eitaa logo
ادبخانه
1.5هزار دنبال‌کننده
411 عکس
102 ویدیو
37 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۸ به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری جواب داد که آزادگان تهی دستند (ق.هفتم هجری) @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۹ نیست صائب چاه و زندان بر دل من ناگوار همچو یوسف می‌فزاید عزّت از خواری مرا (یازدهم ه.ق) @adabkhane
ادبخانه
کله اش بوی قرمه سبزی میده_ ۳۱ 🌿بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم 🌿 🟤کله اش بوی قورمه سبزی میده 🟡در دوره پیشرفته امروز، برای از میان بردن مخالفان، در برخی از حکومت ها؛ روش های بی رحمانه و وحشیانه ای وجود دارد. فکرش را بکنید که در گذشته چگونه بوده است؟ 🟣به روایتی یکی از شیوه های گذشته، این بوده که از کله ی مخالفان قورمه سبزی درست می کردند. 🟠این ضرب المثل از همین داستان ریشه می گیرد و برای کسانی به کار می رفته است که دنبال دردسر خطرناکی بوده اند تا آنجا که می توانسته به مرگ آنها بیانجامد. چراکه خوردن گوشت دشمن سرخ زبان هم، در اعصار گذشته معمول بوده‌است. 🔴اما به قول شادروان عبدالله مستوفی عبارتِ:کله اش بوی قورمه سبزی می دهد «کنایه از سری است که به علت حرفهای درشت مستحق کندن بشود تا از آن قورمه یا قورمه سبزی بسازند». به عبارت دیگر یعنی کسی که علیه مصالح ملک و ملت و یا ارباب قدرت قیام و اقدام کند مجازاتش این است که مانند ادوار گذشته کباب شود و خوراک آدمخواران گردد. 🔵«… منشا این اصطلاح پست و بیهوده، آن است که افراد سیاسی در خطر زندانی شدن و به قتل رسیدن بودند. برای همین کسی که در امور سیاسی دخالت می کرد خود را به خطر مرگ دچار می ساخت و بازماندگانش پس از او بایستی و قورمه سبزی به مهمانان بدهند و مجلس تذکر برپا دارند. مانند اصطلاح بوی حلوایش می آید که در حق افرادی است که سن آنها بسیار بالاست … ». 🟢آری! خلق را تقلیدشان بر باد داد... @adabkhane
۶۰ لاله وگل زخمی خمیازه‌اند عیش این‌گلشن خماری بیش نیست (قرن۱۱_۱۲ ه.ق) @adabkhane
ادبخانه
ازاین ستون به آن ستون فرج است ۳۲ 🌿بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم 🟤ازاین ستون به آن ستون فرج است در زمان قدیم، جوان بی‌گناهی به مرگ محکوم شده بود. زیرا تمام شواهد و نشانه های ظاهری بر ارتکاب جرم و جنایت او حکایت می‌کرد. جوان را به سیاستگاه بردند و به ستونی بستند تا حکم را اجرا کنند. 🟡طبق رسم به او پیشنهاد کردند که در این واپسین دقایق عمر خود، اگر تقاضایی داشته باشد،در حدود امکان برآورده خواهد شد. 🟠محکوم بی‌گناه که از همه طرف، راه رهایی را بسته می دید، نگاهی به اطراف خود کرد و گفت: «اگر برای شما مانعی نداشته باشد مرا به آن ستون مقابل ببندید.» درخواستش را اجابت کردند و گفتند: «آیا تقاضای دیگری نداری؟» 🟢جوان بی‌گناه پس از کمی سکوت، جواب داد: «می‌دانم که زحمت شما زیاد می‌شود ولی میل دارم مرا از این ستون باز کنید و به ستون دیگر ببندید.» مأموران اجرای حکم که تاکنون تقاضایی به این شکل ندیده و نشنیده بودند، از روش درخواستِ جوانِ محکوم، دچار حیرت شده و پرسیدند:«انتقال از ستونی به ستون دیگر جز آنکه اجرای حکم را چند دقیقه به تأخیر اندازد چه نفعی به حال تو دارد؟» محکوم بی‌گناه که هنوز بارقه امید در چشمانش می‌درخشید سر بلند کرد و گفت: «دنیا را چه دیدی؟ از این ستون به آن ستون فرج است!» 🟣مأموران برای انجام آخرین درخواستش، دست به کار شدند که ناگاه از دور، فریادی به گوش آنها رسید که: «دست نگهدارید، دست نگهدارید، قاتل دستگیر شد.» 🔵بر این پایه، جوان بی‌گناه از مرگ حتمی نجات یافت. 🔴معنای کنایی بشر به امید زنده است و در سایه آن هر ناملایمتی را تحمل می کند. نور امید و خوش‌بینی در همه جا می‌درخشد و آوای دل‌انگیز آن در تمام گوش‌ها طنین‌انداز است. 🟠ناامید نشوید و همیشه به زندگی با چشم امیدواری نگاه کنید @adabkhane
