eitaa logo
قطعه‌ای از بهشت
434 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
181 فایل
امام على عليه السلام: اَلنّاسُ نيامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبَهوا؛ مردم در خوابند، چون بميرند بيدار میشوند ارتباط با مدیر👈 @K_ali_h_69
مشاهده در ایتا
دانلود
تادݪ‌نشـود‌عاشـق دیوانہ‌نمیگردد... تانگذردازتن‌؛جآن! جآنآنہ‌نمیگردد シ💔 ••✾🌸 ••✾🌸 🌿🌙 @abdozahra_69
حضرت امام على عليه‌السلام فرمود: مَنِ اطَّرَحَ الحِقدَ استَراحَ قَلبُهُ ولُبُّهُ؛ آن‌كه كينه را كنار بگذارد، قلب و ذهنش آرامش مى يابد. « غرر الحكم، ح۸۵۸۴» #بیماری روان ایده آل های زندگی زندگی اسلامی ای _نیستم ... ••✾🌸 🌿🌹🌿✨ @abdozahra_69
قطعه‌ای از بهشت
@abdozahra_69
‍ نزدیکِ اربعین، دلِ جا مانده ها گرفت... یک بینوا برای خودش ربنا گرفت... هرکس رسید؛ سوال کرد: زائری؟ از این سوال، دلِ پُرخونِ ما گرفت... آقا مگر "بَدان" به حریمت نمیرسند؟ پس "حُر" که بود که جام بلا گرفت...؟ باشد؛ محل نده... نبرم اربعین حرم... اما بدان؛ که قلبم از این ماجرا گرفت... آنقدر گریه میکنم که بگویند عاقبت: نوکر ز اشکِ خود سفرِ کربلا گرفت... اما ز راهِ دور؛ سلام حضرت حسین... بارانِ اشک، از این روضه ها گرفت... تقديم به جاماندگان حرم...💚
-『باغمِ‌هجࢪِٺودَمساز، توࢪامےخوانم . . ؛!』-
قطعه‌ای از بهشت
-『باغمِ‌هجࢪِٺودَمساز، توࢪامےخوانم . . ؛!』-
-〖مانده‌بودم‌ڪھ‌مࢪاعشق ڪجاخواهدبࢪد ؟! عشق‌اما‌همہ‌ࢪا ڪࢪب‌وبلا‌خواهدبࢪد . . ؛!🌱•'`〗_
-『دࢪلطف‌باگدا،چھ‌ڪسےبھتࢪازحسین . . ؛!』-
قطعه‌ای از بهشت
-『دࢪلطف‌باگدا،چھ‌ڪسےبھتࢪازحسین . . ؛!』-
-『خالےست‌دستانِ‌من، اماچشم‌هایم ! جزاشڪ‌دࢪاین‌ࢪوضہ‌ها چیزےنداࢪد . . ؛!'°』_
عزیزےمیگُفت:💌✨ هروقٺ‌احساس‌ڪردیداز 👑🌿 دور‌شدیدودلتون واسه‌آقاتنگ‌نیسٺ💔 این‌دعاےکوچک‌روبخونید🔖 بخصوص‌توےقنوٺ‌هاتون🤲🏻: لـَیِّـنْ قَـلبےلِـوَلِـیِّ أَمـرِڪ💛✨ یعنی‌خداجون••|📒|•• دلمو‌واسہ‌امامم‌نرم‌ڪن . . •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
♡ @abdozahra_69」.attheme
220.1K
💕🌸 ♥️🌸 امتحانش ڪن💛 •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
♥️ شَہٰادَتِےدُڂتَراٰنِہ رَقـَم مےزَنَد چٰادُر😌✋🏻 💕🌸 💕🌸 •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
بھ ࢪاٰھ دُوْسـت دَسـت از جـان ڪِشیدَنٖ چــِــنان پـَـࢪوانِھ دَࢪ آتــَش پَࢪیـدَنٖ سَࢪافࢪاٰزانھ انــــدࢪ خــُــون تَپیـدَن شِنیدَن ڪِے بُود مـٰــانـــَـنــَــد دیدَنٖ 💛 💛 💛 •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
آلودگی دلهایمان از حد هشدار فرا تر رفته،💔 نفس هایمان به شماره افتاده😷 . سالهاست زندگیمان تعطیل رسمی است..❗️ هوای باریدن نداری...🌧 ...♡آقاجان♡. •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
نـشدم نُـوکـر خوبی به دَرَت،حـق داری... اربعین داغ  را به دلـم بگذاری! !💔 ...✋🏿🍃
🍂🌨 همچی درست میشه! شاید امروز نه ولی در نهایت میشه . تا دندون دارید بخندید تا چشم دارید ببینید تا گوش دارید گوش کنید تا سالمید زندگی کنید یادتان باشد دنیا منتظر هیچکس نمی‌ماند! پس به لبخند زدن ادامه بدید، بالاخره روزى زندگى از ناراحت كردنتان خسته ميشود..✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◆☄◆ • { أعان الله قلبًا تمنى ما ليس مكتوبًا له } خدا ياری کند قلبی را که؛ در آرزویِ چيزی‌ است که تقدیرش‌ نيست...!✨ • @abdozahra_69 ••✾🌸 🌿🌹🌿✨
❤️ ••✾🌸 🌿🌹🌿✨ @abdozahra_69
537.4K
- مےخواۍ‌بشے‌یار‌امام‌زمانِت؟!
●❀● 🌿 شهید‌مدافع‌حرم‌مهدۍقاضےخانے زمان‌شهادٺ‌:آذر‌ماه‌1394 مڪان‌شهادٺ:‌سوریہ‌؛حلب اَدایِ‌دین: بیشتروقتش‌رو‌صرف‌بسیج‌مےڪرد میگفت:‌من‌مدیون‌پایگاه‌بسیجم‌! اگہ‌بچه‌هاۍ‌بسیج،‌رفقاۍمن‌نبودند. من‌بارها‌منحرف‌شده‌بودم‌ و‌راهم‌کج‌شده‌بود‌ @abdozahra_69 ••✾🌸 🌿🌹🌿✨
✨🍃🌹 پسࢪك فلافل‌فࢪوش زندگينامھ وخاطرات طلبه‌ے جانباز، شهيدمدافع حرم ذوالفقاري ✨گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي✨ 🌹
قطعه‌ای از بهشت
#قسمت43🌹✨ هادے هر جا ميرفت براي هيئت امام حسين ؏ هزينه ميكرد. درباره‌ے هيئت رهروان شهدا كه نوجوانا
🌹 در حڪايات تاريخي بارها خوانده‌ام كه زندگي در شهر نجف براے طلبه ّ هاي علوم ديني همواره با تحمل مشقات و سختيها همراه است. برخي‌ها معتقد بودند كه اگر كسي ميخواهد همنشيني با مولاي متقيان اميرالمؤمنين ؏داشته باشد بايد اين سختيها را تحمل كند. هادي نيز از اين قاعده مستثنا نبود. وقتي به نجف رفت، حدود يک سال و نيم آنجا ماند. تابستان 1392 و ماه رمضان بود كه به ايران بازگشت. مدتي پيش ما بود و از حال و هواي نجف ميگفت. همان ايام يک شب توے مسجد او را ديدم. مشغول صحبت شديم. هادي ماجراي اقامتش را براي ما اينگونه تعريف کرد: من وقتي وارد نجف شدم نه آنچنان پولي داشتم و نه كسي را ميشناختم كمي زندگي براي من سخت بود. دوست من فقط توانست برنامه‌ي حضور من را در نجف هماهنگ كند. روز اول پاي درس برخي اساتيد رفتم. نماز مغرب را در حرم خواندم و آمدم بيرون. كمي در خيابان‌هاي نجف دور زدم. كسي آشنا نبود. و حوالي حرم، جايي كه براي مردم فرش پهن شده بود، خوابيدم! 🌿 🌹
قطعه‌ای از بهشت
#قسمت44🌹 در حڪايات تاريخي بارها خوانده‌ام كه زندگي در شهر نجف براے طلبه ّ هاي علوم ديني همواره با
✨ روز بعد كمي نان خريدم و غذاے آن روز من همين نان شد. پاي درس اساتيد رفتم و توانستم چند استاد خوب پيدا كنم. مشكل ديگر من اين بود كه هنوز به خوبي تسلط به زبان عربي نداشتم. بايد بيشتر تلاش ميكردم تا اين مشكلات را برطرف كنم. چند روز كار من اين بود كه نان يا بيسكويت ميخوردم و در كلاسهاےدرس حاضر ميشدم. شبها را نيز در محوطه‌ي اطراف حرم ميخوابيدم. حتي يك بار در يكي از كوچه‌هاي نجف روي زمين خوابيدم! سختي ّ ها و مشقات خيلي به من فشار ميآورد. اما زندگي در كنار مولا بسيار لذتبخش بود. كمكم پول من براي خريد نان هم تمام شد! حتي يك روز كمي نان خشك پيدا كردم و داخل ليوان آب زدم و خوردم. زندگي بيشتر به من فشار آورد. نميدانستم چه كنم. تا اينكه يك بار وارد حرم مولاي متقيان شدم و گفتم: آقا جان من براي تكميل دين خودم به محضر شما آمدم، اميدوارم لياقت زندگي در كنار شما را داشته باشم. انشاء الله آنطور كه خودتان ميدانيد مشكل من نيز برطرف شود. مدتي نگذشت كه با لطف خدا يكي از مسئوالان سپاه بدر را، كه از متوليان يک مؤسسه‌ي اسلامي در نجف بود، ديدم. ايشان وقتي فهميد من از بسيجيان تهران بودم خيلي به من لطف كرد. بعد هم يك منزل مسكوني بزرگ و قديمي در اختيار من قرار داد. شرايط يكباره براي من آسان شد. بعد هم به عنوان طلبه در حوزه‌ي نجف پذيرفته شدم. 🌿 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا