eitaa logo
ادبخانه
1.5هزار دنبال‌کننده
410 عکس
101 ویدیو
37 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
3147.mp3
932.8K
🔴حافظ خوانی @adabkhane
🔵ادبخانه 🟡خانه ادبیات و آیین 🟢کانال را به دوستان 🟣معرفی کنید... 🔴نشانی دعوت👇 https://eitaa.com/adabkhane
۲۸ یا قاسم (ع) قاسم شدی که روی زمین، قسمتت کنند این تکه های تن، سند افتخار توست (معاصر) @adabkhane
۲۹ کمان حرمله هم می کشید آنجا آه چرا که قامت او از سه شعبه کمتر بود / (معاصر) @adabkhane
عجب ماجرایی داشتی کل علی- ۱۶ 🌸بسم الله الرحمن الرحیم هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم🌸 🤔عجب ماجرایی داشتی کل علی❗️ 🕋… یك بابایی مستطیع سفر حج شده بود و بعد از بازگشت از مکه همه به او می‌گفتند: 🕋حاجلی (حاج علی) ‼️اما یك دوست قدیمی داشت كه مِثل قدیم، باز به او می‌گفت: … كَلَلَی (كَل علی ـ كربلایی علی)‼️ مِثل اینكه اصلاً قبول نداشت، این بابا حاجی شده⁉️ ⚠️این بابا هم از آن آدم‌هایی بود كه تشنه عنوان و لقب هستند و دلشان لك زده برای عنوان❗️ و به هر قیمتی حاضر هستند که اسم و عنوان آنها را با آب و تاب ببرند!!! … حاج علی پیش خودش گفت: باید كاری بكنم تا رفیقم یادش بماند كه من “حاجی” شده‌ام؛ به این جهت یك شب شام مفصلی تهیه دید و رفیقش را دعوت كرد … … بعد از اینكه شام خوردند، نشستند به صحبت كردن و او صحبت را، به سفر مكه‌اش كشاند و تا توانست سعی کرد به رفیق قدیمی بفهماند كه حاجی شده‼️ … توی راه حجاز یك نفر سرش به كجاوه خورد و شكست!! … یك همچین دهن وا كرد، آمدند و به من گفتند “حاج علی” از آن روغن عقربی كه همراهت آورده‌ای به این پنبه بزن، بعد گذاشتند روی زخم، فردا خوبِ خوب شد! … همه گفتند خیر ببینی “حاج علی” كه جان بابا را خریدی❗️ … در مدینه منوره كه داشتم زیارت می‌خواندم، یكی از پشت سر صدا زد “حاج علی”، من خیال كردم شما هستی، برگشتم دیدم یكی از همسفرهاست، به یاد شما افتادم و نایب‌الزیاره بودم …❗️ … توی كشتی كه بودیم دو نفر دعوایشان شد! نزدیك بود خون راه بیفتد!! همه پیش من آمدند كه “حاج علی” به داد برس، كه الان خون راه می‌افتد!!! .. وسط افتادم و آشتی‌شان دادم! همسفرها گفتند: خیر ببینی “حاج علی” كه همیشه قدمت خیر است❗️ … نزدیكی‌های جَده بودیم كه دریا طوفانی شد! نزدیك بود كشتی غرق شود كه یكی از مسافرها گفت: “حاج علی” از آن تربت اعلات یك ذره بینداز توی دریا تا دریا آرام بشود!!! همین كه تربت را توی دریا انداختم؛ دریا شد مثلِ حوضِ خانه‌مان!!! همه همسفرها گفتند: خدا عوضت بدهد “حاج علی” كه جان همه ما را نجات دادی❗️ … خلاصه گفت و گفت تا رسید به در خانه‌شان؛ … همه اهل محل با قرابه‌های گلاب آمدند پیشواز و صلوات فرستادند و گفتند “حاج علی” زیارت قبول… همین كه پایم را گذاشتم توی دالان خانه و مادر بچه‌ها چشمش به من افتاد گفت: وای “حاج علی‌جان”… همین را گفت و از حال رفت!!! … خلاصه هی “حاج علی حاج علی” كرد تا قصه سفر مكه‌اش را به آخر رساند. وقتی كه خوب حرف‌هایش را زد، ساكت شد تا اثر حرف‌هاش را در رفیقش ببیند❗️ رفیقش هم با تعجب فراوان گفت: عجب سرگذشتی داشتی “كل علی” ⁉️ معنای کنایی 👈… زمانیکه یك نفر به دقت تمام برای دیگری حرف بزند؛ اما آخر كار ببیند كه حرفش در او اثر نكرده، این مَثل را، به زبان می‌آورد … @adabkhane
۳۰ پیچیده شمیمت همه جا‌ ای تَن بی سر چون شیشه‌ی عطری که سرش گم شده باشد @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۲ می‌ رفت که با آب حیات آمده باشد می ‌خواست به احیای فرات آمده باشد احساس من این است که با پر شدن مشک از خیمه خروش صلوات آمده باشد بشتاب ! که در مشک تو این سهم امام است بشتاب ! اگر فصل زکات آمده باشد … برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد می ‌خواست به رمی جمرات آمده باشد … جایی ننوشته‌ ست که در علقمه … زهرا … اما نکند آن لحظات آمده باشد نقل است که توفان شد و پیداست که باید چه بر سر کشتی نجات آمده باشد طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه شاید عمو از راه فرات آمده باشد … @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۳ ای کاش که این شام سحر داشته باشد ای کاش که این شمس قمر داشته باشد ای کاش به میدان نرود هیچ جوانی ای کاش که این مرد پسر داشته باشد ای کاش جوانی که شده یکه وتنها تا جان به تنش هست پدر داشته باشد ای کاش که این تازه جوان رفته به میدان در دست بجز تیغ سپر داشته باشد ای کاش عدو تن به تن آید نه که با فوج ای کاش که این قوم جگر داشته باشد ای کاش در این لشگر بدتر ز بهائم با این همه شر جنس بشر داشته باشد ای کاش به طفلان برسد جرعه ی آبی این مشک بجز اشک اگر داشته باشد؟ مانده است امامی که سپاهش همه رفته سرباز به قنداقه مگر داشته باشه یک مادر و عباس و سه فرزند شهیدش ای وای از آن دم که خبر داشته باشد باید برساند به جهان بانگ محرم این قافله هر سوی گذر داشته باشد ای کاش به شعر تر من شاه شهیدان با گوشه ی یک چشم نظر داشته باشد @adabkhane
۱۴ یا قمر العشیره می رفت غمش را به تماشا بگذارد داغی به دل تشنه ی دریا بگذارد او‌آینه در آینه تکرار علی بود می رفت علی را به تماشا بگذارد استاد نبرد است و کسی نیست حریفش هیهات! اگر زخم نظرها بگذارد ای کاش لبی تر کند از اشک رقیه سخت است که او را تک و تنها بگذارد از کودکی این آرزویش بود که روزی سر را به روی دامن زهرا بگذارد از بس که رشید است عدو چاره ندارد سر را ببرد با خود و تن را بگذارد @adabkhane
enc_16598309372923329979164.mp3
4.72M
اگه بره سرم رو نیزه ها ۶ @adabkhane
۳۱ سر به زیر است آبِ مشک از شرم اشکِ عبّاس هم سرازیر است (معاصر) @adabkhane
🌄مکن ای صبح طلوع... 🖤صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ🖤 @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۲ «مقتل» غروبِ روز دهم، اسب ها امامی را برای گندم ری، آسیاب می کردند (معاصر) @adabkhane
...۱ هنگامی که پرهیزکاران در بلا بیافتند. مانند آنانی هستند که در نعمت باشند. حضرت علی علیه السلام، خطبه ١٨۴ @adabkhane
...۲ «ما رأیتُ الّا جمیلاً» من به جز زیبایی، چیزی ندیدم حضرت صبر(زینب سلام الله علیها) @adabkhane