#شعر ۷۱🏴
یا علی اصغر(ع)
کربلای تمثیل ...
که شنیده است که رگِ یک مرد،
تنِ شمشیر را ز هم بدرد؟!
یا گلوی ظریفِ یک کودک
سینه ی تیر را ز هم بدرد؟!
من غزالی سراغ دارم که
چشم آهوی او توان دارد
بشکند پنجه ی پلنگان را
پیکر شیر را ز هم بدرد
خواب دیدم که دستهایم را
کاشتم زیر پای مشکی سرخ
ابن سیرین کجاست؟ می خواهم
رگِ تعبیر را ز هم بدرد
خواب دیدم که خنجرِ شیطان
رد شد از مرزِ مبهم تمثیل
سیب بر نیزه رفت تا انسان
روح تقصیر را ز هم بدرد
آه ای غمزه پلنگانه!
که ضمان خواست از تو؟! ابرو را
آن چنان زه بکن که هر تیرش
دلِ نخجیر را ز هم بدرد!
مانده ام تا که ساقه ی نادان
پا ز چشمِ تبر برون بنهد
مانده ام تا که حُر در این مصرع
غل و زنجیر را ز هم بدرد
این خداوندگارِ شش ماهه
که گلویش قناتِ ایجاد است
می تواند به حلقِ اسماعیل
ذاتِ تقدیر را ز هم بدرد
چه کسی پیشگام خواهد شد
که در این جام سر به سر حیرت
خون خود را میِ پیاله کند؟
رگِ تأثیر را ز هم بدرد؟!
هر که ایمان به کفر من دارد
یک قدم ذوالجناح تر بدود
سینه اش را سپر کند...شاید
منطقِ تیر را ز هم بدرد
این جهان عرصه گاهِ نقاشی است
کربلا قصه نیست...تمثیل است
یالِ شمشیر را قلم مو کن
تا که تصویر را ز هم بدرد
من غزالی سراغ دارم که...
چشم آهوی او توان دارد
بشکند پنجه ی پلنگان را
پیکرِ شیر را ... ز هم....بدرد.
✍#علیرضا_اطلاقی
@adabkhane💌
#با_طلا_باید_نوشت ۱۵
امام حسين عليهالسلام:
هرگز سخن بيهوده مگوى؛ زيرا بيم گناه براى تو دارم و سخن سودمند نيز هرگز مگوى، مگر اين كه آن سخن به جا باشد.
📙بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۲۷.
.............
@adabkhane🦋
#شعر ۷۲🏴
آسمان است این که در گودال مقتل گم شده
یا که دنیای زنی آشفته بر تل گم شده؟
می دود هر سو نگاهش در سکوتی هولناک
در میان دودها سوسوی مشعل گم شده
شعله بر دامن ، پریشان می دود هر سو زنی
دختری در بیـن خار و خون و تاول گم شده
برق دندان شغالان و هجوم سایه ها
آهویی در وحشت شبهای جنگل گم شده
گریه کردم ، گریه، مثل مادری که ناله اش
در صدای تعزیه خوان های مقتل گم شده
✍سیده تکتم حسینی
@adabkhane🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نکته ۱
ارزش دیدن دارد 💌
@adabkhane❣
#شعر ۷۳
«شعرگفتن قریحه میخواهد»
(رسم شاعری)
ای دریغــا کـه عــدهای به خطــا
خـویش را اهــل شعـــر پنـدارند
گــرچـه دارنــد مختصــر طبعـی
بــذر اشعــار سـسـت ، میکـارند
در مَحــافــل به دور شـاعـــرهــا
بــا سمــاجت همیشه درگیـــرنـد
چون گـــدایــان کوچـه و بـــازار
مصـرعی را بــه وام میگیـــرنـد
هسـت شخصی بــدون استـعداد
کــه بــه کـــرّات ، دیـــدهام او را
در مَحــافــل بـــرای یک مصــرع
نــزد اهــل سخــن بــوَد کــوشــا
مصـرعی گفتــه و ز هــر شـاعــر
مصـــرع دیگـــری، بگیـــــرد وام
تــا سرانجــام ، یک غــزل گــردد
زیـر شعر از خودش گــذارد نــام
خواند شعری شبی به یک محفل
که دو مصراعِ شعــر ، از من بود
یک دو مصراع دیگــر از آن شعر
از رفیـــق شفیــق آن تـــن بـــود
شـاعــری گفـت : بیـت پنجــم را
مـن ســرودم بـــرای ایـــن آقــــا
ششمین بیت را که او میخواند
شـاعـــرش بود ، از قضــا آنجـــا
بیـت آخــر که یک تخلص داشت
نیـم از او بــود و نیـم ، از دگـری
بـود بـــازار مشــترک ، آن شعـــر
کـه در آن بـــود ، از همــه اثـــری
الغرض رسـم شاعـری این نیست
شـاعــران خبــرگــان این کــارنـد
گـر شود رسـم ، اهل فـن گـوینـد:
شـاعـــران هـــم کــلاهبـــردارنـد
کـاش قـدری بهجــای این رفتــار
بــود اهـــل تـــلاش و پــویــایـی
تا پس از کسب نکتـههای ظریف
بسُــرایــد غــــزل ، بــه تنهـــایـی
گر که ضعـفی بـوَد در اشعــارش
بشـود نقـــد، نـــزد اهــل سخــن
نقـــد رنـــدانــه هسـت سـازنــده
بــا عبـــارات محکــم و مـتـقـــن
نـاقـــدان سخــن ، بــه اســـتادی
چونکه در عـِـلم شعــر، ممتــازند
به مَحـک نیز مثـــل صَــیرفیــان
سَــره از نــاسَــره ، جــدا سازنـد
ورنـه اینگــونه افتخــاری نیست
شعـــرگــویی بــه همـت دگـــران
شعــرگفتـن قـریحــه میخـواهد
ضمـن آگــاهـی از اصــولِ بیـــان
(ساقیا) بگــذر از قمـــاش دغــل
کـه ره راسـت را ، نپـیـمــــودنــد
گرچه در عین جهــل و بیخـردی
نــام اســتاد بر خـود افـــزودنــد
گـرچـه پُر طمــطراق در همـه جا
چــون سرابنــد نقشـی از بــودن
طبــلهـای حبــابیاند این قــوم
مَملــو از پــوچـی و تهــی بــودن
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
@adabkhane💌
🦋کریم اهل بیت (ع)
از تمام بیشترها، بیشتر بخشیده است/
به ابوذرها هم این بخشنده زر بخشیده است/
تازه از سهم نداریهای خود هم بارها/
در مدینه نخل را قبل از ثمر بخشیده است/
✍مهدی رحیمی (زمستان)
@adabkhane❣
هدایت شده از ادبخانه
shahram.nazeri.karvane.shahid(320).mp3
13.23M
#آواز ۴۲🌷
🥀می گذرد کاروان
🍂کاروان شهید
از شهرام ناظری ♫🎤
@adabkhane🏴
#با_طلا_باید_نوشت ۱۶
امام حسین علیه السّلام
اگر سه چیز نبود انسان در مقابل هیچ چیز سر فرود نمىآورد:
1 ـ فقر ؛ 2 ـ بیمارى؛ 3 ـ مرگ.
📙نزهة الناظر، ص 80
....................
@adabkhane
Roozbeh Bemani - Koja Bayad Beram (UpMusic)_1.mp3
9.36M
#آواز ۴۷ 🦋
🎙روزبه بمانی
@adabkhane💌
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز ۹
✍چاه مکن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی
👺امان از شاعران دغلکار و حسود
@adabkhane📙
enc_17223895837001024701807.mp3
3.17M
#مداحی ۲۵
نماهنگ فراموش میشم...................
@adabkhane
(چاپلوسی)🤪
چـاپلـوسی، حـاصـل نــادانی و نـابخــردیست
آنکه لب وا میکند بر چـاپلـوسی، مـَـرد نیست
در نگـــاه مـَــردم دانـشـور و صــاحـب کمــــال
چاپلوس و نان به نرخ روزخور، قطعاً یکیست
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi✋
@adabkhane💌
#شعر ۷۴🏴
به یاد سه ساله🚩
این دختر سه ساله گناهی نداشته
جز عمه در خرابه پناهی نداشته
این دختر علیست همان دختری که آه...
پیوسته بغض کرده و چاهی نداشته
این نازدانه دختر شاهیست بی کفن
آن شاه تشنه لب که سپاهی نداشته
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
جز لحظه های سرد و سیاهی نداشته
وِرد لبش ترنّم " عجل وفاتی" است
بعد از عمو، امید به ماهی نداشته
جز گوشهای نشستن و خیره شدن به تشت
درلحظههای دلهره،راهی نداشته..
✍روح اله گائینی
@adabkhane🏴
#شعر ۷۵
#سعدی #بوستان
باب هشتم در شکر بر عافیت
نداند کسی قدر روز خوشی
مگر روزی افتد به سختی کشی
زمستان درویش، در تنگ سال
چه سهل است پیش خداوند مال
سلیمی که یک چند نالان نخفت
خداوند را شکر صحت نگفت
چو مردانهرو باشی و تیز پای
به شکرانه با کندپایان بپای
به پیر کهن بر، ببخشد جوان
توانا کند رحم بر ناتوان
چه دانند جیحونیان قدر آب
ز واماندگان پرس در آفتاب
عرب را که در دجله باشد قعود
چه غم دارد از تشنگانِ زَرود
کسی قیمت تندرستی شناخت
که یک چند بیچاره در تب گداخت
تو را تیره شب کی نماید دراز
که غلطی ز پهلو به پهلوی ناز؟
براندیش از افتان و خیزان تب
که رنجور داند درازای شب
به بانگ دهل خواجه بیدار گشت
چه داند شبِ پاسبان، چون گذشت؟
@adabkhane🦋
#واکاوی_واژه ۱۱
بسمالله الرحمن الرحیم
واکاوی واژه «موکب»
#موکب [مَ / مُو کِ]جمع: مواکب: سواران، گونه ای از رفتار. (ناظم الاطباء)
موكب : دسته اسب سواران ، سواری، گردش سواره ، راه پيمایی ، قدم رو ، قدم برداری ، گام.
گروهی از سواران يا پيادگان و شترسواران که در خدمت سلطان یا برای آرايش و زينت امير خود باشند. (ناظم الاطباء)
«با موکبيان يابم در موکب او جای
با مجلسيان يابم در مجلس او بار»
(فرخی)
«بسي نمانده که شاه جهان بيارايد
مصاف و موکب او را به صدهزار سوار».
(فرخی)
«بر آن دکان بايستاد... و موکبی سخت نيکو و بسيار مردم آراسته با سلاح تمام بگذشت.»(تاريخ بيهقی چاپ اديب ص272).
«ز گردی کز هوای کفر خيزد
چه زحمت موکب پيغمبری را.»
(ظهير فاريابی)
موکب داری: سرپرستي سواران و پيادگان که در التزام رکاب پادشاهند. جلوداری (آنندراج)
«به موکب داريش ناموس اکبر
خرامان گشته چون طاوس انور.»
(اميرخسرو)
اما واژه موکب در فرهنگ شیعیان عرب برای اشاره به هیئت و دسته عزاداری نیز به کار رفته است. در کشور عراق از دو واژه «موکبُ الْعَزاء؛ موکب عزاداری» و «موکبٌ خِدْمیّ؛ موکب خدماتی» استفاده میشود.
اما مَوْكِب از ریشه وكب است. یعنی رفتار و حرکتی انجام دادن. چنانچه «مَوْكِبُ الجنازةِ»: تشيع جنازه.
گاه حرکت قطره های اشک. مثال:
«تكبی مع اُمها: برای مادرش گريه کرد»
تحرک برای خدمت به محبوب
«أنا فی موكب حب:من در مرکب عشقم.»
نتیجه
موکب با خیمه و هیأت متفاوت است. موکب، رفتاری است که از یک هیأت(گروه) سر می زند و برای خدمت به امیر، گاه و بیگاه خیمه ای برپا می کنند.
در حقیقت موکب داری، رفتاری برای خدمت است که به طور خاص برای شاه کربلا انجام می گیرد که با اشک و عشق همراه است.
✍محمدی مبارز
.....................
@adabkhane