💫🌴 ﷽ 🌴💫
🔔عدالت اقتصادی امام علی (علیه السلام) ❗️
📝به امام گفتند: مردم به دنیا دل بسته اند، معاویه با هدایا و پولهای فراوان آنها را جذب می کند، شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردار، تا به تو گرایش پیدا کنند)
امام فرمود:
✅آيا به من دستور می دهيد برای پيروزی خود، از جور و ستم درباره امت اسلامی كه بر آنها ولايت دارم، استفاده كنم؟
به خدا سوگند!
تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می كنند، هرگز چنين كاری نخواهم كرد!
✔️اگر اين اموال از خودم بود به گونه ای مساوی در ميان مردم تقسيم می كردم تا چه رسد كه جزو اموال خداست...
📝 #نـهج_البلاغه فرازی از #خطبه126
@abozahra
#نهج_البلاغه
🌺خدایی که خواسته های شما را برآورد ، و بازگشت بسوی او نهایت آرزوی شماست . راه راست شما به او پایان می پذیرد ، و به هنگام ترس و وحشت، او پناهگاه شماست.
📚 #خطبه ۱۹۸
@abozahra
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
امام علی علیه السلام:
💠یاری خدا به قدر تلاش میرسد
📖#نهج_البلاغه ، حکمت ۱۳۹
🌱 #امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
أُوصِيکُمْ، أَيُّهَا النَّاسُ، بِتَقْوَى اللهِ وَ کَثْرَةِ حَمْدِهِ عَلَى آلاَئِهِ إِلَيْکُمْ، وَ نَعْمَائِهِ عَلَيْکُمْ، وَ بَلاَئِهِ لَدَيْکُمْ
سفارش به تقوا :
اى مردم شما را به تقواى الهى و شکر بسيار خداوند در برابر نعمت هاى معنوى و مادى که به شما بخشيده و در برابر آزمايش هايش (که سبب ترفيع مقام شما مى شود) سفارش مى کنم»
📚 #نهج_البلاغه ، خطبه ۱۸۸
@abozahra1
⚠️از خیابان شهدا؛
آرام آرام در حال گذر بودم!
🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه ڪردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه ڪردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از ڪوچه گذشتم...
🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌷🍃به چهارمین ڪوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم!
#مطالعه ڪردی؟!
برای #بصیرت خودت چه ڪردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشڪ و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نڪردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
ڪم آوردم...
گذشتم...
🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار #ڪانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میڪرد!
#ایثارش را دیدم...
از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌷🍃هشتمین ڪوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوڪی هم ڪنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میڪردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میڪردند،برایشان...
⚠️اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم ڪه با #حالم چه ڪردم!
تمام شد...
#تمام
💢 از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫
#شفاعتشهداشاملحالمونانشاءالله
#اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
@abozahra1