eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
24.8هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 شهیدی که میخواست پشت ماشین زندگی کنه😳 🕊❤️ 🔹بهش گفتیم نمیخوای کنی؟💍 خیلی راحت گفت چرا نمیخوام؟ 🔸فکر نمیکردیم اینقدر جواب بدهد 🔹مادرش گفت ننه کیو میخوای؟بگو تا برات بگیرم گفت من یه زن میخوام که بتونه با من زندگی کنه 🔸مادرش گفت این دیگه چه صیغه ایه؟ گفت یعنی من جلو اونم بشینه عقب، یعنی این 🔹مادرش گفت اخه کدوم دختری اینو میکنه ابراهیم گفت اگه میخواید من ازدواج کنم اینه 🔸اول فک کردیم چون ندارد این حرف را میزند برایش خانه ساختیم و گفتیم تو همین شهر برات زن میگیرم اینم خونه زندگیت توهم راحت بکارت برس، 🔹گفت من زنی میخام که باشه هرجا میرم اونم بیاد بعد از مدتی از برگشت گفت کسیو رو که میخواستم پیدا کردم ❤️ 🔸به او گفتیم به همین قبول کرد؟ گفت نه همچین ساده هم نبود، بیچارم کرد تا بله را گفت. 🔹دختر مورد علاقه او از بود که برای به مردم در مناطق ، شهر و دیار خود را رها کرده بود و رفته بود 🔸حاجی چندبار از او کرده بود ولی جواب رد داده بود در اخر او چهل روز دعای توسل و روزه میکند که پس از چهل روز حاجی مجددا از او خواستگاری میکند و جواب مثبت میگیرد. ✍راوی: پدر شهید همت 📚منبع: کتاب برای خدا مخلص بود 🌷نثار روح پاکش صلوات🌷 🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani
💠مـــرغ هـای تـخـریـبـچـی😂 🌿اوضاع بد جوری بهم ریخته بود. هرچه بیشتر میگذشت سوزناکتر میشد. دو ماه بود که در خط مقدم بودیم و ماشین یا دیر به دیر به خدمتمان مشرف میشد یا نان و پنیر و انگور و هندونه برامون میاورد. 🌿جوری شد بود که طعم غذای داشت از یادمون میرفت. داشت یادمون میرفت که چه شکلی است یا ران مرغ کدام است و سینه اش کدام. چلو کباب چه مزه ای دارد و با لیمو ترش چه طعمی پیدا میکرد. 🌿در آن شرایط که میخوردیم به پیشنهاد یکی از بچه ها سعی میکردیم با رجوع به خاطرات گذشته یاد غذاهای و پرچرب و چیلی را زنده کنیم و روحیمون ضعیف نشود 🌿تا اینکه خدای مهربان نظری کرد و در عین ماشین تدارکات از زیر اتش توپ و خمپاره دشمن سالم به مقصد رسید و ما با دیدن پاتیل های و از همه مهم تر به خودمان سیلی می زدیم که خوابیم یا بیدار. 🌿اما وقتی سر سفره نشستیم با دیدن مرغ های بی ران و بال به فکر فرو رفتیم که آنها را از کجا گیر آوردند.😂😂قدرت خدا از هر ده تا مرغ یکی ران نداشت.😁 🌿گر چه بچه ها دو قاشوقه می خوردند و دم نمیزدند. اما همین که شکم ها شد دهن ها به کار افتاد. من رودروایسی را گذاشتم کنار و به ماشین که مهمونمون شده بود گفتم: «ببینم حاجی جون می شود بپرسم این مرغ های بی ران و بال مادر زاد معلول بودند یا در جنگ به این روز افتادن؟» 😁😉 🌿بچه ها که داشتند بعد از ناهار میخوردن خندیدن. راننده کم نیاورد و گفت: «راسیاتش اینا رو از جمع کردن!» زدم به پرویی و گفتم: حدث میزدم هستن چون هیچکدوم ران درست و حسابی ندارند!» 😂😂 کمی خندیدیم و باز خدارو شکر کردیم که مارو از نعمتاش نکرده. منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک.📚 😁 🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani