🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#اخلاص_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
ما بچه که بوديم، بابا يادمان داده بود که در مدرسه هر کس پرسيد پدرتان چه کاره است، بگوييد کارمند دولت. کسي واقعاًنميدانست پدر ما سپاهي هست؛ فرمانده هست. الحمدالله در خانه هم يک طوري برخورد ميکرد که حالا ما فکر نکنيم خبري هست! خودش عميقاً به اين قائل بود که اينها همهاش يک لحظه است؛ امروز هست و فردا نيست. اصلاً پست و مقام و درجه و جايگاهي که داشت حقيقتاً برايش بيارزش بود. يادم هست هفتههاي آخر منتهي به شهادت ايشان بود. کمي مريض احوال و سرماخورده بودند. رفتند وسط هال و يک کاغذ A4 گذاشتند زيرپايشان. من و سعيد و مادرم را هم صدا کردند. گفتند پست و مقام براي من، مثل اين کاغذ ميماند، نه وجودش، من را بالا برده و نه بعداً اگر از زير پايم کشيده شود، زمين ميخورم. کشيدنش و وجودش برايم هيچ فرقي ندارد. شما هم طوري زندگي کنيدکه مقام برايتان اينطوري باشد .
راوی :
#فرزند_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@abbass_kardani
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
💠☕️ یک فنجان کتاب
نمیدانم چرا و چگونه ولی از وقتی پایش به موسسه #شهید_کاظمی باز شد روز به روز تیپش تغییر کرد و دیگر این #محسن، آن محسنی نبود که روزهای اول دیده بودمش از حرکات و سکناتش هم میفهمیدم که زلفش به #حاج_احمد_کاظمی گره خورده. چند باری من را با خودش برد سر مزار #شهید_کاظمی. دو سه متر قبل تر میایستاد و سلام می داد بعد میرفت می نشست کنار قبر. آخر سر عقب عقب میآمد و به نشانه "خداحافظی"، احترام نظامی می گذاشت.
#شهید_محسن_حججی 🦋
برشی از کتاب #سربلند، ص ۹۹
💠💠@abbass_kardani💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یاد یاران
#سردار_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
خداوند خرمشهر رو آزادش کرد
مکالمه #شهید_حاج_احمد_کاظمی
با سردار غلامعلی رشید
هنگام فتح خرمشهر
یاد ایام
یاد دفاع مقدس
یاد #شهدا
عاشقانه_های_شهدا
سردار_شهید
حاج_احمد_کاظمی
ماجرای #حاج_احمد و بانوی دوعالم حضرت زهرا (س)
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد.
ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس.
میگفت: «کسی نفهمه زخمیشدم. همینجا مداوام کنید» .
دکتر اومد گفت: «زخمش عمیقه،باید بخیه بشه».
بستریش کردند.
از بس خونریزی داشت بی هوش شد.
یه مدت گذشت.
یکدفعه از جا پرید.
گفت: «پاشو بریم خط».
قسمش دادم.
گفتم: « آخه توکه بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی»؟
گفت: «بهت میگم.
به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی.
وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اومدند داخل . فرمودند: «چیه؟چرا خوابیدی؟»؟ عرض کردم: «سرم مجروح شده، نمیتونم ادامه بدم».
حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند: «بلند شو بلند شو، چیزی نیست. بلند شو برو به کارهایت برس»
به خاطرهمین است که هر جا که میروید #حاج_احمد_کاظمی حسینیه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) ساخته است...
شهدارایادکنیدحتی بایک صلوات