این برگ‌های زرد به خاطر پاییز نیست که از شاخه می‌افتند.🍁 قرار است تو از این کوچه بگذری و آن‌ها پیشی می گیرند از یکدیگر برای فرش کردنِ مسیرت🍁 🍂🍂🍂🍂 @adabkhane
۶۱ معشوق دل‌شكن‌تر و من درد‌پيشه‌تر او سنگ‌تر ز سنگ و من از شيشه شيشه‌تر (١١ه.ق) @adabkhane
۶۲ دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی (هشتم ه.ق) @adabkhane
ادبخانه
صد و بیست سال زنده باشید ۳۳ بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم 🟪صد و بیست سال زنده باشید چرا گاهی به هم می رسیم، می گوییم 120 سال زنده باشی؟ و چرا نمی گوییم 150 یا 100 سال یا… زنده باشی؟ اگرچه برای این مَثَل، معانی گوناگونی گفته اند اما در واقع دلیل این گفتار چنین است: 🟦در ایران باستان،سال کبیسه را این گونه محاسبه می کردند: به جای اینکه هر ۴ سال یکروز اضافه کنند (که البته اضافه هم می کردند) هر 120 سال یک ماه را جشن می گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یکبار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند 🟥به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کس برای طرف مقابل آرزو می کرد تا: 🟩آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد. 🟧آری براین پایه وقتی ایرانیان به هم می رسیدند،می گفتند: 120 سال زنده باشی @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶۳ چون خانه‌ی ویران‌ شده بر رهگذرِ سیل در طالعِ ما رفته که آباد نگردیم... (١١ ه. ق) @adabkhane
۶۴ گویند عارفان هنر و علم کیمیاست وان مس که گشت همسر این کیمیا طلاست @adabkhane
آش نخورده و دهن سوخته- ۳۴ بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم آش نخورده و دهن سوخته ✴در زمان‌های‌ دور، مردی در بازارچه شهری، حجره ای داشت و پارچه می فروخت. شاگرد او پسر خوب و با ادبی بود. ولی کمی خجالتی بود. مرد تاجر همسری کدبانو داشت که دستپخت خوبی داشت و آش های خوشمزه او دهان هر کسی را آب می انداخت. ✳روزی مرد بیمار شد و نتوانست به دکانش برود. شاگرد در دکان را باز کرده بود و جلوی آنرا آب و جاروب می کرد. ولی هر چه منتظر ماند از تاجر خبری نشد. قبل از ظهر به او خبر رسید که حال تاجر خوب نیست و باید در پی پزشک برود. پسرک نیز حکیم را به منزل تاجر برد و دارویی نوشت. پسر بیرون رفت و دارو را خرید وقتی به خانه برگشت ، دیگر ظهر شده، پسرک خواست دارو را بدهد و برود ، ولی همسر تاجر خیلی پافشاری کرد و او را برای ناهار به خانه آورد. همسر تاجر برای ناهار،آش پخته بود. سفره انداخته و کاسه های آش گذاشته شد. تاجر برای شستن دستهایش به حیاط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بیاورد. ✴پسرک خیلی خجالت می کشید و فکر کرد تا بهانه ای بیاورد و ناهار را آنجا نخورد. فکر کرد بهتر است بگوید دندانش درد می کند. دستش را روی دهانش گذاشت. تاجر به اتاق برگشت و دید پسرک دستش را جلوی دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اینقدر عجله کردی، صبر می کردی تا آش سرد شود آن وقت می خوردی؟ زن تاجر که با قاشق ها از راه رسید. به تاجر گفت : این چه حرفی است که می زنی؟ آش نخورده و دهان سوخته؟ من که تازه قاشق ها را آوردم. تاجر تازه متوجه شد که چه اشتباهی کرده است. معنای کنایی ✴این مَثل برای کسی است که کاری انجام نداده و مورد سرزنش قرار گیرد. همجنین وقتی كسی‌ را متهم به گناهی كنند ولی آن فرد گناهی نكرده باشد. ✳باید مراقب بود که هرگز زود قضاوت نکرد. @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرغ دلم راهی قم میشود در حرم امن تو گم میشود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک سالروز تشریف فرمایی بانوی کرامت به کویر قم؛ بر مردم ایران زمین مبارکباد 🌻🌼💐 @adabkhane
۶۵ از مردمک دیده بباید آموخت دیدن همه کس را و ندیدن خود را (قرن ۴-۵ ه.ق) @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا