eitaa logo
ادبخانه
1.5هزار دنبال‌کننده
410 عکس
101 ویدیو
37 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۶ همه یک‌سو و تو یک‌سو، چه بگویم دیگر تا بدانی که چه اندازه تو را می‌خواهم! @adabkhane
زاغ سیاه کسی را چوب زدن - ۸ 🌸بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم🌸 🌈در قدیم برای درست کردن رنگ از نوعی نمک به نام زاج استفاده می‌کردند که انواع سیاه، سبز، سفید و غیره داشت. 🌑 زاغ به جای کلمه زاج به کار برده می‌شد. زاغ سیاه بیشتر در رنگ نخ قالی، پارچه و چرم استفاده می‌شد. پیش می‌آمد که نخ، پارچه یا چرم ساخته کسی بهتر از همکارش می‌شد. 🚶بنابراین همکار پنهانی سراغ ظرف زاغ او می‌رفت و چوبی در آن می‌گرداند و با دیدن و بوییدن آن، تلاش می‌کرد دریابد در آن زاغ چه چیزی افزوده‌اند یا نوع، اندازه و نسبت تركیبش با آب یا چیز دیگر چگونه بوده است. معنای کنایی: 😒این مثل وقتی به کار می‌رود که کسی، دیگری را می‌پاید و می‌خواهد ببیند او چه می‌کند و از چیزهایی پنهان و رازهایی آگاه شود که برایش سودمند است. @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز ناامید نشو، به خاطر بسپار که همیشه زیباترین باران ها، از سیاه ترین ابرها می بارد... @adabkhane
۱۷ زان به تاریکی گذاری بنده را تا ببیند آن رخ تابنده را @adabkhane
7 چیزی ز راه عشق نمانده است تا علی یک مدّ آه فاصله داریم با علی بیش از هزار مرحله در ابتدای توست آغاز وصف توست چه بی انتها علی منظومه ات کجاست؟ که می گیرد آسمان هر روز و شب سراغ تو را بارها علی ماتم که: باید از تو سراغ خدا گرفت؟ یا از خدا گرفت سراغ تورا علی آیا شبی به سمت تو پرواز می کنند این بال های سبز و رهای دعا علی؟ از خاک پَرکشیدی و از عرش سر زدی شوق خدا کشیده تو را تا کجا علی درخلوت خدا و رسولش، شب عروج بوی تو داشت عطر کلام خدا، علی گویند چونکه وقت خداحافظی رسید پیغمبر خدا به خدا گفت:یاعلی ✍️ @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Karimi-AliHoba.mp3
7.83M
منی که از تولدم... 🎶 ۲ @adabkhane
۱۸ آخر ز فیض ساقی کوثر تمام سال عید غدیر شد به مقیمان این دیار (یازدهم ه. ق) @adabkhane
8 دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد در لحظه «می» نظم دو تا شانه به هم خورد دستور رسید از ته مجلس به تسلسل پیمانه «می» تا سر میخانه به هم خورد دستی به هوا رفت و به تایید همان دست دست همه قوم صمیمانه به هم خورد «لبیک علی » قطره باران به زمین ریخت «لبیک علی» نور و تن دانه به هم خورد یک روز گذشت و شب مستی به سر آمد یعنی سر سنگ و سر دیوانه به هم خورد پس باده پرید از سر مستان و پس از آن بادی نوزید و در یک خانه به هم خورد ✍️ @adabkhane
Mohsen Chavoshi - Ali (128).mp3
4.5M
🟦 علی علی تو به ولله تمام منی...❣ 🎶 ۵ @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴ طالع اگر مدد دهد، دامَنَش آوَرَم به کف/ گر بِکَشَم زهی طَرَب، ور بِکُشَد زهی شرف/ حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق/ بدرقه رهت شود همت شحنه نجف/ ✍حافظ 🎞️ @adabkhane
۱۹ «یاهو» من آن نِیَم که حلال از حرام نشناسم شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام (هفتم ه. ق) @adabkhane
زیرآب زدن ۹ 💐بسم الله الرحمن الرحیم هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم💐 📜ریشه “”🌊 زیرآب، در خانه های قدیمی ‌تا کمتر از صد سال پیش که لوله کشی آب ، تصفیه شده نبود معنی داشت⁉️ زیرآب در انتهای مخزن آب خانه ها بوده که برای خالی کردن آب، آن را باز می‌کردند… … این زیرآب به چاهی راه داشت و روش باز کردن زیرآب این بود که کسی درون حوض می ‌رفت و زیرآب را باز می ‌کرد، تا لجن ته حوض از زیرآب به چاه برود و آب پاکیزه شود👌 در همان زمان وقتی با کسی دشمنی داشتند؛ … برای اینکه به او ضربه بزنند. زیرآب حوض خانه اش را باز می ‌کردند‼ تا همه آب تمیزی را که در حوض دارد از دست بدهد…⁉ صاحب خانه وقتی خبردار می ‌شد خیلی ناراحت می ‌شد و چون بی آب می ‌ماند. به دوستانش می ‌گفت: زیرآبم را زده اند… معنای کنایی: اصطلاح “زیرآب کسی را زدن ” که از همین اینجا آمده است، به این معنی است که به شیوه ی ناجوانمردانه به شخصی آسیب زده شود. همچنین زیر آب زدن یا زیر آب زنی اصطلاحی است در زبان گفتاری ایرانیان که به ویژه در ادارات و سازمان ها کاربرد دارد و به معنی خراب کردن همکاران نزد مقام های بالادست و تلاش برای برچسب زدن یا سیاه نمایی است. @adabkhane
۲۰ پیش روشندلان بحر صفا ذکر حق گوهر است و دل دریا (نهم ه. ق) @adabkhane
جواب ابلهان خاموشی است ۱۰ 🌺بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم🌺 🔇 🕯📜ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت، خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد… خر سواری هم به آنجا رسید… از خَرش فرود آمد و خر خود را کنار اسب “ابوعلی سینا” بست، تا در خوردن کاه شریک او شود و خود نیز آمد و کنار ابوعلی نشست… شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند، چرا که خر تو از کاه و یونجه او می خورد و اسب هم به خرت لگد می زند و پایش را می شکند‼ خر سوار آن سخن نشنیده گرفت!!! ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد‼ …خر سوار گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی… شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد…⁉ صاحب خر، “ابوعلی سینا” را نزد قاضی برد و شکایت کرد. قاضی پرسید که چه شده؟ اما “ابوعلی سینا” که خود را به لال بودن زده بود، هیچ چیز نگفت!!! قاضی به صاحب خر گفت: این مرد لال است⁉ روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد… …قاضی پرسید: با تو سخن گفت؟ چه گفت؟ صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد می زند و پای خرت را می شکند❗️ قاضی خندید و بر دانش “ابو علی” آفرین گفت…👏👏 قاضی به ایشان گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!!! “ابن سینا” جوابی داد که از آن به بعد درزبان پارسی به مثل تبدیل شد: … جوابِ اَبلهان، خاموشی ست … 📙امثال و حکم(✍علی اکبر دهخدا) @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟧دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.. 🟪 @adabkhane