزم... چون سَرِ صبح، سلامم به تو خیلی چسبید... السلام علیک یا ابا عبدالله...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺🍃🌺 ❣شـــ🌹ــهـادت داستان ماندگاریِ آنانے است که دانستند دنــیا جای مانــــدن نیست...
سلام ای شهید دراین روز زیبا یادمان ڪن تالحظہ هایمان چون روز باشد وهمہ روزهایمان به زیبایے تابلوے آفرینش🌸 @abbass_kardani✅
خنده کن رنگ بگیرد در و دیوار دلم خنده کن از لبت این حوضچه کاشی بشود #تمام_هستی_ام_خندیدن_تو #سلام_آقاجان #صبح_بخیر
4_6014811156395327925.mp3
1.4M
🔳 (ع) 🌴منی که مشهد الرضا رو دیدم 🌴منی که صحن کربلا رو دیدم 🎤عبدالرضا 👌بسیار زیبا 🔴کانال شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
📢 فراخوان #دلنوشته_های_آسمانی برای شهید عباس کردانی🌸🍃 ❤️دلنوشته های زیبای خود را، برای شهید مدافع حرم عباس کردانی، به آیدی زیر ارسال نمایید تا به صورت #عکس_نوشته با نام خودتان در کانال قرارگیرد: @Khake_Paye_Shohada 🕊لینک کانال شهید👇 http://eitaa.com/joinchat/3425501184C41377efbda
دݪنـِوشته... دلــ♡ اسـت دیگــر گاهے به وسعت آسمانے؛ تنگ /شهــادتــ💕/ مےشود... ✌️ @Abbass_Kardani 🕊کانال شهید عباس کردانی🕊
🌸✨🌸✨ جـــــاي شـــــُهـــدا خــــالــــیــ جــاے "" خــالــے ڪــه تــوے وصــیــت نــامــه خــطــاب بــه همــســرش نــوشــتــ: "اگر نــصــیــبــم شــد مــنــتــظــرت مــیــمــانــمــ.. ((جــایــ"" خــالــے ڪــه مــیــگــفــتــ: درزمــان بــه ڪــســے مــیــگــویــنــد ڪــه مــنــتــظــر بــاشــد...😔😭)) جــایــ"" خــالــے ڪــه خــانــمــش مــیــگــفــتــ: همــیــشهبــه شــوخــے بــهش مــیــگــفــتــم اگــه بــدون مــا بــرے گــوشــتــو مــیــبــرمــ.. اماوقــتــے جــنــازه رو اوردن دیــدم ڪــه اصــلــا ســرے در ڪــار نــیــســتــ...😔 جــاے "" خــالــے ڪــه همــســرش گــفــتــ: لــبــاســهایــخــونــے همــســرم را گــذاشــتــه بــودنــد داخــل یــڪ ڪــیــســه پــلــاســتــیــڪــ.. روزســوم ڪــه خــانــه خــلــوت تــر شــد رفــتــم ڪــیــســه را آوردمــ... خــونــهم اگــر بــمــانــد بــوے مــردار مــیــگــیــرد.بــا احــتــیــاط گــره اش را بــاز ڪــردم و لــبــاســها را آوردم بــیــرونــ.. بــویــعــطــر پــیــچــیــد تــوے خــانــه... عــطرگــل مــحــمــدیــ. بــویــعــطــرے ڪــه حــســن مــیــزد.. جــاے "" خــالــے ڪــه مــیــگــفــتــ: بــرایــبــهتــریــن دوســتــان خــود دعــاے شــهادت ڪــنــیــد اے شــُهدا بــراے مــــا حــمــدے بــخــوانــیــد ڪــه شــُمــا زنــــده ایــــد و مــــا مـــُـرده ...!شــهادت یــڪ لــبــاس تــڪ ســایــز اســتــ هر وقــت و هر زمــان انــدازه ات را بــه لــبــاس شــهادت رســانــدیــ، هرجــا بــاشــے بــا شــهادت از دنــیــا مــیــرویــ...😔 "" . شــهدارا یــاد ڪــنــیــم بــا یــڪ صــلــواتــ @Abbass_Kardani 🕊کانال شهید عباس کردانی🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شما یـک تماس 📲از دارید‼️ جــــانم حسین جان؟ ⇦هـل من ناصر ینصرنی؟! ⇦گفتـم اگـر در کربـــلا بـودم تا پاے جـان براے حسـین(ع) تلاش میکردم... ⇦گفت،یـک حسـین‌‌(ع) زنـده داریم؛ نامـش (عج) است‼️ تـاحالـا برایـش چہ کرده‌اے؟ عجــیب کردم...😔 ✍ پےنوشت‌‌: حسـین(ع) امام زمـان کوفیان بود و مہدی فاطمہ (ع)،امام زمـان ما!!! ☝️ ...💚
#شهدا حرفے نیست ، جز اینڪہ دلمان تنگــ است خدا مےداند ڪہ بہ #شهادت محتاجیم ڪافے است دست بلنــد ڪنید و برایمان #شهــادت بخواهید ... #شهادتمان_آرزوست
هوای مهدی فاطمه(س)راداشته باشید خـــــیلی تــنهاســـت........ 😔😔😔 دمتون حیدری... شبتون مهدوی... یاعـــلی✋
سلام من به بقیع و به تربت صادق سلام من به مدینه به غربت صادق سلام من به بقیع و كبوتران بقیع سلام من به مزار معطّر صادق كه مثل ماه درخشد به آسمان بقیع سلام صبحتان بخیر حاجاتتان روا